سوالات روانشناسی دکتری ۹۹
۱- گزینه ۱
از نظر ماهلر برای رسیدن به ثبات شیء دو شرط لازم است:
- ۱- کودک باید به ثبات شیء دست یابد. بدین معنی که حتی اگر اشیاء در جلوی چشم او نباشند، بازهم وجود دارد. (رسش شناختی پیاژه)
- ۲- کودک به یک اعتماد اساسی نیاز دارد. یعنی این حس که مادر فرد قابل اعتمادی است و هر زمان که نیاز داشته باشد، می تواند به مادر اتکاء کند. (رشد کرین، صفحه ۴۰۰)
۲- گزینه ۲
هنگامی که پیرتر می شویم، تمایل پیدا می کنیم تا زایندگی و فعالیت خود را کاهش داده و به کشف زندگی به عنوان فردی بازنشسته بپردازیم. در این دوره ما بار دیگر به کارهای گذشته و زندگی خود می اندیشیم و در صورتی که احساس کنیم زندگی موفقی داشته ایم احساس انسجام خواهیم داشت.
اریک اریکسون اعتقاد داشت در صورتی که زندگی خود را نامولد بدانیم، در مورد گذشته خود احساس گناه کنیم و یا احساس کنیم که به اهداف زندگی خود نرسیده ایم، از زندگی ناراضی خواهیم شد که منجر به یاس شده و عموما این یاس تبدیل به افسردگی و ناامیدی می گردد.
انسجام «من»، پذیرفتن جایگاه و گذشته خویش را شامل می شود. انسجام به زبان ساده یعنی پذیرفتن مکان و گذشته یک شخص. یعنی: وجود نظم و ترتیب در زندگی و پذیرش چرخه زندگی یگانه و منحصر به فرد خویش، به عنوان آنچه باید رخ می داده است و هیچ چیز دیگری نمی توانست جانشین آن شود.(رشد کرین، صفحه ۳۷۵)
۳- گزینه ۴
مفهوم مرحله در نظام کلبرگ :
۱- تفاوت های کیفی، واضح به نظر می رسد که مراحل کلبرگ از نظر کیفی با یکدیگر تفاوت دارند.
۲-کلیت های ساختار یافته، مراحل تنها پاسخ هایی مجزا نیستند بلکه الگوهایی کلی از تفکر هستند که به طور یکسان، خود را در خلال انواع متفاوتی از موضوعات نشان می دهند.
۳-تسلسل غیر قابل تغییر، افراد نمی توانند مراحل را یک در میان سپری کنند یا به شکلی مختلط، از آنها عبور کنند. همه کودکان، الزاما به بالاترین مرحله نمی رسند؛ زیرا ممکن است آنها تحریک هوشی لازم را بدست نیاورند. ولی کودکان تا هنگامی که در مراحل به پیش می روند، این مراحل را به صورت منظم پشت سر می گذارند.
۴- وحدت سلسله مراتبی، هنگامی که کلبرگ ادعا کرد که مراحل او وحدت سلسله مراتبی دارد، منظورش این بود که مردم بینش های بدست آمده در مراحل اولیه تر را از دست نمی دهند، بلکه آنها را در چهارچوب های جدید و وسیع تری وحدت می بخشند و یکپارچه می کنند. این مفهوم برای کلبرگ بسیار اهمیت داشت زیرا او را قادر می ساخت تا روند تسلسل مراحل خود را توضیح دهد.
۵-تسلسل عمومی، کلبرگ نظیر همه نظریه پردازان مرحله ای، بر این باور است که تسلسل او جنبه عمومی دارد و در همه فرهنگ ها یکسان است. (رشد کرین، صفحه ۲۱۳)
۴- گزینه ۳
مارسیا در روند شکل گیری هویت دو مفهوم اساسی را مطرح می کند :
- بحران (Crisis) : بحران، داینامیک است یعنی در فرایند شدن و بودن است.
- تعهد (Commitment) : تعهد، ایستا و ثابت است. تعهد به فرد کمک می کند که آن تشخص و هویت استقرار یافته اش را به عنوان مرجع عملش به حساب آورد. تعهد، مرجع کنترل او می شود.
