آنا فروید و روانکاوی
انواع اضطراب و مکانیزم های دفاعی از دید آنا فروید
آنا فروید برخلاف پدر که از طریق مطالعه بزرگسالی راجع به دوره کودکی نظر می دهد، مستقیما دوره کودکی را مورد بررسی قرار داده است.
آنا فروید، کوچکترین فرزند بنیانگذار و نظریه پرداز بزرگ روانکاوی کلاسیک بود. او در سایه پدر و در معاشرت و ملازمت با بزرگان و اندیشمندانی که هر یک سهم بسزایی در رشد و گسترش علم روانشناسی و روانکاوی داشتند، پرورش یافت.
به نظر می رسد در شرایطی که دوستان و شاگردان فروید به تناوب از او جدا شده و ترکش می کردند (مانند یونگ و آدلر)، این دخترش آنا بود که به جانشینی سمبولیک برای او تبدیل شـد. آنا فروید برخلاف یونگ و آدلر، به عقاید بنیادی پدر وفادار ماند، هر چند در ادامه راه به پویایی روان بیش از ساختار آن علاقه مند شد.
وی در کارهایش بر جنبه هایی از نظریات فروید تأکید بیشتر می نمود و برخی نقطه نظرات او را منتقدانه مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. آنا فروید بیش از حد مجذوب جایگاه من(Ego)، در نظریه ساختاری فروید شد. در حالیکه پدرش بیشترین تلاش خود را معطوف به نهاد(Id) و ناخودآگاه کرده بود.
آنا معتقد بود، آنگونه که شایسته است بـه من(ایگو) تـوجه لازم مـبذول نشده، درحالیکه ایگو سکو و جایگاه مشاهده منزلت انسان است. آنا فروید را می توان یکی از پیشگامان نظریه پرداز روانپویشی پس از فروید دانست. او در کنار بزرگانی چون ملانی کلاین، جان بالبی، هارتمن، فربـرن، اشپیتز و دیگران، به رغم اختلافات عمیقی که با برخی از آنها داشت، با طرح ریزی مجدد دیدگاه های فروید و بکارگیری آنها با اصطلاحات خاص، تأیید بیش از اندازه ای بر پاره ای از نظرات او داشت. توجه و تمرکز او بر مفهوم “من“ و نظریه “روابط شیء“ که زمینه ساز روانشناسی من گردید، از جمله تأکیدات ویژه او محسوب می شود.
آنا فروید با ابزار مشاهده وارد صحنه شد و بستر کار و فعالیت خود را کودکان قرار داد. وی همزمان با پیگیری کار روانکاوی بزرگسالان، با تکیه بر نتایج حاصل از تجربه کار با کودکان در جهت رشد و ارتقاء روانکاوی گام برداشت. به حق می توان او را در زمره نخستین نظریه پردازان و بنیانگذاران روانشناسی و روانکاوی کودک و نوجوان قرار داد. امّا تأثیر مهمتر او بر سیر رشد روانکاوی را میتوان توجه و تمرکز تحقیقاتش بر“من“ و کارکردهای آن دانست، که درکتاب بسیار ارزشمند “من و سازوکارهای دفاعی“ تبلور یافت.
در واقع باید گفت، کار آنا فروید، ادامه ماجراجویی هوشمندانه پدرش بود. او در توصیف رفتار انسان می گوید: “ ما احساس کردیم نخستین افرادی هستیم که کلید فهم رفتار بشر را دریافته ایم و به این نتیجه رسیدیم که انحرافات رفتاری نه از طریق عوامل آشکار بلکه از نیروهای غریزی ناشی از ذهن ناخودآگاه، مشخص می شود“. زندگی او نیز یک جستجوی مداوم برای یافتن کاربرد اجتماعی روانکاوی و فراتر از آن یادگیری و طرح درمان از طریق کار بر روی کودکان بود.
انواع اضطراب از دید آنا فروید
آنا فروید تمایز بین اضطراب واقعی، اضطراب نوروزی و اضطراب اخلاقی(فرامنی) را میپذیرد. اما وی شکل های مختلف اضطراب، در خلال نخستین سال های زندگی را توصیف کرده و معتقد است که هر شکلی از اضطراب، مشخص کننده مرحله خاصی از تحول «رابطه موضوعی» است:
- ۱- اضطراب جدایی: یعنی ترس از بین رفتن و مردن از گرسنگی، ترس از تنهایی و ناتوانی. به طور کلی بر اساس نظر آنا فروید، سطح اضطراب خیال بافانه کودک با درجه تحول یافتگی وی مطابقت دارد.
