دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

تکنیک های CBT برای درمان وسواس

cbt

خود بازنگری :

بدین منظور از تکالیف خانگی منظم، استفاده می شود. خود بازنگری اطلاعات دقیقی درباره مسئله فراهم می آورد و شاخص خوبی از پیشرفت درمان است.

  1. یادداشت روزانه افکار وسواسی: در ساده ترین شکل خود، یک شمارش بسامدی است. یعنی هر بار فکر وسواسی اتفاق می افتد، بیمار تعداد کل افکار، در زمان تعیین شده را ثبت می کند.
  2. یادداشت روزانه رفتارهای اجباری: مثلاً زمان صرف شده برای انجام آیین مندی ها. از بیمار خواسته می شود که زمان صرف شده در هر رفتار آیین مندانه را در دفتر روزانه ی خود یادداشت کند.
  3. درجه بندی ناراحتی، میل به خنثی سازی، افسردگی و اضطراب: این بازنگری ها در جریان درمان رویارویی، اطلاعات مهمی فراهم می آورند.
  4. نتایج فرعی رفتار وسواسی: مثل میزان مصرف صابون، کاغذ توالت و یا مواد تمیز کننده ای که هر هفته خریداری می شود.

افکار وسواسی

درمان وسواس ها به دو دسته تقسیم می شوند: ۱- درمان وسواس های بدون رفتارهای اجباری آشکار که اصطلاحا به آن ها اندیشناکی های وسواسی می گویند. ۲- درمان وسواس های دارای رفتارهای اجباری آشکار که به آن ها آیین مندی های وسواسی گفته می شود، که البته درمان هر گروه با یکدیگر تفاوت دارد.

درمان وسواس دارای رفتارهای اجباری آشکار

رویارویی و جلوگیری از پاسخ :  (Exposure and response prevention)

  1. رویارویی ارادی و عمدی با همه موقعیت های اجتنابی قبلی
  2. رویارویی مستقیم با محرکهای ترسناک (از جمله افکار)
  3. جلوگیری از آیین مندی های اجباری و رفتارهای خنثی ساز و از آن جمله رفتارهای ناآشکار (یعنی جلوگیری از پاسخ).

امروزه، مؤثرترین درمان روان‌شناختی وسواس، رویارویی و جلوگیری از پاسخ است. در این نوع درمان، بیمار در معرض طولانی مدتِ قراین وسواسی قرار می‌گیرد و در عین حال، از انجام، آیین‌واره‌های رفتاری، بازداشته می‌شود. رویارویی و جلوگیری از پاسخ، از دو جزء اصلی تشکیل یافته است: رویارویی زنده یا تجسمی و به دنبال آن، جلوگیری از پاسخ. در رویارویی زنده و یا تجسمی، برای مدت ۱تا ۲ ساعت، در بیمار اضطراب ایجاد می‌شود و آن‌گاه، درمانگر از او می‌خواهد از انجام رفتارهای وسواسی خودداری کند. این درحالی است که پس از این مدت، سطح اضطراب در بیمار رو به کاهش می‌گذارد. جلوگیری از پاسخ، همیشه جزئی از صحنه‌های رویارویی تجسمی است و همیشه به دنبال رویارویی زنده، صورت می‌گیرد.

رویارویی زنده: رویارویی زنده عبارت است از روبه‌رو شدن واقعی با محرک ترس‌آور، به مدت تقریباً یک تا دو ساعت. اما در این روش، از تکنیک‌های آرامش استفاده نمی‌شود، چون مفید بودن‌شان به اثبات نرسیده است و احتمال تأثیر آن در بیمارانی که از سطوح بالای اضطراب یا ناراحتی رنج می‌برند، بسیار پایین است. در جلسات  اولیه مشاوره، از بیمار خواسته می‌شود که فهرستی سلسله مراتبی از موقعیت‌های ترس‌آور را از مواردی که کم‌ترین اضطراب را به وجود می‌آورند تا مواردی که بیشترین میزان اضطراب را ایجاد می‌کنند، تهیه بکند. بر اساس این فهرست پلکانی، اشیا یا موقعیت‌های اضطراب‌انگیز، به طور تدریجی و گام‌به‌گام به بیمار معرفی می‌شوند. از مواردی شروع می‌شود که در حد متوسط، اضطراب ایجاد می‌کنند (مثلاً در مقیاس ۰ تا ۱۰۰، نمره‌ی حدود ۵۰ را به خود اختصاص می‌دهند). درمانگر هر مورد یا موقعیت را آن‌قدر ارائه می کند که اضطراب یا آشفتگی در بیمار، به طور قابل ملاحظه‌ای کاهش یابد.

