سائق

لووالد یکی از مهم‌ترین چهره‌ها در روان‌کاوی آمریکایی و از پایه‌گذاران جریان انتقادی نسبت به ایگو سایکولوژی بود. وی معتقد بود که باید به روان‌شناسی نهاد بازگردیم.

نظریه های روان تحلیلی، شاخه‌های مختلفی از دیدگاه روان‌کاوی هستند که بر اساس تجربه بالینی و پژوهش‌های نظری، توسط پیروان فروید گسترش یافته‌اند.

هیچ مفهوم فرویدی به اندازه ایده سائق مرگ محل مناقشه نبوده است. سائق مرگ در مورد پدیده های مخرب و مرگباری است که در روان انسان ها وجود دارد.

پرخاشگری یکی از مهم ترین و معمولی ترین واکنش ها در مقابل ناکامی و سرخوردگی است. قدرت پرخاشگری تابع شدت ناکامی است.

یک نظریه خوب، نظریه ای است که تغییر در یک بخش آن به ناهمخوانی در کل نظریه منجر شود. این موضوعی است که در نظریه روابط ابژه و روانشناسی خود در تقابل با مدل کلاسیک…

چرا بر عاطفه و احساسات تاکید می کنیم؟ زیرا احساس ها، نشانه ها و اطلاعات بسیار مهمی را در مورد واکنش های ما نسبت به تجربه های زندگیمان دارند.

خیال پردازی جنسی امری طبیعی است. اکثر انسان‌ها خیالپردازی جنسی دارند و در ذهن خود به فانتزی‌های جنسی فکر می‌کنند.

نهاد نیروی پیشران شخصیت انسان است. نهاد نه تنها برآورده شدن نیازهای ما برای بقا را طلب میکند، بلکه تمام انرژی لازم برای عملکرد شخصیت را تامین می کند.

از دیدگاه میچل نظریه سائق به رغم برخورداری از وحدت مفهومی و جامعیت، منسوخ و ناکارآمد است. او بر جنبه های تعاملی رابطه روان کاوانه تاکید می کند.

فروید در سال 1926 در مقاله ای با عنوان بازداری و اضطراب، بیان می کند که اضطراب نشانه خطر برای ایگو و هشداری برای وقوع تروماست.

سائق، حالتی درونی است، که موجود زنده را به فعالیت وا می دارد یا رفتار خاصی را بر می انگیزد. در واقع حالتی خودکار است.

کوهوت در نظریه خود تحت عنوان روانشناسی خود(self psychology) سعی در تبیین نحوه شکل گیری شخصیت خودشیفته و نحوه درمان این اختلال دارد.

انگیزش به فرآیندی اطلاق می‌شود که باعث می‌شود افراد به انجام کاری دست بزنند یا به هدفی برسند. این موضوع شامل انگیزه‌های درونی و بیرونی است.