دموکراسی یا دیکتاتوری
ریشه دیکتاتوری، در ترس غیرمنطقی تودهها از زندگی نهفته است.
دموکراسی بازنمای صدای مردم است؛ اما دیکتاتوری سرکوب آن صداست. دیکتاتوری ریشه در فساد حاکمی دارد که کشور را مطابق میل خود هدایت می کند.
دیکتاتوری نوعی حکومت است که در آن یک فرد یا گروهی از مردم بدون هیچ محدودیتی از قدرت لجام گسیخته برخوردارند. دیکتاتورها معمولاً برای رسیدن به قدرت سیاسی از ابزارهای قهری استفاده می کنند. آنها متعاقباً از طریق استفاده از خشونت، ترور و تعلیق حقوق شهروندی، دولت خود را حفظ می کنند. آنها همچنین از ابزارهای مختلفی مانند دروغ و انتشار اطلاعات نادرست برای حفظ حکومت خود استفاده می نمایند. همه اینها به دیکتاتور کمک می کند تا کشور را در جهت دلخواه خود اداره کند، هرچند ممکن است به قیمت رفاه عمومی تمام شود.
دموکراسی، نظام سیاسی است که در آن شهروندان به طور مستقیم یا غیرمستقیم خود را اداره می کنند. واژه دموکراسی از یونانی گرفته شده و به معنای «حکومت مردم» است. در دموکراسی، مردم در مورد سیاست ها و توزیع منابعی که مستقیماً بر آنها تأثیر می گذارد، تصمیم می گیرند. در دموکراسی مشارکت مردم از اهمیت بالایی برخوردار است که بدون آن ماهیت و هویت خود را از دست می دهد. مردم در این شکل از حکومت، صدای خود را نمایندگی می کنند و سهم برابری از فرصت ها را دریافت می کنند، چه به یک اقلیت مذهبی یا قومی تعلق داشته باشند. در این سیستم، هرکسی حق دارد از دولت انتقاد کند.
در حکومتهای دیکتاتوری به مردم تـعلیم داده مـیشود که کورکورانه از فرد حاکم اطاعت کنند. در این سیستم ها، حوادث پر فاجعه به مردم آموخته است که کورکورانه مطیع چیزی شوند که آنان را از آزادی خود محروم کند. در این سیستم ها، مردم، نماینده آزادی را میکشند و به دنبال دیـکتاتور به راه میافتند.
هرگاه دیکتاتوری در هم شکند و فرو ریزد، جامعه به جستوجوی حقیقت میپردازد؛ هر چند که این حقیقت، ناخوشایند باشد. این حقایق که بـیانکننده علل هرج و مرج فعلی جوامع هستند، چه مردم بخواهند و چه نخواهند، روزی روشن خواهد شد. ریشه دیکتاتوری، در ترس غیرمنطقی تودهها از زندگی نهفته است. کسی که به شرح این حقایق بپردازد، بی تردید در معرض خطری عـظیم خـواهد بود. ولی چنین شخصی، شتابی برای قبولاندن اجباری حقایق به تودهها ندارد. او برای قبولاندن حقایق به مردم, به جبر و زور نیز نیازی ندارد. او میتواند صبر کند. قدرت او، دانش او به حقیقت انسان است و این حقایق هر اندازه هم که تـلخ باشند، اراده مـردم برای زندگی، در هنگام بحران، آنان را به قبول واقعیات مجبور خواهد ساخت.
عالمان وظیفه دارند، برای حفظ حق آزادی بیان و برای ابراز عقاید خود در هر شرایطی پافشاری کنند. آنان نباید این حق را به کسانی واگذار کنند کـه هدفشان خـفه کردن زندگی است. همانگونه که سرباز در دفاع از کشور تا پای شهادت میرود، دانشمندان نیز در حفظ حق بیان آنچه که صحیح میدانند و به آن معتقدند، باید جانفشانی کنند. مسئولیت غیر قابل انکار پزشکان و معلمان این است که وظیفه خود را بـدون تـوجه بـه هر نیروی ارتجاعی که مصمم بـه ایـجاد خـفقان و جلوگیری از آزادی است، انجام دهند و از اعتمادی که به آنان شده است سوء استفاده نکنند. اینان نباید از هیچ گونه ایدئولوژیای دفاع کنند که برخلاف علوم پزشکی و تـعلیم و تـربیت باشد.
انسان جـاهل، بیچاره اسـت و دیکتاتوری در سیاهی جهالت انسان رشد میکند. جهالت، زمینه باروری برای رشد دیـکتاتوری است. یک نظام اجتماعی را نمیتوان دموکراتیک نامید مگر آنکه از بحث و برخورد با مسایل اساسی و جوابگویی به آنها هیچ ترس و ابایی نـداشته بـاشد. در غیر این صورت، این نظام اجتماعی بـا کـوچکترین حمله از سوی کسی که به مقام دیکتاتوری چشم دوخته است، شکست میخورد و سازمانهایش به هم میریزند.