پست های مرتبط

در موارد بسیاری از وسواس‌ها، استفاده از روش رویارویی زنده در درمانگاه، عملی نیست. مثلاً نمی‌توان در درمانگاه، این فکر وسواسی را که بیمار با ماشین به کسی زده است،  مورد رویارویی زنده قرار داد. اما می‌توان موارد بسیاری از شست‌وشو و تمیز کردن، وارسی و شمارش را در درمانگاه به طور رویارویی زنده، در معرض درمان قرار داد. در مورد فردی که دچار وسواس تمیزی و پاکی است، درمانگر می‌تواند از بیمار بخواهد که دستش را به مقدار کمی از چیزی کثیف یا آلوده بزند و بعد، آن‌را به صورت، مو و یا لباس خودش بمالد و یا در مورد کسی که وسواس شمارش دارد، درمانگر ممکن است از بیمار بخواهد ۱۳ گام بردارد و یا دست به عملی بزند که توأم با شمارش اعداد است و بدین‌ترتیب، اضطرابش را بالا می‌برد.

رویارویی تجسمی: در مواردی که رویارویی زنده ممکن نیست (مثلاً ترس کسی که فکر می‌کند بر اثر حمله قلبی خواهد مرد، و یا ترس از این‌که کسی با ماشین به بچه‌اش بزند)، از رویارویی تجسمی استفاده می‌شود. درمانگر، بیمار را در معرض یک سری صحنه قرار می‌دهد، تعداد صحنه‌ها معمولاً بین ۴ تا ۱۰ صحنه است که برحسب شدت ترس‌انگیزی، به طور پلکانی درجه‌بندی می‌شوند. صحنه‌ی اول، موقعیتی را نشان می‌دهد که کم‌ترین میزان ترس را در بیمار ایجاد می‌کند و آخرین صحنه، بیشترین  ترس را می‌تواند به وجود آورد. برای این‌که بیمار در معرض هر یک از صحنه‌ها قرار گیرد، درمانگر رویداد، شیء یا موقعیتی را که در بیمار ترس و اضطراب ایجاد می‌کند با تمام جزئیات حسی توضیح می‌دهد تا جایی که بیمار بتواند تصویری روشن از آن رویداد، شیء یا موقعیت در ذهن خود به وجود آورد. مثلاً درمانگر ممکن است در مورد فرد مبتلا به وسواسِ وارسی، صحنه‌ای را توضیح دهد که در طی آن، بیمار تجسم کند که نتوانسته است اجاق گاز را به اندازه کافی وارسی کند و خانه آتش گرفته است. در این حالت، درمانگر، موقعیت، رفتار بیمار و پی‌آمدهای ناگوار احتمالی را که بیمار فکر می‌کند بر اثر بی‌احتیاطی او اتفاق می‌افتد، توضیح می‌دهد.

الگو پذیریModeling)): در الگو پذیری، درمانگر پیش از آنکه بیمار تکلیفی را انجام دهد، خود آن را به مرحله نمایش می گذارد.

از مدل‌سازی می‌توان به عنوان تکنیکی مفید، در جریان رویارویی زنده استفاده کرد. در مدل‌سازی مشارکتی، درمانگر ابتدا خود با شیء ترس‌آور تماس حاصل می‌کند، یعنی رفتار مورد نظر را انجام می‌دهد و بعد، از بیمار می‌خواهد همان کار را تکرار نماید. مدل‌سازی ممکن است حالت کنش‌پذیر داشته باشد. در این حالت، درمانگر رفتار مورد نظر را انجام می‌دهد و از بیمار می‌خواهد که رفتار او را به طور دقیق، مورد مشاهده قرار دهد. در این شق، برعکس حالت مدل‌سازی مشارکتی، از بیمار خواسته نمی‌شود که رفتار مورد نظر را انجام دهد. اگرچه مدل سازی کنش‌پذیر، ممکن است به کاهش در علایم بیانجامد، اما در حد مدل‌سازی مشارکتی، مؤثر نیست.

رویارویی مداوم و در حد بالا، و جلوگیری از پاسخ: در جریان درمان، ابتدا تکالیف به همراه درمانگر انجام می گیرد. با پیشرفت درمان از بیمار خواسته می شود که خود به انجام تکالیف بپردازد.

کسب اطمینان: کسب اطمینان، مشخصه بارز وسواس هاست. در کسب اطمینان سعی می شود تا اطمینان حاصل شود که آسیبی به خود فرد و یا دیگران نرسیده است.