بر اساس این که افراد در کدامیک از این دو روند بحران و یا تعهد در شکل گیری هویتشان باشند، می توان ۴ پایگاه هویتی تعریف نمود.(رشد لورا برک، جلد ۲، صفحه ۷۲)
۵- گزینه ۲
در نظام تحولی پیاژه ، هر دوره با یک خودمیانبینی شروع و با بوجود آمدن ساختهای مجموعهای به میان واگرایی(decentration) ختم میشود. به عبارت دیگر ، کودک ابتدای هر دوره تحولی، دارای خودمیانبینی خاص آن دوره است و هر قدر متحولتر شود، از خود میانبینی جدا شده و به میان واگرایی میرسد. به عبارت دیگر ، تطور و تکامل روانی و ذهنی کودک با رسیدن به میان واگرایی مطابقت میکند.
به عبارت دیگر در طول تحول، کودک خود را میسازد، همانطور که دنیای خود را میسازد و آنها را از هم تمیز میدهد. حالت گشایش خود میان بینی، میان واگرایی است و نشانهای از تحول و رشد یافتگی محسوب میشود. در این حالت، کودک خود را یک چیز و شی را یک چیز دیگر مییابد و آنها را بهم آمیخته نمیکند. شی به عنوان یک هویت مستقل و تثبیت یافته در ذهن کودک حاصل میشود. (شی دائم در نظر پیاژه).
- میان واگرایی(decentration): توانایی ذهن در توجه به جنبه های مختلف یک موقعیت در آن واحد
- تک جنبه نگری یا تمرکز (centration) : ناتوانی ذهن در توجه به جنبه های مختلف یک موقعیت در آن واحد
۶- گزینه ۱
بندورا (۱۹۹۹) معتقد است خودکارآمدی جمعی(collective efficacy) یکی از مهمترین عوامل تنظیم رفتار انسان در موقعیتهای اجتماعی است، به طوری که هیچکدام از مکانیزمهای روانی انسان بانفوذتر از باورهای خودکارآمدی افراد درباره ظرفیتهایشان برای اعمال کنترل بر سطوح عملکرد و رویدادهای مؤثر زندگی نیست.
سازه خودکارآمدی جمعی در نظریه شناختی-اجتماعی و درک خودکارآمدی در موقعیتهای اجتماعی ریشه دارد. خودکارآمدی جمعی یک بعد از خودکارآمدی است که به تخمین کودک از میزان تواناییاش در شروع و نگهداری روابط بینفردی تأکید دارد (هاگدورن و مولمن، ۲۰۰۶).
بندورا، کارایی جمعی را به این صورت تعریف کرد : «اعتقاد مشترک افراد به نیروی جمعی شان برای به بارآوردن نتایج مطلوب»، به عبارت دیگر، کارایی جمعی عبارت است از اطمینان افراد از این که تلاش های مشترک آنها تغییرات اجتماعی به بار خواهد آورد.
۷- گزینه ۳
دلبستگی ایمن: در سبک دلبستگی ایمن، هنگامی که شما حضور داشته باشید، کودک احساس اطمینان خاطر میکند و با آرامش خیال به فعالیتهای خود نظیر بازی و یا کنکاش در محیط مشغول میشود. در این شرایط اگر فرزندتان تنها باشد یا نزد شخصی غریبه گذاشته شود، با بی قراری و گریه کودک مواجه میشوید. اما زمانی که بازگردید، کودک شما را طلب میکند و بعد از مدت کوتاهی گریه متوقف میشود. در نهایت نیز دوباره فعالیتش را از سر میگیرد. این نوع بهترین سبک دلبستگی است.
دلبستگی مقاوم: در این نوع دلبستگی کودکتان در هنگام حضورتان به شما میچسبد. در واقع کودکتان ترجیح میدهد در نزدیکی شما باشد تا اینکه بخواهد محیط اطرافش را کشف کند. شاید توجه کرده باشید که زمانی که او را ترک میکنید، بسیار بی قرار میشود و حتی با بازگشتتان، این بی قراری و ناراحتی کم نمیشود. کودک قشقرق راه میاندازد و بسیار خشمگین است، آرام نمیگیرد و حتی ممکن است نسبت به شما رفتارهای پرخاشگری نشان دهد.
دلبستگی اجتنابی: در سبک دلبستگی اجتنابی، کودک تمایلی به ارتباط یا تعامل با شما ندارد. در واقع او اصلا توجهی به حضورتان ندارد در نتیجه در نبود شما نیز آشفته نمیشود. در این حالت اگر کودک را تنها بگذارید و برگردید باز هم کودک از شما استقبال نمیکند و تمایلی به برقراری ارتباط با شما ندارد.
