مفهوم منبع کنترل راتر
کنترل درونی در برابر کنترل بیرونی
جولین راتر، انسان ها را موجوداتی اجتماعی می دانست.
جولین راتر (۱۹۱۶-۲۰۱۴) به خاطر علاقه به بینش آدلر درباره ماهیت انسان روانشناس شد. وی نظریه یادگیری اجتماعی-شناختی را مطرح کرد.
راتر(julian rotter) دریافت که برخی افراد معتقدند تقویت کننده ها به اعمال خودشان بستگی دارند، در حالی که دیگران باور دارند که تقویت کننده های آنها به وسیله دیگران و نیروهای بیرونی کنترل می شوند. او این مفهوم را منبع کنترل (locus of control) نامید.
راتر در طول دهه ۵۰ و ۶۰ از این مشاهده شگفت زده شد، که افراد بسیاری بعد از تجربه کردن موفقیت، احساس کنترل شخصی خود را افزایش ندادند و افراد دیگر بعد از شکستهای مکرر، انتظارات خود را کاهش ندادند. شخصیت افراد در این واکنشها دخیل بود. به عبارتی دیگر، برخی افراد پیامدهای موفقیتآمیز خود را به صورت شانس یا تصادف توجیه کردند، در حالی که برخی دیگر حتی بعد از چند رفتار تقویت نشده، احساس کنترل شخصی خود را حفظ کردند. راتر معتقد بود که هم موقعیت و هم شخصیت در کنترل شخصی و منبع کنترل دخیل است.
افرادی که با عنوان شخصیت های دارای منبع کنترل درونی توصیف شده اند، معتقدند تقویتی که دریافت می کنند تحت کنترل رفتارها و نگرشهای خودشان قرار دارد. آنهایی که از شخصیت منبع کنترل بیرونی برخورداند، تصور می کنند پاداش هایی که می گیرند، دیگران، سرنوشت یا شانس کنترل می کنند.
افراد دارای منبع کنترل درونی معتقدند که بر شرایط خود کاملا کنترل دارند و مطابق با آن رفتار می کنند. این افراد کمتر پذیرای تلاشهای دیگران برای تاثیر گذاشتن بر آنها هستند، به مهارتهای خود اهمیت زیادی می دهند، و نسبت به نشانه های محیطی که برای هدایت کردن رفتار استفاده می کنند، هوشیارترند. آنها از اضطراب کمتر و عزت نفس بالاتر خبر می دهند، در قبال اعمالشان مسئول ترند و از سلامت روانی و جسمانی بیشتری برخوردارند.

پنج فرض اساسی نظریه راتر
- انسانها با محیطشان در تعامل هستند و به آن معنا می دهند. شخصیت بر اساس تعاملات فرد با محیط شکل می گیرد و رشد می کند. ما از زندگی درس می گیریم و رفتار خودمان را طبق این درسها و تجربه ها تنظیم می کنیم. (زندگی کن تا یاد بگیری)
- راتر معتقد است تا زمانی که فرد در حال یادگیری است، شخصیت او می تواند تغییر کند. بنابراین، در نظریه راتر، شخصیت انسان یک فرایند اکتسابی و آموختنی است.
- شخصیت از نتیجه تعامل تجربه های قدیم و جدید است. در عین حال که شخصیت، متکی بر تجارب است؛ از ثبات نیز برخوردار است. هر چه فرد در مسیر زندگی، جلو می رود، با رویدادها و تجارب مختلفی رو به رو می شود که آنها را براساس تقویتها و تجارب قبلی، ارزیابی می کند. در نتیجه به مرور، از ثباتی نسبی برخوردار خواهد شد.
- راتر معتقد است که افراد، انتظار دارند رفتارشان هدفمند باشد و آنها را به سمت و سویی سوق دهد. انسان انگیزه دارد که پاداش را به حداکثر و تنبیه را به حداقل برساند.
