ممکن است عامهٔ مردم، کسى را غیرعادى (نابهنجار) بدانند که از حیث رفتار، تفکر و عواطف عجیب و غیرمعمول باشد و از این لحاظ با دیگران تفاوت داشته باشد ولى در واقع غیرعادى بودن به معناى ‘جنون داشتن’ نیست و معناى گسترده و پیچیدهاى دارد. غیرعادى بودن ممکن است در ابعاد مختلف روان به شکلهاى گوناگون ظاهر شود، مثلاً فرد غیرعادى ممکن است در فعالیتهاى ذهنى و عقلانى و یا فعالیتهاى عاطفی، ادراکی، انگیزشى یا حسى و حرکتى تفاوتهائى را با افراد عادى نشان دهد.
ویژگی های رفتار نابهنجار:
۱) انحراف از هنجارهای آماری
کلمهٔ نابههنجار (abnormal) یعنی ‘دور از هنجار’ . وقتی بسیاری از ویژگیها مثل قد، وزن، و هوش را در جمعیتی اندازهگیری کنیم. دامنهای از مقادیر مختلف بهدست میآید. اکثر مردم در گسترهٔ میانی توزیع قد قرار میگیرند و چند نفری هستند که بهطور استثنائی بلند یا بهطور استثنائی کوتاه هستند. یکی از تعاریف بهنجاری بر بسامدی آماری استوار است: ‘رفتار نابههنجار’ رفتاری است که از لحاظ آماری کم بسامد است و یا از هنجار انحراف دارد. اما براساس این تعریف فردی هم که بسیار باهوش یا بسیار خوشحال است در زمرهٔ افراد نابهنجار به حساب میآید. بنابراین برای تعریف رفتار نابهنجار چیزی بیش از بسامدی آماری نیاز داریم.
۲) انحراف از هنجارهای اجتماعی
هر جامعه معیارهای ویژه یا هنجارهائی برای رفتارهای قابل قبول دارد؛ رفتاری که بهطور مشخصی از این معیارها منحرف شده باشد، رفتار نابهنجار شناخته میشود. معمولاً، اما نه همیشه، چنین رفتاری در آن جامعه از لحاظ آماری کم بسامد است. اما وقتی انحراف از هنجارهای اجتماعی را بهعنوان ملاکی برای تعریف نابهنجاری در نظر میگیریم، مشکلات چندی پیش میآید.
رفتاری که در یک جامعه بههنجار تلقی میشود ممکن است در جامعهٔ دیگری نابهنجار بهنظر آید. مثلاً ‘شنیدن صدای آدمی’ وقتیکه واقعاً کسی صحبت نمیکند یا ‘دیدن پندارهائی’ در غیاب اشیاء، در نظر مردمان برخی قبایل آفریقائی اصلاً امور غیرعادی به حساب نمیآید، حال آنکه چنین رفتارهائی در اکثر جوامع، نابهنجار تلقی میشود. مشکل دیگر این است که مفهوم نابهنجاری در طول زمان در یک جامعه نیز تغییر میکند. بیستوپنج سال پیش، اکثر آمریکائیها کشیدن ماریجوآنا یا عریان ظاهرشدن در کنار دریا را رفتاری نابهنجار میدانستند. امروزه، اینگونه رفتارها اغلب بهعنوان تفاوتهائی در سبک زندگی به حساب میآید تا علائمی از نابهنجاری. بنابراین، معانی بهنجاری از جامعهای به جامعهٔ دیگر و از زمانی به زمان دیگر در یک جامعه فرق میکند.
۳) غیرانطباقی بودن رفتار
بسیاری از دانشمندان علوم اجتماعی بهجای آنکه رفتار نابهنجار را برحسب انحراف از هنجارهای آماری یا اجتماعی تعریف کنند، معتقد هستند که مهمترین ملاک در این مورد این است که چگونه رفتاری بر بهزیستی فرد و یا گروه اجتماعی اثر میگذارد. برطبق این ملاک، رفتاری نابهنجار است که غیرانطباقی (maladapive) باشد، یعنی پیآمدهای زیانباری برای فرد یا اجتماع داشته باشد. بعضی از رفتارهای انحرافی، بهزیستی فردی را مختل میکنند (مردی که چنان از جمعیت میترسد که نمیتواند با اتوبوس به محل کارش برود، یک فرد الکلی که بهقدری مشروب میخورد که نمیتواند شغل خود را حفظ کند، زنی که قصد خودکشی دارد). (نوجوانی که طغیانهای شدید تهاجمی دارد، یک فرد پارانویائی که نقشه قتل رهبران ملی را میچیند).
۴) پریشانی شخصی
چهارمین ملاک نابهنجاری به احساس پریشانی فرد توجه دارد تا رفتار وی. همه نه، اما اغلب کسانی که ‘بیماری روانی’ شناخته میشوند، به شدت احساس رنج و ناراحتی میکنند؛ اینگونه افراد مضطرب و افسرده هستند و ممکن است دچار بیخوابی، بیاشتهائی و انواع دردهای بدنی باشند.