دلبستگی آشفته-سردرگم : رفتار کودکانی که دارای سبک دلبستگی آشفته-سردرگم هستند، پر از تضاد، تناقض و آشفتگی است. این کودکان رفتار واحدی در مواجهه با مراقبت کننده خود ندارند. رفتار آنها بین عشق و نفرت در تضاد است. در این حالت ممکن است کودکتان یکبار به شما بچسبد یا لحظهای از آغوش شما تکان نخورد و گاهی ممکن است به محض در آغوش گرفتنش مقاومت کند و بخواهد که او را زمین بگذارید. در مواردی نیز احتمال دارد بی تفاوت باشد و هیچ واکنشی بروز ندهد.
۸- گزینه ۱
خود میان بینی(egocenterism): ناتوانی در توجه به نظر دیگران است. آزمایش ۳ کوه برای بررسی خودمیان بینی کودکان طراحی شده است.
انواع خودمیان بینی مستقیم در مرحله پیش عملیاتی:
- فضا: کودک در حدود ۴ سالگی می تواند دست راست خود را نشان دهد؛ در ۷ سالگی می تواند دست راست فرد مقابل را هم نشان دهد.
- زمان: اگر از کودک پرسیده شود که آیا تو از پدرت جوانتر هستی جواب می دهد، بله؛ اما در حقیقت جوان بودن را با کوچکتر بودن(میزان قد) می سنجد.
- علیت: هر چیزی در طبیعت علتی دارد. مثلا ماه شب را و خورشید روز را روشن می کند برای اینکه انسان بتواند ببیند. یا شب هوا تاریک می شود برای انکه انسان بخوابد.(روانشناسی ژنتیک ۲، ص۲۴۰)
۹- گزینه ۴
پیاژه، دو تا هفت سالگی را مرحلهٔ رشدشناختی پیشعملیاتی(preoperational) خوانده است، زیرا در این سن کودک هنوز قادر به درک برخی قواعد یا عملیات نیست. عملیات عبارت است از روش ذهنی جداسازی، ترکیب و یا تغییر دادن اطلاعات به شیوهٔ منطقی. برای مثال، اگر آب از لیوان بلند و باریک به لیوان کوتاه و پهن ریخته شود، بزرگسالان میدانند که مقدار آب تغییر نکرده، زیرا میتوانند این تغییر شکل را در ذهن خود وارونه کنند، یعنی میتوانند در ذهن خود مجسم کنند که میتوانند آب را از لیوان کوتاه به لیوان بلند، یعنی به وضعیت اولیه، بازگردانند.
در مرحلهٔ پیشعملیاتی رشد شناختی، درک کودکان از برگشتپذیری و عملیات ذهنی دیگر یا ضعیف است و یا وجود ندارد. درنتیجه، بهقول پیاژه، هنوز آنها به نگهداری ذهنی (conservation) نرسیدهاند و نمیتوانند بفهمند که آب وقتی از لیوان بلند به لیوان کوتاه ریخته میشود، مقدارش ثابت میماند.
۱۰- گزینه ۴
ویگوتسکی معتقد است توانایی استفاده از گفتار درونی در ۳ مرحله رشد می کند:
- در ابتدا در تعاملات کودک با دیگران، اشاره به اشیاء غایب رخ می دهد.
- در حدود ۳ سالگی شروع می کند فرمان های مشابه به خود می دهد. در ۶ سالگی این گفتار خودجهت دهنده به طور روزافزونی بی صدا، مختصر و کمتر قابل فهم می شود.
- در نهایت در ۸ سالگی این گفتگوها را به طور کلی از کودک نمی شنویم. ولی این گفتار از بین نمی رود فقط به صورت بی صدا در می آید.