- نظریه راتر بیان میکند که افراد میتوانند رویدادهای آینده را پیشبینی کنند. آنها با حرکت به سمت رویداد پیش بینی شده، تقویت کنندههای موجود بر سر راه خود را نیز پیش بینی میکنند.(نقش انتظارات فرد)
پیشبینی رفتار از دید راتر
راتر بر اساس نظریه خود، قصد داشت رفتار انسان را پیشبینی کند. به منظور این پیشبینی، در نظریه راتر ، چهار متغیر مد نظر است که برای پیشبینی رفتار انسان، باید بررسی شوند.
۱- پتانسیل رفتار: چه گزینه هایی داریم؟
پتانسیل رفتار، احتمال پاسخ خاصی در زمان و مکان خاص است. در موقعیتهای مختلف، امکان پاسخ دادن به آن موقعیت به شیوههای مختلفی وجود دارد. مثلا وقتی از جلوی یک کتاب فروشی، رد میشویم، چند پتانسیل رفتار وجود دارد. ممکن است بیاعتنا از کنارش رد شویم، ممکن است از پشت ویترین، به کتابها نگاه کنیم، ممکن است در مورد اینکه داخل برویم یا نه، فکر کنیم، ممکن است داخل برویم و فقط کتابها را بررسی کنیم، ممکن است کتابی را بررسی کنیم ولی آن را نخریم. ممکن است چندین کتاب بخریم. در چنین موقعیتی، راتر علاقمند است پیشبینی کند که وقوع یک رفتار، تا چه حد محتمل است.
پتانسل رفتار = انتظار + ارزش تقویت
۲- انتظار: شانسمان چقدر است؟
انتظار به توقع فرد برمیگردد که آیا تقویت خاصی در موقعیت مورد نظر، وجود دارد یا نه. اسکینر عقیده داشت این انتظار براساس تاریخچهای که فرد در مورد تقویتهایش دارد، شکل میگیرد. اما براساس نظریه راتر، اگر چه تاریخچه مهم است اما فرد، تقویت را به صورت ذهنی بررسی میکند.
انتظارات به دو نوع کلی و اختصاصی، تقسیم می شوند:
- انتظارات کلی(عام): براساس تجربیات قبلی فرد و پاسخهایی که آموخته است متکی است. مثلا درس خواندن برای فردی درس خوان و موفق، عاملی است که مدام تقویت شده است. در نتیجه به صورت کلی، انتظار دارد در تمام موقعیتهای تحصیلی، موفق شود.
- انتظارات خاص: متکی به یک موقعیت خاص است. موفقیت کامل، حاصل انتظار کلی و انتظار خاص است.
۳- ارزش تقویت : چه می خواهیم؟
بر اساس نظریه راتر، وقتی احتمال وقوع تعدادی تقویت، یکسان باشد؛ دامنه انتخابهای فرد، وسیع می شود. در نتیجه، فرد بر اساس ترجیحی که به ارزش یک تقویت می دهد و ارزشی که برای آن قائل است، از بین چند تقویت با ارزش یکسان، انتخاب می کند. برای مشخص کردن ارزش تقویت، باید هم جنبههای مثبت و هم جنبههای منفی را مورد توجه قرار داد.
۴- موقعیت روانشناختی : تقویت در متن
راتر، موقعیت را بخشی از دنیای درونی و بیرونی میداند که فرد به آن پاسخ میدهد. رفتار، نه حاصل رویدادهای محیطی است(طبق آنچه رفتارگرایان افراطی می گویند)، و نه منحصرا حاصل صفات شخصی است(طبق آنچه طرفداران رویکرد صفت می گویند). رفتار، حاصل تعامل شخص با محیط است. بر اساس نظریه راتر، افراد در خلا رفتار نمی کنند بلکه به نشانه های موجود در محیطی که درک می کنند، پاسخ می دهند. موقعیت روانی، معنای شخصی از محیط است که فرد در ذهنش دارد.
