دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

سرشت جنسی انسان ۱

تکامل انسان

هر آنچه را که تاکنون درباره ی زاده شدن انسانها از میمونها شنیده اید فراموش کنید. ما از نسل میمونها نیستیم بلکه خودمان یکی از آنها هستیم! به بیان دقیقتر، انسان امروزی (هوموساپینس ) همراه با شامپانزه ها، بونوبوها، گوریل ها و اورانگوتان ها خانواده ی «میمونهای بزرگ» را تشکیل می دهند که تاکنون بقا یافته اند (گیبونها «میمون کوچکتر» محسوب می شوند.) ما با دو عضو از این خانواده – بونوبوها و شامپانزه ها – دارای جد مشترک هستیم و تقریباً پنج میلیون سال قبل از یکدیگر جدا شده ایم. در بین دوره های تکاملی، این جدایی را اصطلاحاً روزِ قبل از دیروز می نامند. کنار گذاشتن انسانها از دسته ی میمونها دیدگاهی است که این روزها از نگاه اکثر نخستی شناسان کاملاً ساختگی و غیرواقعی است.
اگر ما موجودی «بر فراز» طبیعت هستیم و خود را متفاوت از سایر موجودات می دانیم، این صرفاً همانند حسی است که پای لرزان و سستِ موج سوار بر فراز موجهای اقیانوس دارد. حتی اگر هرگز لیز نخوریم، سرشتِ درونیمان هر لحظه می تواند ما را به زیر بکشد. بسیاری از ما انسانها به این اطمینان خاطر رسیده ایم که در میان موجودات زنده گونه ای خاص و منحصر به فرد هستیم، اشرف مخلوقاتیم و خلاصه از پستی ها و حقارت های نسبت داده شده به دنیای حیوانات مبراییم. برخی از ما آنچنان خودمان را تحویل می گیریم که گویی فرشته ی طبیعت ایم و ذات ما چیزی جز پاکی و معصومیت، اصالت، عقلانیت و خردمندی نیست.

تکامل انسان

اما واقعیت چیز دیگریست. ما مثل بونوبوها و شامپانزه ها نوادگان سرکشِ اجدادی هستیم که عطش جنسیِ سیری ناپذیری داشتند. چنین دیدگاهی ممکن است در نگاه نخست قدری اغراق آمیز به نظر آید، اما واقعیتی است که باید از مدتها قبل تبدیل به یک بینش عمومی می شد. تصورات مرسوم درباره ی تک همسری، بار سنگینِ روایتِ غلطی را بر ما تحمیل می کند که اصرار می ورزد انسانها متفاوت از موجودات دیگر هستند. برای  زدودن این تصورات نادرست باید ببینیم اساساً سرشتِ تمایلات جنسی انسان چیست و چه طور شد که به نقطه ی کنونی رسیدیم؟

در ادامه شرح خواهیم داد که چه طور دگردیسی های فرهنگی ای که در حدود ۱۰ هزار سال قبل آغاز شد، آنچنان تصویر تهدیدآمیزی از تمایلات جنسی ارائه کرد که موجب شد طی قرن ها مراجع مذهبی این تمایلات را تحریم کرده و پزشکان و دانشمندان آن را به عنوان نوعی انحراف و بیماری طبقه بندی کنند.
در عصر حاضر، میل جنسی کانونِ تناقض های شدیدی ست و بی اعتنایی روزافزون ما به این موضوع ویرانگر بوده است. تلاش برای پنهان کردنِ سرشت واقعیِ میل جنسی انسان، گرداب غیرقابل مهاری از محرومیت جنسی، سرکوب شورجنسی (لیبیدو)، خیانت جنسی، اختلال جنسی، سردرگمی و شرمساری را به وجود آورده که نهایتاً موجب فروپاشی نیمی از ازدواج ها شده است. باید دید، چه تعداد از زن و شوهرهایی که رابطه شان را مدیریت می کنند تا بتوانند مدتی طولانی را با یکدیگر بمانند، موفق شده اند با قربانی کردنِ عطش جنسیشان در قربانگاهِ لذتهایی همچون «ثبات خانواده و صمیمیت عاطفی و نه جنسی» به این مهم دست یابند؟ آیا کسانی که از سر بی تقصیری مشتاقِ چنین لذتهایی هستند، با اعمال فشار بر شورجنسی شان مورد غضبِ طبیعت قرار ندارند؟

جداً یک جای کار اشتباه است. انجمن پزشکی آمریکا گزارش داده است که در حدود %۴۲ از زنان آمریکایی از اختلال جنسی رنج می برند، در حالی که داروی «ویاگرا» سال به سال رکوردهای فروش را می شکند. در مقیاس جهانی، گزارش شده است که پورنونگاری به طور میانگین سالانه ۵۷ تا ۱۰۰ میلیارد دلار درآمد کسب می کند. در آمریکا، درآمدِ پورنونگاری بیش از مجموع درآمدِ سه شبکه ی «سی.بی.اس»، «ان.بی.سی»  و «ای.بی.سی» و بیش از درآمدِ تمام تیم های حرفه ای فوتبال، بیسبال و بسکتبال است. بر پایه ی یافته های اخبار ایالات متحد و گزارش جهانی، پولی که آمریکایی ها در کلوب های برهنگی خرج می کنند بیش از آن پولی ست که صرفِ دیدن تئاترها، اپراها، اجراهای رقص باله، موسیقی جاز و کلاسیک می کنند.
بنابراین نمی توان انکار کرد که ما یک گونه ی زیستی هستیم که عطش سیری ناپذیری به فعالیت جنسی دارد. در این گیر و دار، ازدواج در قالب های سنتی هم وجود دارد که میل جنسی ما را از هر طرف تحت فشار قرار می دهد – هر چند خودِ این نظام سنتی نیز از درون در حال فروپاشی ست. حتی اکثر مدافعان سرسختِ تمایلات جنسیِ نرمال، در مقابل فشارهای جنسی سر تسلیم فرود آورده اند. برای مثال، برخی از سیاستمداران دو حزب آمریکا و برخی از پیشوایان مذهبی این کشور (هاگارد، بیکر و…) که در کنفرانس ها و سخنرانی هایشان، حمایت خود از ارزشهای خانواده را در بوق و کرنا می کردند، پس از چندی فاش شد که با معشوقه ها، تن فروشان و همکاران شان روابط خصوصی و پنهانی داشته اند.