این فرآیند کلی یکی از روش های درونی سازی تعاملات اجتماعی است. چیزی که به عنوان فرآیندی بین فردی بین والد و کودک اتفاق می افتد و به فرآیندی درون روانی تبدیل می شود که در درون کودک رخ می دهد. ویگوتسکی معتقد بود این نمومه کلی رشد و پیشرفت مشخص کننده رشد تمامی فرآیندهای عالی تر ذهن و تمامی اشکال تفکر و توجه است که به نشانه های فرهنگی وابسته است. در حقیقت این پیشرفت یک قانون عمومی است: هر کارکردی در رشد فرهنگی کودک در ۲ مرحله و در ۲ سطح ظاهر می شود: ابتدا در سطح اجتماعی و سپس در سطح روانشناختی.(رشد کرین، صفحه ۲۹۶)
۱۱- گزینه ۴
زاکرمن برای ارزیابی هیجان خواهی مقیاس هیجان خواهی (SSS) را ساخت که یک پرسشنامه ۴۰ ماده ای است. او با استفاده از روش تحلیل عاملی چهار مولفه هیجان خواهی را مشخص کرد :
- ۱- هیجان زدگی و ماجراجویی : میل به انجام دادن فعالیت های بدنی که سرعت، خطر، تازگی و سرپیچی از نیروی جاذبه را در بر داشته باشند، مانند چتر بازی، غواصی و سقوط آزاد.
- ۲- تجربه جویی : جستجو کردن تجربیات تازه از طریق مسافرت، موسیقی، نقاشی یا سبک زندگی ناهمرنگ با جماعت، با افرادی که تمایل مشترکی داشته باشند.
- ۳- بازداری زدایی : نیاز به رها بودن در فعالیت های اجتماعی بازداری نشده.
- ۴- حساسیت نسبت به یکنواختی : بیزاری از تجربیات تکراری، کارهای عادی و افراد قابل پیش بینی و واکنش بی قرار، هنگام روبرو شدن با این گونه موقعیت ها. (شخصیت شولتز، ویراست ۸، ص۴۸۴)
۱۲- گزینه ۳
بندورا معتقد است اگر فقط با آزمایش و خطا میخواسیتم یاد بگیریم، یادگیری خیلی کسلکننده و گاهی خطرناک میشد. بسیاری از رفتارهای پیچیده ما حاصل مشاهده الگوهای قبلیاند که در حل مسایل و کنار آمدن با مسائل خوب عمل میکنند. ما با مشاهده دیگران، دانشها و مهارتها، قوانین، راهبردها و عقاید و نگرشها را فرا میگیریم.
بندورا معتقد است شرطیسازی کنشگر که به موجب آن رفتار کوشش و خطا ادامه مییابد تا اینکه فرد تصادفاً پاسخ درست را میدهد، روش نامناسب و بالقوه خطرناکی برای یادگیری مهارتهایی مانند شنا کردن یا رانندگی است. امکان دارد فرد قبل از یافتن زنجیره رفتارهای درستی که تقویت مثبت را به همراه دارند، غرق شده یا تصادف کند. از نظر بندورا، اغلب رفتارهای انسان از طریق الگو، به صورت عمدی یا تصادفی آموخته میشوند. ما با مشاهده کردن دیگران و تقلید کردن از رفتار آنها یاد میگیریم.
۱۳- گزینه ۱
در اثر فلین(Flynn effect)، گفته می شود که ضریب هوشی افراد در هر دهه، نزدیک به سه واحد افزایش می یابد. اثر فلین از افزایش فزاینده نمرات آزمون های هوش در طی زمان، می گوید. این اثر، نامی است که به افزایش قابل توجه و مداوم امتیازات آزمون هوش در بسیاری از مناطق جهان دادهاند.
اثر هالهای(Halo effect) به نوعی خطا در شناخت و تصمیمگیری گفته میشود که تحت تأثیر ذهنیت قبلی قضاوتکننده شکل میگیرد و میتواند از حقیقت و انصاف به دور باشد. اثر هاله ای، خطایی شناختی است که در آن افراد ویژگی مشخصی از یک انسان، شی یا هر پدیده دیگری را مبنایی برای قضاوت دربارۀ کل آن قرار می دهند.
اثر بارنوم (Barnum effect) به وضعیتی اطلاق میشود که در آن فرد باور دارد توصیف خاصی از یک ویژگی شخصیتی کلی، دقیقاً به خود وی اشاره میکند. برای مثال، ممکن است طالعبینی خود را در ستون روزنامهای بخوانید و احساس کنید دقیقاً برای شما نوشته شده، و کاملاً با ویژگیهای شخصیتی شما سازگار است.