هنگامی کـه مـذهب، مانع از آزادی علم و در نتیجه مانع از رقابت آزاد در تعبیر و شناخت فرآیند زندگی باشد، به دیکتاتوری تبدیل می شود؛(مانند وضع کنونی ایران). برای یک بار باید بـا صـراحت روشـن کرد که آیا خداوند نقش یک ریش سفید قدرتمند را دارد که هرچه بخواهد میکند، یا اینکه خداوند، نمودی از قـوانین ذاتـی جـهان و کهکشان است که همهچیز را سامان میدهد؟ تنها هنگامی میتوان بین علم و دین تفاهم برقرار کرد کـه خداوند بـا قوانین ذاتی و طبیعی منطبق باشد. در حقیقت میان دیکتاتوری و کسانی که مدعی نمایندگی خدا در زمیناند، تفاوت چندانی وجود ندارد.
اخلاقی که تمایلات طبیعی زندگی را با فاحشگی یکسان میداند، به دیکتاتوری مـبدل مـیشود. چنین دیدگاهی مانع از شادی و عشق طبیعی میشود. عنوان غیر اخلاقی دادن به کسانی که به جای قـوانین اجـباری و غـیر طبیعی, برمبنای قوانین درونی و طبیعی خود رفتار میکنند، گناهی نابخشودنی است. زن و مرد نه به سبب شعیره دینی، بلکه به دلیـل عـلاقه به همسری، عنوان زن و شوهر میگیرند. قوانین ذاتی و طبیعی و نه قوانین مصنوعی، سنگ زیر بنای آزادی واقعی هـستند. ریاکاری اخلاقی، خطرناکترنی دشـمن اخـلاق ذاتی و طبیعی است. با وضع قوانین اخلاقی اجباری و خشک، نمیتوان به جنگ ریاکاری اخلاقی رفت؛ ولی با علم به قـوانین طـبیعی حـاکم بر فرآیند جنسی میتوان این مبارزه را عملی کرد. لازمه رفتار نیک و ذاتی آن است که فـرآیند زنـدگی و جنسی بهطور طبیعی و آزاد رشد کنند. روابط جنسی بیمارگونه و اخلاق اجباری با یکدیگر ارتباط دارند و به موازات هم پیش میروند.
در برابر فشار و زور، مردم کمترین مقاومت را نشان میدهند و تسلیم میشوند. وادار کردن اطفال به رعایت مقررات و نظم با اعمال زور، از به کار بردن تشویق و ابتکارات و روشهای انـسانی آسـانتر اسـت؛ خود را دانای کل دانستن و درباره روش اندیشیدن و عمل کـردن مـردم فرمان دادن، از پا نهادن در مباحثه منطقی و شرکت در برخورد عقاید آسانتر است. فروختن اسـتقلال فـردی بـه خاطر امنیت مادی، از زندگی مستقل و با مـسئولیت و آقـای خود بودن، آسانتر به نظر میرسد. از اینرو معمولا دیکتاتوری از دموکراسی آسانتر است. طرفداری از آنچه در بین عوام متداول است سادهتر از پافشاری بر حقیقت اسـت.
منبع : کشف انرژی ارگون / ویلهلم رایش
انواع دیکتاتوری
دیکتاتوری به ۶ نوع طبقه بندی می شود که عبارتند از:
- دیکتاتوری های نظامی : دیکتاتوری های نظامی در قرن بیستم معرفی شدند. در دیکتاتوری های نظامی، قدرت و تمام اختیارات حاکم بر کشور در اختیار یک افسر عالی رتبه یا تیمی از افسران است.
- دیکتاتوری های شخصیت گرا : دیکتاتوری های شخصیت گرا بیشتر از انواع دیگر دیکتاتوری هستند. در این نوع دیکتاتوری، یک فرد، کشور را رهبری می کند. او ممکن است متعلق به یک حزب سیاسی یا نظامی باشد.
- دیکتاتوری های ترکیبی : دیکتاتوری ترکیبی، سه ویژگی دارد. آنها شخصیت ها، افراد نظامی و احزاب مجرد هستند. نام دیگر این نوع دیکتاتوری، دیکتاتوری هیبریدی است.
- دیکتاتوری های سلطنتی : در دیکتاتوری های سلطنتی، یک شخص به واسطه وراثت با داشتن تمام اختیارات و قوانین، کشور را به دست می گیرد.
- دیکتاتوری دینی
- دیکتاتوری مدنی
۷ تفاوت دیکتاتوری با دموکراسی
معیار | دموکراسی | دیکتاتوری |
---|---|---|
تعریف | حکومت مردم | یک فرد یا گروه بر مردم حکمرانی می کند |
ویژگی کلیدی | مردم نماینده های خود را انتخاب می کنند | دیکتاتور به همه جنبه های کشور حکمرانی می کند |
قدرت | مردم قدرت نهایی را دارند | همه قدرت در دست دیکتاتور و گروهش است |
آزادی | آزادی های فردی و اجتماعی و سیاسی فراهم شده است | آزادی و برابری در کار نیست |
قضاوت | یک سیستم قضایی سالم و برابر | قدرت تأمین عدالت در دستان دیکتاتور و گروهش است |
دولت | دولت مشروعیت دارد و قوانین اصلاح می شوند. | سلطه را تسهیل می کند. از زور و ارعباب استفاده می کند |
حقوق | حقوق بشر رعایت می شود. مردم، از حقوق شهروندی برخوردارند. | دیکتاتور از همه حقوق برخوردار است و مردم مظلوم هستند. |