ارزیابی منبع کنترل
راتر پرسشنامه مقیاس کنترل درونی – بیرونی(I-E) را ابداع کرد که از ۲۳ جفت جمله تشکیل شده است. آزمودنی ها از هر جفت ماده آزمون یکی را که آنها را بهتر توصیف می کند، انتخاب می کنند. ۲۳ بالاترین نمره منبع بیرونی و صفر بالاترین نمره منبع درونی در نظر گرفته شده است. آزمون دیگری برای کودک به نام نوویکی – استریکلند وجود دارد.
در این پرسشنامه افرادی که در منبع کنترل درونی نمره بالایی به دست آوردهاند، عقیده دارند که منبع کنترل درون وجود آنهاست و شخصیت آنان اینگونه تعریف شده است و توانایی دارند که کنترل شخصی زیادی روی موقعیتهایی که با آن سر و کار دارند، اعمال کنند. اما افراد با منبع کنترل بیرونی بر این باورند که زندگی با نیروهایی خارج از درون آنها کنترل میشود و آنها توانایی مقابله با این نیروهای بیرونی را ندارند.
تفاوت های سنی و جنسیتی
تلاش برای کنترل کردن محیط بیرونی ما، در کودکی شروع شده و بین ۸ تا ۱۴ سالگی برجسته تر می شود. دختر ها در منبع کنترل درونی نمرات به مراتب بالاتر از پسرها می گیرند. دانشجویان بیشتر جهت گیری درونی دارند تا بیرونی. زمانی که افراد مسن تر می شوند بیشتر درون گرا می شوند که در میانسالی به اوج می رسد. منبع کنترل بیرونی در زنان، بعد از طلاق افزایش می یابد و برگشت به منبع کنترل درونی در پی آن است.
تفاوت های رفتاری
آنهایی که در منبع کنترل درونی نمره بالا گرفتند، بیشتر می توانستند با تغییر سازگار شوند و در آزمون های مهارتهای ذهنی، نمره بالاتری گرفتند. افرادی که از نظر منبع کنترل درونی بالا هستند، کمتر احتمال دارد که مشکلات هیجانی داشته باشند یا الکلی شوند. دانشجویانی که در منبع کنترل درونی نمره بالا گرفتند، از آنهایی که در منبع کنترل بیرونی نمره بالا گرفتند، راحت تر سازگار شدند.
افرادی که منبع کنترل درونی دارند، کمتر دچار اضطراب و افسردگی می شوند.
تفاوت ها در سلامت جسمانی
افرادی که جهت گیری درونی دارند، از افرادی که جهت گیری بیرونی دارند، سالمتر هستند. افراد دارای جهت گیری درونی، فشار خون پایین تر و حملات قلبی کمتری دارند. در صورتی که آنها به مشکلات قلبی مبتلا شوند، بهتر از بیمارانی که جهت گیری بیرونی دارند با کارکنان بیمارستان همکاری می کنند و زودتر مرخص می شوند. افرادی که جهت گیری درونی دارند بیشتر مراقب سلامتی خود هستند، به احتمال بیشتری کمربند ایمنی می بندند و سیگار را ترک می کنند.
پرورش دادن منبع کنترل در کودکی
منبع کنترل در کودکی آموخته می شود و مستقیما با رفتار والدین ارتباط دارد. والدین کودکان با منبع کنترل درونی، افرادی حمایتکننده هستند که موفقیتهای فرزندانشان را ارج مینهند. والدینی که سبک تربیتی مقتدرانه دارند، به این معنا که انضباط و محبت در سیستم تربیتیشان در حد اعتدال است، با بزرگ شدن فرزندانشان، آنها را به سمت استقلال بیشتر سوق میدهند و در جهت ارتقای منبع کنترل درونی مفید واقع میشوند. اما والدینی که مدام فرزندشان را امر و نهی میکنند و کوچکترین آزادی عملی به او نمیدهند، زنگ خطری است برای ایجاد منبع کنترل بیرونی.
