رشک آلت در نظریه روانکاوی
رشک یکی از 7 گناه کبیره است
روانکاوان معتقدند رشک، بخش ذاتی و جدانشدنی از تحول روان آدمی است و گستره تأثیر آن تمامی مراحل حیات را، از رشک نوزاد به مادر، تا رشک نوجوانان به دستآوردها و اختیارات بزرگسالان و رشک سالخوردگان به سلامتی و طول عمر، در بر میگیرد.
رشک احلیل یا آلت (Penis envy) یک نظریه در روانکاوی فرویدی است مبنی بر این که دختربچهها هنگامی که متوجه میشوند آلت مردی ندارند احساس رشک میکنند. به عبارتی رشک آلت یعنی اشتیاق مادینه برای تملک اندام جنسی نرینه.
ملانی کلاین در کتاب خود به نام «رشک و قدردانی» تمایز روشنی بین احساس رشک(Envy) و حسادت(jealousy) می گذارد. کلاین رشک را ابتداییتر از حسادت در نظر گرفت و نشان داد که رشک یکی از ابتداییترین و بنیادیترین احساسات است. رشک اولیه باید از حسادت متمایز شود؛ حسادت بر پایه عشق(love object) است و بر روی مالکیت و از بین رفتن رقیب تمرکز دارد و به یک مثلث عشقی بستگی دارد. در نتیجه حسادت به زمان، زمانی که ابژه به طور واضح شناخته میشود و از دیگری تمیز داده میشود وابسته است. ولی در رشک، یک رابطهی دو نفره است که در آن سوژه به ابژه به خاطر مالکیت، رشک دارد؛ در اینجا نیازی به ورود هیچ ابژه زندهی دیگری نیست. حسادت ضرورتاً رابطه با کل ابژه(whole-object) است، در حالیکه رشک به صورت رابطه با پاره ابژه(part-object) از فرد مورد نظر است.
هدف رشک، خوب بودن به اندازه ابژه است، اما هنگامی که خوب بودن غیرممکن حس شود، هدفش خراب کردن ابژه میشود. این همان جنبه خرابکننده رشک است که برای رشد بسیار تخریبگر است، زیرا همهی منابع خوبی و نیکی که کودک بدان نیاز دارد، به بدی تبدیل شده و بنابراین درون سازیهای خوب به حصول نمیپیوندد.
رشک (envy) به ۲ صورت به کار می رود :
- جنبه مثبت رشک : مراد تحسین و تبریکی است که ما نیز دوستش داریم و خواهان آنیم. مثلا می گوییم چه لباس رشک برانگیزی، یا به لباست غبطه می خورم
- جنبه منفی رشک : شامل پست ترین رذائل است. حالا که لباست آن قدر برازنده هست، می خواهم تکه تکه اش کنم و تمام احساسات خوبی را که نسبت به خودت و لباست داری از بین ببرم.
یکی از دفاع های عمده در برابر رشک، نادیده گرفتن موضوع و انکار خوبی آن و یا کنترل کردن و مسلط شدن بر موضوع است، آنگاه دیگر چیز رشک برانگیزی در کار نخواهد بود.
در آثار فروید، مقاله ای با عنوان «درباره نظریات جنسی کودکان»(۱۹۸۰) است که علاقه دختر بچه به آلت پسر را مورد توجه قرار می دهد. علاقه ای که تحت سلطه رشک در می آید زمانی که دختر اظهار می کند «ترجیح می داد پسر باشد». سر منشاء رشک آلت، کشف تمایز آناتومیک بین دو جنس است؛ دختر بچه نسبت به پسر احساس محرومیت می کند و دوست دارد همچون او صاحب آلت باشد (عقده اختگی).
متعاقبا در فاز ادیپی این رشک آلت به ۲ فرم ثانویه در می آید:
- ۱- میل به دست آوردن آلت در درون خود فرد (بیشتر در قالب میل به داشتن بچه)
- ۲- میل به لذت بردن از آلت در مقاربت.