۱۴- گزینه ۱
باز بودن نسبت به تجربه، انعطاف پذیری یا گشودگی(Openness): میزان علاقه افراد نسبت به تازگی و کسب تجربه های جدید را نشان می دهد. افراد با این ویژگی دارای قدرت تخیل، علاقه به جلوه های هنری، کنجکاو نسبت به ایده های دیگران، با احساسات باز، دارای ایده و اقدام گر هستند. افرادی که گشودگی در پذیرفتن تجربیات دارند، برای مشاغلی که در آن ها تحول و تغییر زیاد روی می دهد و یا نیاز به نوآوری یا ریسک قابل ملاحظه ای دارند، می توانند مفید واقع شوند. برای مثال، کار آفرینان، معماران، هنرمندان و دانشمندان تئوری پرداز، عموماً در این ویژگی در سطح بالایی قرار دارند(هکزینسکی، بوچانان، ۲۰۰۰).
۱۵- گزینه ۲
از میان اصول مختلفی که در روانشناسی تحلیلی یونگ وجود دارد، اصل مقارنه و اصل اصالت غایت، ممکن است از نظر علمی مورد قبول همگان نباشند.
اصل مقارنه یا همزمانی(synchronicity) : یونگ با تحقیقات مفصلی که دربارهٔ روشن بینی و مقارنهٔ روانی بعمل آورده به این نتیجه رسیده است که در این عالم، غیر از تصادف و اصل علیت، چیز دیگری هم وجود دارد. وقایعی در جهان روی میدهند که درست با اندیشهای که ما درباره آنها داریم همزمان هستند، در صورتی که نه فکر ما علت آن وقایع بوده است و نه آن وقایع فکر ما را به وجود آوردهاند. مثلا تصور حضور کسی و حضور ناگهانی او، یا به خواب دیدن مرگ کسی و مردن وی. یونگ این مقارنه (یعنی وقوع دو حادثه در آن واحد بی آنکه یکی علت دیگری باشد) را ناشی از مفاهیم کهن الگو میداند.
اصل اصالت غایت(teleology) : یونگ اصل علیت را مبنی بر اینکه گذشته سازندهٔ زمان حال و آینده است تا حدی قبول دارد، ولی او، برخلاف فروید، آدمی را اسیر گذشته نمیداند، بلکه معتقد است به اینکه امیدها، آرزوها و هدف هایی که آدمی برای آینده در سر میپروراند به همان اندازهٔ گذشته در تشکیل و تحول شخصیت و در رفتار او دخالت و تأثیر دارند. به عبارت دیگر آدمی پیوسته میان دو قطب نهایی قرار دارد، یعنی میان آنچه که بوده و آنچه که میخواهد باشد. این کشمکش و تعارض میان گذشته و آینده است که او را به کار و کوشش وا میدارد. بنابراین او رو به بهبود میرود و راه کمال میپیماید. البته وصول کمال مستلزم زمانی بس دراز است، ولی بشر برای رسیدن به مقصود هم وقت کافی در پیش دارد و هم به استعداد کافی مجهز است. اما از آنجا که بسیار شتابزده است و پیشرفت را در این راه بسیار کند میپندارد، از وصول به کمال در این عالم مأیوس گردیده و این عقیده را پیدا کرده است که این در زندگی پس از مرگ و در عالم دیگر است، عالمی که پس از متلاشی شدن این عالم ظهور خواهد کرد و ساخته شدهٔ نیروی فوق بشری است. ازینرو غالباً با راهنمائی ادیان و مذاهب به تزکیه نفس و تهذیب اخلاق میپردازد و نسبت به همنوعان خود و نسبت به نسل های آینده و بطور کلی نسبت به نوع بشر احساس مسئولیت میکند؛ اینها همه اصل غایت را تأیید میکنند.
۱۶- گزینه ۲
یکی از پیامدهای جدید نظریه خودشکوفایی مزلو، نظریه خودمختاری است(شخصیت شولتز، ویراست ۸، ص۳۶۳)
نظریه خود مختاری: افراد از گرایش فطری ابراز کردن تمایلات و به کار بردن استعدادها و قابلیت ها و غلبه کردن بر چالش ها برخوردارند. تمرکز فرد بر انگیزش درونی به خود مختاری کمک می کند، به این صورت که فرد به خاطر علاقه و چالش خود فعالیت، نه به خاطر پاداش بیرونی آن را انجام می دهد.