عقاید کنترل بیرونی توسط کودکانی ابراز می شوند که در خانه های بدون الگوی مردانه بزرگ شده اند. عقاید کنترل بیرونی با تعداد خواهر – برادر ها افزایش می یابد. کودکان در خانواده های بزرگ تک والد که زنان سرپرستی آنها را بر عهده دارند، به احتمال بیشتری منبع کنترل بیرونی را پرورش می دهند. کودکانی که مادرشان افسرده هستند و تحصیلات رسمی یا درآمد کم دارند، احتمالا منبع کنترل بیرونی را پرورش می دهند.
نیازها
نظریه راتر بین نیازها و اهداف، تمایز قایل می شود. وقتی تاکید روی محیط است، راتر از اهداف، حرف می زند و وقتی تاکید روی فرد است، راتر از نیازها، صحبت می کند. این دو مولفه، فقط از نظر معنی متمایز میشوند. در نظریه راتر، نیازها هستند که به رفتار ما جهت میدهند و حالتی از محرومیت یا برانگیختگی نیستند. نیازها به نوعی اهداف، محسوب میشوند و نیازها مجموعهای از رفتارهای ما هستند که ما را به سمت هدف خاصی که در نظر داریم سوق می دهند.
در نظریه راتر، نیازها شامل سه عنصر پتانسیل نیاز، آزادی حرکت و ارزش نیاز است. پتانسیل نیاز، مجموعه رفتارهای مرتبطی است که فرد برای رسیدن به یک نیاز انجام میدهد. آزادی حرکت، انتظار تقویت شدن فرد برای انجام دادن رفتارهایی است که فرد را به سمت ارضا کردن نیازهای کلی سوق میدهد. ارزش نیاز، درجهای است که فرد تقویتهایی را به تقویتهای دیگری ترجیح میدهد و آن را انتخاب میکند.
رفتار ناسازگارانه در نظریه راتر
در نظریه راتر، رفتار ناسازگارانه، هر گونه رفتار پایداری است که به فرد اجازه نمیدهد به هدف مطلوبش نزدیکتر شود. این رفتار اغلب از ترکیب ارزش نیاز خیلی زیاد(یا خیلی کم) و آزادی حرکت(قدرت عمل) کم ناشی میشود.
رواندرمانی در نظریه راتر
راتر، روان درمانی را نوعی فرایند یادگیری می داند. هدف درمان راتر هماهنگ کردن آزادی حرکت با ارزش نیاز است. با این هدف که رفتارهای دفاعی و اجتنابی کاهش یابد. درمانگر نقش فعالی را ایفا میکند و دو هدف درمانی را دنبال میکند؛ یکی اهمیت اهداف را برای فرد تغییر دهد و دیگری انتظارات موفقیتی که احتمال رسیدن به آن اندک است را کاهش دهد. اگرچه درمانگر فعال است، اما در نهایت بیماران باید یاد بگیرند مشکلاتشان را حل کنند و به منبع کنترل درونی خود متکی باشند.
تاملاتی درباره منبع کنترل
مفهوم منبع کنترل راتر و مفهوم احساس کارآیی بندورا، هر دو مفهوم به برداشت یا عقیده ما درباره میزان کنترلی که بر رویدادهای زندگی خود داریم و توانایی کنار آمدن با آنها می پردازند. تفاوت عمده بین این دو مفهوم در این است که منبع کنترل می تواند به موقعیت های گوناگون تعمیم یابد، در حالی که احساس کارآیی ویژه موقعیت خاصی است.
پژوهش راتر بسیار دقیق و کنترل شده بوده و او در هر جا که امکان داشته از روش های ارزیابی عینی استفاده کرده است.
منابع :
- نظریه های شخصیت، دوان پی شولتز، سیدنی الن شولتز، ترجمه یحیی سید محمدی، نشر ویرایش
- نظریههای شخصیت، جس فیست، گرگوری فیست، ترجمه یحیی سیدمحمدی، نشر روان