غریزه

از دید فروید، شرم یک پدیده پیچیده و چندلایه است که هم ریشه زیستی و تکاملی دارد، و هم ریشه فردی، اجتماعی و فرهنگی دارد.

فروید معتقد بود که تغییرات روان‌شناختی در انسان عمدتاً به‌وسیله نیروهای درونی، به‌ویژه رسش (Maturation) و غرایز (Drives) هدایت می‌شوند.

یک نظریه خوب، نظریه ای است که تغییر در یک بخش آن به ناهمخوانی در کل نظریه منجر شود. این موضوعی است که در نظریه روابط ابژه و روانشناسی خود در تقابل با مدل کلاسیک…

برخی از مفاهیم مهم نظریه یونگ در مورد روان انسان شامل، نقاب، ایگو، عقده، سایه، تصویر آنیما و آنیموس، کهن الگو و غرایز است.

نهاد نیروی پیشران شخصیت انسان است. نهاد نه تنها برآورده شدن نیازهای ما برای بقا را طلب میکند، بلکه تمام انرژی لازم برای عملکرد شخصیت را تامین می کند.

ادوارد برنیز فکر می کرد که قدرت دستکاری افکار عمومی ورای سیاست است. آنها بر ما حکومت می کنند، ذهن‌ها و ذائقه‌مان را شکل می دهند.

ملانی کلاین معتقد بود که کودکان همواره درگیر تعارض اساسی بین غریزه زندگی و غریزه مرگ (یعنی بین خوب و بد، عشق و نفرت، آفرینندگی و ویران سازی) هستند.

به عقیده وینیکات، یافتن خود حقیقی تنها از طریق خلاقیت امکان پذیر است. خیلی بیچاره خواهیم بود، اگر قرار باشد فقط انسان هایی عاقل باشیم.

ازدواج سفید، نوعی ازدواج است که در آن، پیمان زناشویی به شکل قانونی بسته نمی شود، اما دو نفر با هم ارتباط دارند. ازدواج سفید نوعی قرارداد نانوشته است

سائق مرگ نقطه مرجع ضروری برای تفکر بسیاری از تحلیلگران در مورد پدیده های مخرب و مرگباری است که در اتاق درمان و ورای آن با آنها مواجه می شوند.

سکس سائقی است که نوع انسان را تداوم می بخشد و منبعی است که همزمان بیشترین لذت و فراگیرترین اضطراب را برای انسان به ارمغان می آورد.

علم به ما می‌گوید که جهان از اساس بی‌هدف و تصادفی ایجاد شده است. این جهان در بسیاری مواقع به اشتباه پوچ، بی‌انگیزه و عاری از اخلاق و معنا تعبیر می‌شود

سائق، حالتی درونی است، که موجود زنده را به فعالیت وا می دارد یا رفتار خاصی را بر می انگیزد. در واقع حالتی خودکار است.