درمان شناختی-رفتاری اختلال وسواس

درمان وسواس های بدون رفتار اجباری آشکار

عادت آموزی : بر این انگاره استوار است که تمرین های اولیه باید به طور مکرر و پیش بینی پذیر، افکاری را در طی دوره لازم برای کاهش اضطراب، برانگیزانند و در عین حال، هر نوع اجتناب نهفته و رفتارهای خنثی ساز را متوقف سازد. وقتی در بیمار نسبت به محرّک های پیش بینی پذیر، عادت ایجاد شد ، درمان به سوی محرّک های پیش بینی ناپذیر و ایجاد عادت سوق داده می شود و این کار در حالی صورت می گیرد که بیمار هنوز اضطراب دارد.

راهبردها:

  1. بازخوانی آگاهانه فکر: («فکر را ایجاد کنید، تا زمانی که نگفته ام نگه دارید و بعد مکث کنید. این کار را چند بار تکرار کنید)؛
  2. نوشتن فکر به طور مکرر
  3. گوش دادن به یک نوار با صدای خود بیمار. از بیمار خواسته می شود حداقل روزی دوبار و هر بار به مدت حداقل یک ساعت، نوار را گوش دهد. جلوگیری از هرگونه خنثی سازی، مورد تاکید قرار می گیرد.

ایجاد وقفه در فکر (Thpught stopping): دخالت در فکر وسواسی با گفتن یا تجسم کردن «بس کن!»، بلافاصله پس از وقوع آن در فکر.

هدف از ایجاد وقفه در فکر این است که راهبردی به منظور کنار گذاشتن افکار فراهم بیاورد و از این رهگذر ، دوام آن ها را کم کند. این امر ممکن است بر افزایش احساس کنترل بیمار و در نتیجه ، در کاهش ناراحتی او اثر بگذارد. در الگوی شناختی رفتاری ، پیش بینی می شود که افکار وسواسی بر اثر خنثی سازی و اجتناب تداوم یابند. بنابراین ، با استفاده از روش مؤثر ایجاد وقفه در فکر ، سعی می شود برنامه ای نیز در جهت حذف خنثی سازی و از جمله ، حذف کسب اطمینان و خاطر جمع شدن و نیز اجتناب تنظیم شود.

در جلسه درمانی، روشی نمایش داده می شود تا بیمار متوجه شود که می توان به سرعت افکار وسواسی را کنار گذاشت. در این مورد درمانگر به بیمار یاد می دهد که هر وقت افکار وسواسی به ذهنش رسیدند، با صدای بلند بگوید: «بس کن!».

فرایند ایجاد وقفه در فکر، به منظور جلوگیری از افکار وسواسی، مورد استفاده قرار می‌گیرد. در این روش سعی می‌شود افکار خوشایند و آرامش‌بخش، جانشین افکار وسواسی قرار گیرند. بدین منظور، با استفاده از کلمه‌ی «بس کن!»، جلو افکار برآشوبنده گرفته می‌شود و بعد، درمانگر از بیمار می‌خواهد که از این واژه «بس کن!»، در مواردی که افکار وسواسیِ ناخواسته به ذهنش می‌رسد، استفاده کند. به‌علاوه، از بیمار خواسته می‌شود که بلافاصله پس از متوقف کردن افکار وسواسی، صحنه‌ی خوشایندی را تجسم نماید. برای نمونه، درمانگر از بیماری که مدام می‌ترسد هنگام رانندگی به کسی بزند، می‌خواهد هر بار که این فکر به ذهنش می‌رسد، به خود بگوید «بس کن!» و بلافاصله پس از آن، صحنه‌ی شاد و خوش‌آیندی را تجسم کند. در مورد این صحنه، خود بیمار تصمیم می‌گیرد (مانند تجسم یک روز آفتابی کنار دریا و یا تجسم یک صحنه‌ی زیبا، کنار دریاچه در منطقه‌ای کوهستانی).

تکلیف خانگی، شامل تقریباً روزانه ۲۰ دقیقه تمرین می شود. این تمرین موقعی صورت می گیرد که بیمار دارای افکار ناراحت کننده ای نباشند. در این باره، یادداشت روزانه تهیه می شود و در طی آن، میزان برآشفتگی و میزان روشنی و وضوح در ارتباط با هر یک از افکار وسواسی برانگیخته شده، در مقیاس صفر تا ۱۰۰، درجه بندی می شود.

منبع : رفتار درمانی شناختی، جلد ۱ / راهنمای کاربردی در درمان اختلال های روانی / هاوتون، کرک، سالکووس کیس / دکتر حبیب الله قاسم زاده .

 

۳.۸ ۲۳ رای ها
رأی دهی به مقاله

همه ما در مراحل و زمان هایی از زندگی، نیاز به گفت و گو و مشاوره داریم. جهت دریافت وقت مشاوره آنلاین یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ تماس بگیرید.

4 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها