شفاف سازی زبان
هیچ دو فردی دنیا را به یک شکل تجربه نمی کنند. هر فردی درباره چگونگی چیزها تصویر یا مدل خاص خود را دارد. مدلی که درباره دنیا شکل می دهید به شما کمک می کند تا به اتفاقاتی که می افتند معنا ببخشید. مدل به شما می گوید که چه چیزی واقعا مهم است، به چه چیزی باید توجه کنید و چه چیزی را باید نادیده بگیرید، چرا افراد کارهایی را انجام می دهند و بهترین انتخاب برای شما چیست؟
هیچ کس دنیا را بصورت مستقیم تجربه نمی کند. همه یک نمایش ذهنی را تجربه می کنند. آنچه می بینید، می شنوید و احساس می کنید به واسطه یک فکر یا تعبیر و تفسیر انجام می شود. نظرات شما درباره جهان ، واقعیت های شما گشته اند. بنابراین آنچه تعیین می کند که چه گزینه هایی را پیش رو دارید و با چه محدودیت هایی مواجه هستید، مدل شما از دنیاست نه خود دنیا.
معمولا افراد در مدل های خود از دنیای واقعی دچار اشتباه می شوند و به این ترتیب حق انتخاب های خود را محدود می سازند. موقعی که مدل شما از دنیا مملو از قواعد محدود کننده درباره کارهایی که می توانید و کارهایی که نمی توانید انجام دهید، باشد یا موقعی که مدل مورد نظر مملو از قواعد مطلق باشد، حق انتخاب های خود را محدود می سازید: مانند ” من همیشه در ریاضی مشکل خواهم داشت”.
شناخت یک الگو
بسیاری از افراد به گونه ای صحبت می کنند که فهم کامل تجربیات خود را برای دیگران بسیار می کنند. وقتی مدل دیگران از دنیا برای شما پنهان می ماند معمولا آسان ترین راه این است که فرض کنیم هر دو دنیا را به یک شکل می بینید. واقعیت این است که خیلی بندرت پیش می آید که واژه ها برای شما و دیگران دقیقا یک معنا را بدهند.
چهار الگوی زبانی مهم نمی گذارند افراد همدیگر را واقعا درک کنند:
- حذف
- ضمایر مبهم
- افعال مبهم
- اسم سازی
۱. حذف
حذف به مواردی اشاره دارد که به کلی از جمله حذف می شوند. شما منظور گوینده را نمی فهمید و جاهای خالی را با پیش فرض خودتان پر می کنید. بهتر است در این گونه موارد از گوینده سوال نمایید تا قسمت حذف شده بیان گردد. مثلا “خوشحالم ؛” می توانید بپرسید : “در چه موردی خوشحال است “یا” به خاطر چه کسی خوشحال است.”
۲. ضمایر مبهم
وقتی گوینده در صحبت های خود از ضمایر مبهم استفاده می کند، معمولا فرد مقابل گیج شده و حرف های او را نادرست تعبیر خواهد کرد. مثلا ” آن روش برای یافتن شادی، روشی دشوار است” می توانید بپرسید ” من چه کاری انجام می دهم که شاد بودن مرا غیر محتمل می کند؟”
۳. فعل های مبهم
برخی فعل ها مثل غلغلک دادن ، خمیازه کشیدن و چشمک زدن خاص تر از افعال دیگر هستند مثل : حرکت کردن ، لمس کردن و دیدن. اگر فردی به شما بگوید ” من سال گذشته زیاد رشد کردم” ممکن است با خود فکر کنید که ” خب، چطور رشد کرده؟ آیا چند سانت بلند شده؟ آیا وزنش اضافه شده؟ به مشکلات خود غلبه پیدا کرده است؟ در این گونه موارد گوینده را به چالش بکشید. مانند ” او مرا غمگین می کند” سوال کنید ” او به چه شیوه ای شما غمگین می کند؟”
۴. اسم سازی
اسم سازی، اسم های خلاصه ای هستند که تاثیری اشتباه از چیزها یا رویدادهای واقعی بر جای می گذارند. برای اسم سازی دو روش وجود دارد. روش اول این است که دقیقا از اسم های مبهمی استفاده کنید که چیزی را بصورت شفاف تعیین نمی کنند که فرد مقابل بتواند در مورد آن به توافق برسد. مثلا اگر درباره گناه شما صحبت می کنند، ممکن است شما معنای کاملا متفاوتی از گناه در زندگی برای خود داشته باشید که کاملا با معنای در ذهن آن ها متفاوت است.
روش دوم برای اسم سازی این است که اسم ها را به افعال تبدیل کنیم. مثلا “این مبحث توجه بیشتری می خواهد،” می توانید از وی بپرسید” دقیقا چه نوع توجهی می خواهد”. مثال دیگر ” رابطه ما خسته کننده شده است.” سوال کنید ” ما چطور رابطه برقرار می کنیم که احساس می کنی خسته کننده شده است؟
به چالش کشیدن محدودیت های یک الگو
سه الگوی مهم زبان وجود دارد که تجربه شما را محدود می سازند:
- کلمات مطلق
- محدودیت های تحمیلی
- ارزش های تحمیلی
۱. کلمات مطلق
مطلق ها تعمیم های بیش از حدی هستند که با واژه هایی مثل ” همیشه”، “هرگز”، هیچ کس” و… مشخص می شوند. در چنین مواردی فرد را به چالش بکشید ، مثلا:
” من همیشه در ناراحتی هستم ” ، بپرسید ” آیا مطلقا همیشه در ناراحتی هستی؟.”
۲. محدودیت های تحمیلی
محدودیت های تحمیلی کلمات یا عباراتی هستند که به شما القا می کنند که هیچ گزینه ای پیش رو ندارید. مانند : ” نمی توان”، ” باید ” ،”اجبارا”، ” غیر ممکن است که”
در این گونه موارد با سوال فرد را به چالش بکشید. مانند : ” دوست دارم بروم ولی نمی توانم” ، بپرسید :”چه چیزی مانع رفتن شما می شود؟”
۳. ارزش های تحمیلی
وقتی افراد تعمیمی را درباره دنیا بیان می کنند، در واقع بر اساس مدل شخصی خود به قضاوت می پردازند. آن ها الزاما ارزش هایی را برای خود در نظر می گیرند که آن ها را برای خود و دیگران مناسب می دانند. در چنین مواردی با ارزش های تحمیلی به چالش بپردازید. مانند : ” آن یک آشغال بی ارزش است” ، بپرسید” آن برای چه کسی بی ارزش است؟”.
به چالش کشیدن تحریفات در یک مدل
وقتی مدل شما از جهان تعریف شده باشد، نمی گذارد به گزینه های احتمالی دیگر توجه کنید و تجربه شما شدیدا محدود می شود.
سه الگوی زبان که واقعیت را تحریف می کنند شامل :
- خطاهای علت و معلولی
- ذهن خوانی
- پیش فرض ها هستند.
۱. خطاهای علت و معلولی
این خطا از این باور ناشی می شود که یک فرد می تواند باعث شود، فردی دیگر هیجان یا حالتی درونی را تجربه کند و این فرد دوم در مورد نحوه پاسخ دادن به او هیچ انتخابی ندارد. در چنین مواردی این خطا را به چالش بکشید. مثلا: ” سکوت شما مرا عصبانی میکند” ، بپرسید: ” سکوت من چگونه شما را عصبانی میکند؟ چه چیزی در سکوت من شما را عصبانی می کند؟”
۲. ذهن خوانی
ذهن خوانی یعنی باور دارید می توانید بدون این که بطور مستقیم با فرد مقابل تعامل برقرار کنید، بدانید که او به چه چیزی فکر می کند یا چه احساسی دارد. ذهن خوانی مدل شما را از دنیا دچار تحریف می کند. در چنین مواردی ذهن خوانی را به چالش بکشید. مثلا : ” شوهرم می داند من چه چیزی می خواهم” ،بپرسید:
” چگونه می دانی که شوهر تو از خواسته های تو آگاهی دارد؟
۳. پیش فرض ها
پیش فرض ها بخش از گفته ها هستند که باید درست باشند تا کل گفته معتبر باشد. در چنین مواردی باید پیش فرض را به چالش کشی. مثلا : ” او آن چنان در حق بچه ها مادری نمی کند و آن ها از این موضوع رنج می برند” ، بپرسید: ” او چکار می کند که نشان می دهد مادر ضعیفی است؟”
توضیح پایانی
نباید فنون شفاف سازی زبانی را که یاد گرفته اید ، بیش از حد استفاده نمایید زیرا در صورت استفاده زیاد، تهوع آور می شود و تاثیر خود را نخواهد داشت.
منبع : مک کی ، متیو. دیویس، مارتا و فنینگ ، پاتریک. پیام ها ( مهارت های ارتباطی). ترجه رحیمی. نشر ارجمند
هر کسی دنیا را با عینک باورهای خود می بیند و هیچ ۲ نفری ۲ زاویه مختلف را یکسان نمی بیند .