نظریه خود مختاری سه نیاز اصلی را مشخص می کند:
- شایستگی : نیاز به اینکه احساس کنیم می توانیم بر تکالیف دشوار تسلط یابیم.
- استقلال : آزادی عمل کردن مطابق با تمایلات، نیازها و ارزش های خودمان.
- ارتباط : نیاز به احساس کردن ارتباط نزدیک با دیگران.
ارضای این نیازها و تمرکز بر انگیزش درونی، با عزت نفس بالا و خودشکوفایی همبستگی مثبت دارد.
۱۷- گزینه ۳
مکانیزم واکنش وارونه یعنی طرز فکر یا نگرشی که با تمایل یا آرزوی سرکوب شده تضاد داشته و در واکنش به آن خود را نشان میدهد. در واکنش وارونه یک ویژگی شخصیتی به یک ویژگی شخصیتی دیگر تغییر شکل میدهد یا متحول میشود. ویژگی دوم معمولا از لحاظ اجتماعی مقبول تر است. ویژگی شخصیتی حاصل از واکنش وارونه دو حالت دارد: افراطی بودن و رشد سریع.
مادری که با دنیا آوردن فرزند خود از بلند پروازیهایش دور میماند، نسبت به او احساس خشم میکند، اما نمیتواند ان را مستقیم نشان بدهد و در عوض به مادری بسیار مهربان تبدیل میشود، اما به علت افراط در مهربانی زندگی فرزندش را جهنم میکند.
۱۸- گزینه ۴
اصل تبعی چند پارگی fragmentation corollary
این اصل بیانگر رقابت بین سازه هاست. درون نظام سازه ما برخی سازه ها با اینکه درون یک الگوی کلی، همزیست هستند، ممکن است ناسازگار باشند. وقتی تجربیات تازه را ارزیابی می کنیم، نظام سازه ما ممکن است تغییر کند. با این حال سازه های جدید لزوما از سازه های قدیمی به دست نمی آیند. سازه جدید ممکن است در موقعیت خاصی با سازه قدیمی سازگار یا هماهنگ باشد، ولی اگر موقعیت تغییر کند، این سازه ها می توانند ناهماهنگ شوند. افراد ممکن است یکدیگر را در یک موقعیت مانند بازی شطرنج به عنوان دوست بپذیرند، اما در موقعیت دیگر، مانند مناظره سیاسی، به صورت دشمن عمل کنند.(شخصیت شولتز، ویراست ۸، ص۴۰۵)
۱۹- گزینه ۴
اریک فروم(۱۹۴۷) معتقد بود انسان ها، بر خلاف سایر حیوانات، از وحدت با طبیعت دل کنده اند. آنها هیچ غریزه ای برای سازگار شدن با دنیای متغیر ندارند؛ در عوض، آنها قابلیت استدلال کردن را فرا گرفته اند، حالتی که فروم آن را تنگنای انسان می نامد.
انسانها به این دلیل دچار این تنگنای اساسی می شوند که از طبیعت خود جدا شده اند و با این حال، توانایی آن را دارند که از خودشان و وجود منزوی شان آگاه باشند. بنابراین، توانایی استدلال کردن انسان هم نعمت است و هم اسباب بدبختی. این توانایی از یک سو امکان زنده ماندن را به افراد می دهد، اما از سوی دیگر، آنها را وادار می سازد، بکوشند دوگانگی های حل نشدنی اساسی را حل کنند.
فروم در روان کاوی سنتی فروید آموزش دید، اما از فنون روان کاوی استاندارد خسته شد و سیستم درمانی خودش را به وجود آورد که آن را روانکاوی انسان گرا نامید.
۲۰ – گزینه ۱
مرحله استقلال در برابر تردید و شرم اریکسون با مرحله مقعدی(anal stage)فروید در سال دوم و سوم زندگی، برابر است. کودکان به سرعت توانایی های جسمانی و ذهنی گوناگون را پرورش می دهند. آنها یاد می گیرند ارتباط موثرتری برقرار کنند و راه بروند، بالا بروند، هل بدهند، بکشند و شیئی را نگه داشته یا رها کنند. کودکان از این مهارت ها احساس غرور می کنند.
احساس شرم میتواند باعث مشکلات روانی مثل اختلال وسواس و یا اختلال شخصیت جامعهستیز شود.