به گفته فروید، واکنش متناظر رشک قضیب (آلت نری) در پسربچهها در لحظهای رخ میدهد که آنها متوجه میشوند زنان آلت مردی ندارند. فروید این را «اضطراب اختگی» (castration anxiety) مینامند. فروید معتقد بود که بین ۳ تا ۶ سالگی در مرحله فالیک، دختر متوجه می شود آلت ندارد و ممکن است احساس ناتوانی و بدرفتاری کند و مادرش را مسئول از دست دادن این عضو می داند.
فروید، مرحله حسادت آلت را، انتقال از دلبستگی به مادر، به رقابت با مادر برای توجه، قدردانی و محبت پدر می داند. فروید معتقد بود که زنان قربانی آناتومی خود هستند و برای همیشه از مردان به خاطر داشتن آلت مردانه رنجیده خاطر هستند و به آن ها حسودی می کنند. فروید نوشت:«دخترها نداشتن اندام جنسی را که برای پسران ارزش دارد، عمیقا احساس میکنند. آنها به همین دلیل خود را حقیرتر میدانند و این رشک آلت مردی، منشأ تمام واکنشهای زنانه است» (فروید، ۱۹۲۵).
بنابراین در دختر، رشک آلت مردی(penis envy) و در پسر اضطراب اختگی پرورش داده می شود. دختر معتقد است که آلت مردیاش را از دست داده است و پسر میترسد که آن را از دست بدهد. سرانجام دختر با مادرش همانندسازی میکند و عشق خود به پدر را سرکوب مینماید.
تعارضات آلتی و عقده ادیپ
تعارضهای آلتی و میزان حلشدن آنها در تعیین واکنش افراد بزرگسال و نگرش آنها نسبت به جنس مخالف اهمیت زیادی دارد. تعارضهایی که به طور نامناسب حل شدهاند میتوانند حالت مداوم اضطراب اختگی یا رشک آلت مردی را ایجاد کنند.
تعارض مرحله آلتی، اساسیترین تعارضی است که کودک باید با آن مواجه شود و با موفقیت آن را حل کند. این تعارض همان خواست ناخودآگاه (ناهشیار) کودک به تملک والد ناهمجنس خود و در عین حال دوری از والد همجنس خود است. فروید، این وضعیت را عقده ادیپ (Oedipus complex) نامیده است.
تعارضهای آلتی و درجه حل شدن آنها، در تعیین واکنشهای فرد بزرگسال به جنس مخالف و نگرشهای او دیگری، اهمیت زیادی دارد.
فروید شخصیت آلتی مردانه را بیپروا، مغرور و متکی به نفس توصیف کرد. مردانی که چنین شخصیتی دارند میکوشند مردانگی خود را از طریق فعالیتهایی چون فتوحات جنسی مکرر به اثبات رسانند و یا آن را نشان دهند. شخصیت آلتی زنانه، در زنانگی خود اغراق میکند و از استعداد و جذابیت خود برای خرد کردن مردان و چیره شده بر آنها استفاده میکند.
تیپ شخصیت آلتی گواه بر خودشیفتگیِ بیمارگون است و این افراد پیوسته برای جلبکردن جنس مخالف تلاش میکنند، اما در برقرار کردن روابط پخته، مشکل دارند. فروید شخصیت آلتی مردانه را به صورت جسور، گستاخ، مغرور و از خود مطمئن توصیف کرد.
انتقادها بر نظریه رشک آلت
این نظریه و نظریات رشد جنسی فروید توسط برخی روانکاوان و جامعهشناسان نقد یا رد شده است. روانکاوانی همچون کارن هورنای، اوتو فنیچل، ارنست جونز، اریک اریکسون، ژان پیاژه، جولیت میچل و فیلسوفان یا جامعهشناسانی مانند کلارا تامسون، بتی فریدان، ایریگاری، ژولیا کریستوا، و هلن سیکسو نقد یا رد شده است.