- ۲- ترس از دست دادن موضوع عشق: به منزله موقعیت ثبات موضوع عشق(مرحله پایداری موضوع یا دوام شی) توصیف شده است.
- ۳- اضطراب واقعی: می توان اضطراب اختگی کودکی را نیز به آن وابسته دانست. ترس خیالی از ناقص سازی احلیلی، می تواند توسط کودک به عنوان ترسی در واقعیت، تجربه شود.
- ۴- اضطراب ناشی از قدرت کشاننده ها: در مرحله ادیپی و به هنگام بلوغ و نیز به هنگام یائسگی یا فرایند سایکوتیک، مشاهده می گردد.
- ۵- اضطراب فرامنی: سرچشمه یک اضطراب اخلاقی است و در نوروز بزرگسالان مشاهده می شود.
مکانیزم های دفاعی از دید آنا فروید
دفاعها آن دسته از اقدامات روانی هستند که مضامین عاطفی ناخوشایند را از حیطه هوشیاری(خودآگاه) به بیرون میرانند. عواطف ناخوشایند شامل مواردی همچون اضطراب، افسردگی و خشم میشوند. مضمون و محتوای فکری و عاطفی هر یک از این عواطف ممکن است ریشه در مراحل اولیه رشد تا زمان حال باشد و میتواند بر پایه رویدادهای واقعی زندگی، تخیل، یا ترکیبی از آن دو شکل گرفته باشند.
آنا فروید، مکانیسم دفاعی را نوعی ابزار روانی میداند که فرد در مواجهه با عواطف از آن استفاده میکند.
- مکانیزم های دفاعی دوره کودکی : مکانیزم نفی از طریق تخیل – مکانیزم نفی از طریق گفتار و اعمال
- مکانیزم دفاعی بعد از دو سالگی : همسان سازی با پرخاشگری (محدود کننده ها)
- مکانیزم های دفاعی دوره نوجوانی : ریاضت طلبی – عقلی سازی از طریق تفکر و تخیل.
- مکانیزم های دوره بزرگسالی : واپس روی – فرافکنی – انکار – والایش و …
به منظور سدبندی در برابر ریختهای مختلف اضطراب (اضطراب فرامنی، اضطراب واقعی و اضطراب کشاننده ای)، ایگو منظومه ای از مکانیسمهای دفاعی را به کار میاندازد و در مورد تحول بهنجار با انعطاف و شیوههای گوناگون به آنها متوسل میشود. بدین ترتیب آنا فروید به بیش از ده فقره از این مکانیسمها دست مییابد:
- سرکوبی(repression) : اساسیترین مکانیسم دفاعی و سنگ بنای فهم همه مکانیزم هاست؛ یعنی به منزله یک کنش عمومی دفاعی دستگاه روانی است. هر وقت که خود یا تکانههای ناخوشایند نهاد تهدید میشود، با سرکوب کردن آن تکانهها از خودش محافظت میکند؛ یعنی، احساسهای تهدیدکننده را به ناهشیار میراند. در خیلی از موارد، سرکوبی در طول عمر ادامه مییابد؛ برای مثال، امکان دارد دختری برای همیشه خصومت خود را نسبت به خواهر کوچکترش سرکوب کند، زیرا احساس نفرت او اضطراب زیادی را به وجود میآورد.
- واپسروی(regression) : بهمنزله بازگشت ناهشیار و دفاعی، به یک گفتار، به یک خیال و گاهی به یک رفتار معنادار است که فرد قبلا آن را تجربه کرده است.
- وارونهسازی(Reaction Formation) : نوعی دفاع علیه تکانههای ناراحتکننده، نشان دادن تکانه مخالف است. واکنش وارون مکانیزم زودرس اما شکننده ایست که بیشتر در دوره نهفتگی به سود ارزشهای اجتماعی و فرهنگی است. کسی که شدیدا بهوسیله تکانههای جنسی تهدیدکننده تحریک شده است، امکان دارد این تکانهها را سرکوب کرده و رفتارهای جامعهپسندتری را جایگزین آن کند.
- جداسازی(isolation) : مکانیزمی است که بر جدا کردن تجسم آزار دهنده از قلمرو عاطفی تاکید دارد. جداسازی مانع روابط دلهره آور بین موضوع عاطفی و افکار است.
- امحاء رویدادهای عاطفی گذشته: این مکانیسم دفاعی به منزله فرایند فعالی است که در آن فرد، آنچه را که به وجود آورده است از بین میبرد. به عبارتی دیگر، آنچه را وقایع گذشته در اعمال، افکار و یا رفتار شخص ممکن است یادآور تجسمهای آزار دهنده باشند، به منزله رویدادهایی که اصلا وجود نداشتهاند در میآیند؛ یعنی فرد بهجای آنکه ابتدا واقعه دردناک را ادراک یا دریافت کند و سپس آن را از بین ببرد، “من” او بر اساس این مکانیسم، خود را در اجتناب از مواجهه با موقعیت مخاطرهآمیز آزاد میبیند.
- فرافکنی: راه دیگری برای دفاع کردن علیه تکانههای ناراحتکننده، نسبت دادن آن به فرد دیگر است.
- درونفکنی: در حالی که فرافکنی، نسبت دادن تکانههای نامعقول به موضوعی بیرونی است، درونفکنی نوعی مکانیسم دفاعی است که افراد از طریق آن، ویژگیهای مثبت دیگران را در ایگوشان ادغام میکنند. برای مثال، امکان دارد یک نوجوان طرز رفتار، ارزشها، یا سبک زندگی یک هنرپیشه سینما را درونفکنی کند. این نوع درونفکنی به نوجوان احساس ارزشمندی کاذب میدهد و احساس حقارت وی را به حداقل میرساند.
- بازگشت علیه خود: مکانیسم دفاعی است که بهسختی میتوان آن را از معکوس کردن کشاننده جدا کرد. در حالی که در مکانیسمهای بالا، مسئله هدف کشاننده مطرح است، مثلا گذار از عشق به کینه، یا از آزارگری به آزارپذیری، در مکانیسم بازگشت علیه خود، موضوع کشاننده مدنظر است. بدین معنا که مثلا گذار از آزارگری به آزارپذیری بهمنزله بازگرداندن آزارپذیری علیه خویشتن است.
- تبدیل به واکنش متضاد: مکانیسم معکوس کردن کشاننده است که جدا کردن آن از مکانیسم بازگشت علیه خود مشکل است.
- والایش: والایش مستلزم تغییر دادن تکانههای نهاد است. در این حالت، انرژی غریزی به مجاری دیگر، منحرف میشود؛ مجاری که جامعه قابلقبول و تحسینبرانگیز میداند. برای مثال، انرژی جنسی میتواند به رفتارهای هنری خلاق منحرفشده یا والایش یابد. والایش مستلزم تشکیل فرامن است.
ماموریت اصلی سرکوب گری مبارزه علیه اضطرابی است که وابسته به غرایز جنسی است ولی مکانیزم های دفاعی دیگر، برای مهار کردن اضطراب وابسته به غرایز تهاجمی(پرخاشگری) است.
مراحل مقدماتی دفاع
در کتاب “من و مکانیسمهای دفاعی”، آنا فروید به توصیف مراحل مقدماتی دفاع میپردازد: کودک در آغاز زندگی خویش، با مشکل بزرگ تمایز خیال و واقعیت، یعنی متمایز کردن زندگی خیالی خود از زندگی عملی خویش مواجه است. اندکاندک که مرزهای درونی و برون استقرار مییابند، واقعیت درونی و واقعیت برونی نیز بهتدریج از یکدیگر متمایز میگردند. پس ترس کودک خردسال همواره برای او بهصورت یک ترس واقعی در مقابل خطرات برونی است؛ و این مسئله تا زمانی که کودک بتواند سرچشمه ترسهای خود را متمایز کند، ادامه دارد.
کودک برای مهار کردن ترس خود از مکانیسمهای مختلف زیر استفاده میکند:
- مکانیسم نفی بر اثر خیال: که در کودک بهنجار و در موقع پسیکوزی هذیانی میبینیم و عبارت است از نفی واقعیت به کمک خیالی ساختن آن. آنا فروید در اینجا به مثال هانس کوچولو (موضوع تک بررسی فروید در کتاب تحلیل هراس در یک پسربچهی پنجساله) و موارد مشابه آن استناد میکند.
- نفی به وسیله اعمال و گفتار: نسبت این مکانیسم به خطر برونی مثل نسبت تشکل واکنشی به خطر درونی در روان آزردگی وسواس است. این مکانیسم در کودک به هنجار، در پارهای از نو بنا کردنهای هذیانی(مثلا از نوع افسرده) وجود دارد و میتوان آن را بهمنزله یک شکل اولیه امحاء رویداد عاطفی گذشته دانست که مانند آن هدفش اجتناب از احساس گناهکاری است. نفی بهوسیله اعمال و رفتار، مکانیسم دفاعی است که در کودک کمتر از نفی از راه خیال مورد استفاده قرار میگیرد؛ کودک در این مکانیسم بهنوعی مشارکت اطرافیان متوسل میشود.
- در خود خزیدن ایگو در مقابل یک خطر برونی: بدین ترتیب “من” میتواند فعالیتهای خود را محدود سازد و آنها را در چارچوب یک بازخورد فعلپذیرانه محبوس سازد. این درخودخزیدگی از بازداری نوروزی که هدف آن مبارزه علیه یک خطر درونی است، متمایز است.
به نظر آنا فروید این مراحل مقدماتی دفاع برای کودک، یک گستره واقعی پیشگیری نوروزها (روان آزردگیها) را تشکیل میدهد.
مکانیسم همانندسازی با پرخاشگری
مکانیسم دفاعی دیگری که توسط آنا فروید مطرح شد، مکانیسم همانندسازی با پرخاشگری نام دارد. کودک به منظور مهار کردن اضطراب خود در مقابل خطرات بیرونی، وقتی بزرگتر می شود، نقش پرخاشگر را ایفا می کند. بدین ترتیب کودک از تهدید شده به تهدید کننده و فاعل تبدیل می شود. همانندسازی با پرخاشگری یعنی شما با دیگران بدرفتاری میکنید، زیرا قبلا با شما بدرفتاری شده است، این دفاع شما را از داشتن احساس خشم محافظت میکند.
همانند سازی با پرخاشگری یک مکانیزم دفاعی است که غالبا جنبه فیزیولوژیک دارد و بر بازی متداولی استوار است که در آن کودک با بازی نقش دکتر سعی می کند بر ترس از آمپول غلبه کند. از سوی دیگر، همانندسازی با پرخاشگری، نقش مهمی در تشکیل فرامن بر عهده دارد، زیرا باعث میشود که کودک سرزنشهای بیرونی را درونی کند و دوباره این سرزنشها را به محیط بازگرداند.
مکانیسم همانندسازی با پرخاشگری را میتوان با اکتساب مفهوم نه (که یکی از رگههای اصلی و پیشگام تشکیل فرامن برحسب نظر اشپیتز است) نزدیک دانست، چرا که هردوی این فرایندها از مراحل مقدماتی تحول فرامن و تشکیل حالات پارانویایی میباشد.
نظر آنا فروید درباره مرحله نوجوانی
با آنکه فروید وظایف و تکالیف کلی مرحله نوجوانی را بهطور خلاصه شرح داد اما درباره استرسهای مشخصکننده و الگوهای رفتاری این مرحله از زندگی خیلی کم نوشته است. این آنا فروید، دختر فروید بود که بسیاری از مطالعات اولیه مربوط به بررسی روانکاوانه مرحله نوجوانی را انجام داده است.
در دورهی بلوغ و نوجوانی آنا فروید دو مکانیسم دفاعی اختصاصی را مشخص و از یکدیگر متمایز کرد: ریاضتطلبی و عقلیسازی که بهمنظور متوقف ساختن دلهره وابسته به هجوم توقعات کشانندهای جدید به کار میافتند.
الف- ریاضتطلبی
یعنی نوجوان میکوشد از هر نوع لذت جسمی بپرهیزد. ممکن است دختران یا پسران رژیم غذایی دقیق و سختی را بپذیرند، لذات ناشی از لباسهای قشنگ، رقص، موسیقی و هر چیز سرگرمکننده و غیر جدی را از خود دریغ دارند یا بکوشند از طریق ورزش و تمرینات سخت بدنی بر جسم خود مسلط شوند.
ریاضت طلبی می تواند ابعاد مرضی به خود بگیرد، مثلا پاره ای از بی اشتهایی های روانی دوره نوجوانی از این دسته هستند. ریاضت طلبی نوجوان فرایندی ابتدایی تر و ناپخته تر از سرکوب گری است؛ سرکوب گری مربوط به زمینه ای اختصاصی است ولی در ریاضت طلبی به تمام ارضاهای کشاننده ای پشت پا می زند.
ریاضت طلبی وظیفه خود می داند که نهاد را به کمک منع کردن های ساده، مهار کند.
ب- عقلیسازی
در عقلیسازی، نوجوان به جای آنکه از مقابل کشانندهها، همانند وضعی که در ریاضتطلبی وجود داشت، بگریزد، رغبت خود را متوجه آنها میسازد؛ اما این توجه صرفا جنبه انتزاعی و عقلی دارد و در نتیجه با چنین رفتاری درصدد انجام وظایفی که واقعیت بر او تحمیل میکند، نیست.
هدف اصلی عقلانیسازی در فاصله نگهداشتن عواطفی است که نوجوان به جای تجربه کردن، به دست آوردن و احساس کردن آنها، خطرناکشان میشمارد. عقلیسازی با به هم متصل کردن تنگاتنگ فرآیندهای کشانندهای با محتوای تجسمی میآید تا از این راه آنها را در سطح هوشیاری دستیافتنی و در نتیجه مهارکردنی سازد.
ریاضتطلبی و عقلیسازی مکانیسمهای دفاعی موقتاند، اما برای نوجوانی لازماند، چرا که به کمک این مکانیسمهاست که نوجوان میتواند بر آخرین مرحله بحرانی تحول عاطفی خود غلبه کند.
پدیدآیی مکانیزم های دفاعی
آنا فروید کوشید به طرحی از پدیدآیی مکانیسمهای دفاعی من، یعنی به تقویم یا مراحل زمانی بکار افتادن این مکانیسمها دست یابد. فرضیه آغازین او در این راه این است که هر مکانیسم دفاعی در راه مهار کردن یک خواسته کشانندهای معین به راه میافتد و در نتیجه این پدیدآیی احتمالا با مرحله مخصوصی از تحول کودک همراه است.
در عمل نقطهی عزیمت آنا فروید از فکری که توسط زیگموند فروید در اثر مشهور “بازداری، نشانه، اضطراب” بیان گردیده، سرچشمه میگیرد. این فکر بنیادی عبارت است از اینکه هیچچیز مانع از این باور نمیشود که دستگاه روانی، پیش از آنکه من و بن بهوضوح از یکدیگر متمایز و قبل از آنکه فرامن تشکیل شده باشد، بتواند روشهای دیگری را مورد استفاده قرار دهد که سوای روشهایی باشند که وقتی این پایگاهها تشکیل یافتهاند، بکار برده میشوند.
آنا فروید سعی میکند که از این فکر بنیادی چند شرط کمینه برای تعیین پارهای از مکانیسمهای دفاعی استنتاج کند:
- مکانیسم سرکوبی، مستلزم تمایز ایگو و اید است.
- به نظر میرسد فرافکنی و درونفکنی مستلزم تمایز کافی من از جهان برونیاند.
- والایش مستلزم موجودیت فرامن است.
نخستین مکانیسمهای به کار گرفتهشده توسط من عبارتاند از:
- واپس روی
- بازگشت علیه خود
- واکنش متضاد
درباره درونفکنی و فرافکنی (که مستلزم تمایز کافی بین من و غیر مناند)، تاریخ ظهور آنها برحسب نظر آنا فروید نسبتا دیر و حال آنکه از دیدگاه ملانی کلاین، بینهایت زودرس است.
گرچه این زمانشناسی مراحل برای آنا فروید امیدوارکننده بوده است و آنا خود به آن اذعان داشته است، اما در واقع آنا فروید معتقد است زودرسترین مکانیسمهای نوروزی غالبا دارای ماهیت هیستریکی هستند و همه رابطه مسلم آنها را با سرکوب گری میدانند و حال آنکه تظاهرات ناشی از آزارپذیری که تابع بازگشت علیه خود هستند، در کودک خردسال نادرند.
منابع :
- روانشناسی ژنتیک ۲ . از روان تحلیل گری تا رفتارشناسی . پریرخ دادستان، محمود منصور .
- مبانی روانکاوی فروید . حمید تقدسی.
🌿 آیا نیاز به مشاوره دارید؟
در مقاطع مختلف زندگی، گفتوگو با یک مشاور میتواند مسیرتان را روشنتر کند.
جهت رزرو وقت مشاوره حضوری یا آنلاین، با ما در ارتباط باشید.