با انکار و لاپوشانی کاری از پیش نمی رود. تنها ظرف چند دهه ی گذشته صدها کشیش کاتولیک به هزاران مورد از جرایم جنسی علیه کودکان اعتراف کرده اند. در سال ۲۰۰۸ کلیسای کاتولیک ۴۳۶ میلیون دلار به عنوان غرامت برای سوءاستفاده ی جنسی کشیش ها پرداخته است. سنِ بیش از یک پنجم قربانیان زیر ۱۰ سال بوده است. با این وجود، این فقط آن بخش از ماجراست که گزارش شده است. حتی به جرأت می توان تصور کرد که چنین جرایمی در قرن هفدهم- یعنی وقتی که زندگی جنسیِ کشیشان طی فتوای خودسرانه ی پاپ ممنوع اعلام شد- چه رنجی برای قربانیان سوءاستفاده های جنسی در پی داشته است. چه دِین اخلاقی عظیمی نسبت به این قربانیانِ فراموش شده (که نماد انکار سرشت جنسی انسان هستند) بر گردن کلیسای کاتولیک است؟

در سال ۱۶۳۳ اداره ی تفتیش عقاید کلیسای کاتولیک روم با تهدید به شکنجه، گالیله را مجبور کرد تا به طور علنی اظهارات خود را پس بگیرد و اعلام کند که زمین بی حرکت است و در مرکز کائنات قرار دارد. پس از گذشت سه و نیم قرن، در سال ۱۹۹۲ پاپ ژان پل دوم اذعان کرد که «گالیله کاملاً درست می گفت» اما افزود: «اداره ی تفتیش عقاید نیت اش خیر بود». پس هیچ تفتیشی بدتر از آن تفتیشی نیست که نیت اش خیر است.
مثل آن تصورات بچه گانه ای که تمام کائنات را در حال گردش به دور این زمینِ مقدس می داند، روایت مرسوم درباره ی ماقبل تاریخ نیز طرحی نسبتاً کودکانه و پرتناقض را ارائه می دهد. درست به همان شکل که تمام پاپ های کلیسا سعی می کردند تا هر نوع کیهان شناسی ای که انسان را از مرکز متعالیِ هستی دور می کرد، مردود بشمارند؛ درست به همان شکل که داروین به دلیل آنکه انسانها را محصول قوانین طبیعی دانست مورد تمسخر قرار گرفت (و هنوز هم در برخی جوامع مورد تمسخر است)؛ امروزه نیز مخالفتِ احساسی بسیاری از دانشمندان با هرگونه توضیحی درباره ی تکامل جنسی انسان «که خانواده ی هسته ایِ تک همسر را در محوریت خود قرار ندهد»، چشم آنان را بر روی واقعیتها بسته است.
اگرچه هم اکنون این باور وجود دارد که انسانها در گذشته در دوره هایی از آزادی جنسی زیسته اند، با این حال بسیاری از متخصصان معتقدند که تمایلات جنسی انسانِ معاصر به وضوح تمایلاتی دردسر ساز است که نباید با صدای بلند از آن سخن گفت. تضادِ بین «آنچه که به زبان می آوریم» و «آنچه که واقعاً احساس می کنیم» می تواند بزرگترین علتِ سردرگمی، نارضایتی و رنج بی موردی باشد که انسان معاصر با آن دست به گریبان است.
توضیحاتی که تاکنون از سوی برخی از دانشمندان ارائه شده پاسخگوی سوألاتی نیست که در مورد زندگی جنسی ما وجود دارند. سوألاتی نظیر: چرا تمایلات، تخیلات، واکنشها و رفتارهای جنسی زنان و مردان به این اندازه متفاوت است؟ چرا میزان خیانتِ عاطفی- جنسی و طلاق روز به روز در حال افزایش است؟ چرا خانواده های تک والده به شکلی فراگیر گسترش یافته اند؟ چرا اشتیاق جنسی اینقدر سریع از روابط زناشویی رخت برمی بندد؟ علل و عواملِ مرگ شورجنسی چیست؟

منبع: سرشت جنسی انسان: فراز و نشیب روابط جنسی از ماقبل تاریخ تا امروز/ کریستوفر ریان و ساسیلدا جِفا/ ترجمه ی مهبد مهدیان.

لینک دانلود کتاب : سرشت جنسی انسان

۳.۷ ۳ رای ها
رأی دهی به مقاله

* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه مقالات سایت، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره آنلاین یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام هماهنگ نمایید. *

1 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Eliiiii
۱۴۰۱/۰۹/۲۱ ۲۲:۲۷

اول تشکر کنم بابت مطالب مفیدی که قرار میدید.یه سوال داشتم
آیا میتونیم بگیم تمایلات جنسی هر شخص سیر تکاملی داره؟ به طور مثال وقتی کسی که سکس خشن دوست داره آیا این دلیلی بر اینه که این شخص تجربیات جنسی متفاوت و زیادی رو تجربه کرده یا نه فقط فقط یک نوع کشش و علاقه فرد هستش یه چیزی مثل دوست داشتن رنگ قرمز