۵) ناتوانی یا کژکارکردی (اختلال)
(disability) ناتوانی، یعنی اینکه آیا فرد در برخی از حیطه های زندگی نظیر کار یا روابط شخصی، به خاطر نابهنجاری، دچار آسیب شده است یا نه . اختلالات ناشی از مصرف مواد تا حدودی با توجه به ناتوانی شغلی یا اجتماعی تعریف می شوند که در اثر سوء مصرف مواد به وجود می آید. به همین ترتیب، فوبی (هراس) نیز می تواند سبب ایجاد پریشانی و ناتوانی شود.
۶) پیش بینی ناپذیری
نمی توان تمام پریشانی ها را در حیطه روان شناسی نابهنجاری بگنجانیم . افسردگی و مانیا زمانی نابهنجار به شمار می آیند که پاسخ هایی غیرمنتظره (unexpected) به عوامل تنش زای محیطی باشند . مثلاً، زمانی تشخیص اختلال اضطرابی گذاشته می شود که اضطراب امری غیرمنتظره و نامتناسب با موقعیت باشد.
مثلاً فردی که از حضور در راه پله های ساختمان یا حتی در آسانسور به تنهایی می ترسد ( آگورافوبی)، می گوییم رفتار این فرد نابهنجار است.
نابهنجاری: دیدگاه زیستی روانی اجتماعی
- زیستی :وراثت ژنتیکی- بیماریهای جسمی- صدمه ی مغزی- مواجهه با محرک های محیط
- روانی: تجربیات زندگی آسیب زا- تداعی های آموخته شده- ادراک های تحریف شده- روش های غلط تفکر
- اجتماعی: آشفتگی در روابط صمیمانه- مشکلات در روابط بلندمدت- ناآرامی سیاسی و اجتماعی- تبعیض نسبت به گروه اجتماعی فرد
DSM IV TR هیچ گونه تعریفی از بهنجاری یا سلامت روانی ارایه نمی کند، اما اختلال روانی را اینگونه تعریف می کند:
اختلال روانی سندرم یا الگوی روانشناختی یا رفتاری است که با ناراحتی یا ناتوانی همراه است ، به علاوه سندرم یا الگوی مزبور نباید صرفاً واکنش های قابل انتظار و مورد قبول فرهنگ جامعه در برابر رویدادی خاص نظیر مرگ عزیزان باشد.
دیدگاه های رایج بهنجاری
چهار دیدگاه طبق توصیف دانیل آفر و ملوین سابشین عبارتند از :
۱ بهنجاری به عنوان سلامت
۲ بهنجاری به عنوان کمال مطلوب
۳ بهنجاری به عنوان متوسط
۴ بهنجاری به عنوان فرایند
بهنجاری به عنوان سلامت
نخستین دیدگاه، روش برخورد رسمی روانپزشکی با سلامت و بیماری است . اکثر پزشکان بهنجاری را معادل سالم بودن تلقی کرده و سلامتی را پدیده ای تقریباً عمومی می دانند. در این دیدگاه رفتار زمانی در محدوده ی بهنجار تلقی می شود که آسیب روانی آشکاری وجود نداشته باشد.
جان رومانو معتقد است، شخص سالم کسی است که به نحو معقولی عاری از درد ، ناراحتی و ناتوانی باشد.
بهنجاری به عنوان کمال مطلوب
دیدگاه دوم بهنجاری را ترکیب هماهنگ و مطلوبی از اجزای گوناگون دستگاه روانی تلقی می کند، که منجر به کارکرد مطلوبی می شود . اعتقاد روانکاوان مبنی بر شخص ایده آل یا درمان موفقیت آمیز در این حیطه می گنجد. سابقه این رویکرد به فروید برمی گردد که معتقد بود: ایگوی بهنجار شبیه بهنجاری کلی است یعنی همان افسانه ی آرمانی.
بهنجاری به عنوان حد متوسط
این دیدگاه متکی بر اصل ریاضی منحنی زنگوله شکل است. رویکرد حد وسط منحنی بهنجار تلقی شده و قطب های آن انحرافی محسوب می شوند. روش هنجاری مبتنی بر این اصل آماری هر فرد را بر حسب ارزیابی کلی و مجموع نمرات او توصیف می کند. نمره دهی اکثر آزمون های روانی از این نوع بهنجاری تبعیت می کند.
بهنجاری به عنوان فرایند
دیدگاه چهارم بر این نکته تأکید دارد که رفتار بهنجار نتیجه نهایی سیستم های متعامل است. بر اساس این تعریف ، تغییرات زمانی ، برای تکمیل تعریف بهنجاری ضرورت دارد. به عبارت دیگر، دیدگاه بهنجاری به عنوان فرایند بیشتر بر تغییرات یا فرایندها تأکید می کند تا یک تعریف مقطعی بهنجاری.
پژوهشگران معتقد به این رویکرد را در همه علوم اجتماعی و رفتاری می توان یافت. از مشخص ترین مفاهیم این دیدگاه، نظریه اپی ژنتیک اریکسون در مورد رشد شخصیت و مراحل ۸ گانه رشد روانی – اجتماعی او است.
سلام. بسیاربسیار سپاس از مطالب مفیدتان استاد🙏