کارن هورنای نظریه رشک قضیب را رد کرده و آن را نادقیق دانسته است. کارن هورنای در مقابل بر این باور است که مردان به دلیل این که نمیتوانند موجود دیگری را به دنیا آورند با احساس کمبود و نقص دست و پنجه نرم میکنند که رشک رحم نام دارد.
رشک و سپاس از دید ملانی کلاین
کلاین در سال ۱۹۵۷ کتابی با نام رشک و سپاس منتشر کرد. این کتاب در مورد پلیدترین رذائل یعنی رشک است. در اینجا رشک علیه تمام خوبی ها و فضائل قد علم می کند.
ملانی کلاین اعتقاد داشت که یک منبع اصلی اضطراب، از ابتدای زندگی میل به نابود کردن است. در ابتدا، وی به موضوع پرخاشگری و چرخه های پارانوئیدی از ترس و خشونت به عنوان منشاء اضطراب علاقه داشت. بعدها او اضطراب را در ارتباط با آسیب به ابژه های درونی دید (وضعیت افسرده)، که سبب احساس گناه میشود.
سپس کلاین پرخاشگری معطوف به خود را، به شکل جداسازی و تکه تکه شدن ایگو که از غریزه مرگ برخاسته است، استنباط کرد. ایگو، همانطور که شروع به رشد کردن میکند، از خودش در برابر خود تخریبی ذاتیش، توسط برونفکنی میل به نابودی به ابژه خارجی دفاع میکند.
از آنجا که رشک به منابع زندگی حمله میکند، آن را میتوان اولین جلوهی بیرونی غریزه مرگ دانست. رشک به محض اینکه نوزاد از حضور سینه به عنوان منبع زندگی و تجربیات خوب آگاه میشود به جنبش در میآید؛ لذت واقعی که نوزاد با سینه تجربه میکند با ایدهآلسازی تقویت میشود؛ در دوران کودکی به صورت خیلی قدرتمند به او این حس را میدهد که سینه منبع همه راحتیهای جسمی و ذهنی است و مخزن بیپایانی از غذا و گرما، عشق و درک شدن است. تجربه رضایت و خوشایندی که این ابژه شگفتانگیز میتواند بدهد، عشق نوزاد و علاقه او را برای مالکیت، حفظ و نگهداری این تجربه افزایش میدهد، اما همچنین میتواند این آرزو که ای کاش خودش منبع این کمال میبود را در او تحریک کند؛ او احساسات دردناکی را از رشک تجربه میکند و این میل را در وجود خود دارد که تواناییهای ابژه که به او این احساسات دردناک را میدهد تخریب کند.
در سال ۱۹۵۷ کلاین به یک برداشت جدید رسید. حسادت، تایید زندگی را به یک ابژه خارجی برونفکنی میکند و در آنجا به آن حمله میکند. حسادت، که کلاین به عنوان “حسادت نخستین” از آن یاد کرده است، حمله به خود زندگی است، به شکل ابژه خارجی که آرزوی زنده نگه داشتن ایگو را نشان میدهد. این حمله ها در فانتزی، توسط روشهای بسیار ابتدایی در دسترس نوزاد، صورت میگیرند: خالی کردن ابژه خوب (سینه مادر). کلاین معتقد بود حسادت نخستین، فرآیند زیربنایی شکلهای دیگر حسادت از جمله رشک آلت است.
اما، حسادت دردسر ایجاد میکند و رگههای بالقوه آسیبزا در شخصیت به جای میگذارد. کلاین، حسادت را چنان به عنوان یک سبک دفاعی اولیه و بدوی علیه خود تخریبی غریزه مرگ در نظر گرفت، که گویی یک واکنش سرشتی و بنیادی است.
منابع
- رشک . کیت برز . مهیار علینقی
- ملانی کلاین. باب هینشلوود و توماس فرچونا . مهیار علینقی
عالی بود