سبک های ارتباط برقرار کردن با دیگران
ما در طول روز با هزاران آدم ارتباط داریم؛ از پول دادن به راننده تاکسی ارتباط به حساب می آید تا جر و بحثی که سر قیمت لباسی که تازه خریده ایم با بزرگترها می کنیم. واقعاً خیلی سخت است که همه این رفتارهای ریز و درشت ارتباطی را در چند طبقه، یک کاسه کنیم، اما روانشناس ها این کار را کرده اند. آنها می گویند ما در ارتباط با دیگران، یا پرخاشگرانه برخورد می کنیم یا منفعلانه یا منفعل-پرخاشگر یا جرأتمندانه. در واقع روان شناسان ها می گویند تا جایی که می توانید از ۳ سبک ارتباطی اول (یعنی پرخاشگرانه، منفعلانه و منفعل – پرخاشگر) اجتناب کنید و به جایش سبک ارتباطی جرأتمندانه را دریابید. یادتان باشد که هر کدام از ما ممکن است همه این سبک ها را در زندگی روزمره مان با آدم های مختلف امتحان کنیم اما چیزی که سبک ارتباطی ما را معلوم می کند غالب بودن یکی از این ۴ سبک نسبت به ۳ تای دیگر است.
۱- سبک ارتباطی منفعلانه
کسی که سبک ارتباطی منفعلانه ای دارد، نه در مقابل در خواست های غیر منطقی دیگران کاری می کند و نه خودش می تواند در خواست معقولش را با دیگران مطرح کند. کلاً آدم های منفعل کار خاصی جز پذیرفتن و نگفتن و خود خوری انجام نمی دهند. آنها به حقوق شخصی خودشان بی توجهند، به دیگران اجازه می دهند به حریم شخصی شان تعرض کنند و کلاً اولویت زندگی شان خواسته های دیگران است و نه خواسته های خودشان. مثلاً اگر شما از یک منفعل بخواهید که به شما ۳۰۰ هزارتومان قرض دهد، حتی اگر این رقم، تمام پول توجیبی اش باشد و برایش برنامه ها داشته باشد و حتی اگر شما سابقه دو در کردن و پس ندادن پول داشته باشید، منفعلانه پولش را به شما قرض می دهد.
نشانه های کلامی و غیر کلامی: سر گردانی و از این شاخه به آن شاخه پریدن، من و من کردن و صریح نبودن، از نشانه های کلامی و صدای آرام و لرزان، نگاه سرگردان و سر رو به پایین از نشانه های غیر کلامی سبک منفعلانه است.
چرا سبک منفعلانه؟ دلیل های زیادی وجود دارد برای اینکه یک نفر منفعلانه رفتار کند؛ ترس از تأیید نشدن، ترس از انتقاد، ترس از اینکه بی ادب به نظر برسد، ترس از به وجود آمدن تعارض بین او و طرف مقابل، ترس از بازی خوردن از طرف دیگران و از همه مهم تر، ماهر نبودن در ابراز احساسات به شیوه جراتمندانه.
نتیجه رفتار منفعلانه : احساس خشم از خود، تنفر از دیگران و در کل ناکام ماندن، پایین تر رفتن اعتماد به نفس، خارج شدن روابط با دیگران و پایین رفتن عزت نفس.
۲- سبک ارتباطی پرخاشگرانه
اگر سبک ارتباطی منفعلانه یک طرف طیف باشد، سبک ارتباطی پرخاشگرانه دقیقاً آن طرف طیف است؛ یعنی هر چه به حریم شخصی آدم های منفعل تجاوز می شود، آدم های پرخاشگر به حریم شخصی دیگران تجاوز می کنند. وقتی از سبک ارتباطی پرخاشگرانه استفاده می کنیم، هم برای درخواست کردن و هم برای جواب دادن به درخواست دیگران فقط یک راه بلدیم؛ پرخاش! از دعوا کردن با کسی که خارج از نوبت در صف ایستاده گرفته تا گفتن «مگه من قیم توام؟» در مقابل در خواست یک قرض کوچک.
نشانه های کلامی و غیر کلامی : تهدید کردن، استفاده از کلماتی مثل «باید» و «هیچ راهی ندارد»، در اول جمله های درخواستی، و برچسب زدن به دیگران، از نشانه های کلامی و صحبت کردن با صدای بیش از حد بلند، زدن دست به کمر و کلاً قیافه همیشه حق به جانب گرفتن از نشانه های غیر کلامی سبک پرخاشگرانه است.
چرا سبک پرخاشگرانه؟ واقعاً چرا یک نفر باید همه زندگی اش را با توپ و تشر بگذارند؟ شاید در نظر اول درست به نظر نیاید اما آدم های این چنینی ترسوتر از بقیه آدم ها هستند. آنها از شکست می ترسند و اتفاقاً اعتماد به نفس کمتری نسبت به بقیه دارند؛ ضمن اینکه همین که چند بار رفتار پرخاشگرانه موفق باشد، آدم ها یاد می گیرند که در موقعیت های دیگر هم پرخاشگرانه رفتار کنند. آدم های پرخاشگر از اینکه می توانند با این شیوه دیگران را به خیال خودشان مدیریت کنند، لذت می برند. دست آخر هم اینکه بالاخره این طور رفتار کردن یک راهی است برای خالی کردن خشمی که از جای دیگر سرچشمه گرفته است.
نتیجه رفتار پرخاشگرانه : آدم پرخاشگر با این کارش اول از همه، زمینه یک تعارض و کشمکش با طرف مقابلش را به وجود می آورد. خیلی از دعواهای خیابانی وقتی پیش می آید که هر دو طرف می خواهند از سبک پرخاشگرانه استفاده کنند. هیچ کس یک نفر را که همه کارهایش را با دعوا پیش می برد آدم محترمی نمی داند.
۳- سبک ارتباطی منفعل – پرخاشگر
پیچیده ترین سبک ارتباطی سبک منفعلانه – پرخاشگرانه است؛ یعنی یک نفر پرخاشگری اش را با «انجام ندادن» یک کار بروز دهد. [مثل لجبازی] معمولاً مثالی که در کتاب های روان شناسی درباره این سبک می زنند جناب کارمندی است که پشت میزش می نشیند و به ارباب رجوعش جواب تند می دهد یا عمداً کار ارباب رجوعش را عقب می اندازد. اما فقط کارمندهای این چنینی پرخاشگر منفعل نیستند؛ همین که ما جواب تلفن کسی را که از او خوشمان نمی آید نمی دهیم، همین که با یک نفر لج می کنیم، همین که عمداً سر قراری دیر حاضر می شویم، از این سبک پیروی می کنیم.
نشانه های کلامی و غیرکلامی : شاید طعنه و کنایه یک جورهایی نشانه کلامی سبک پرخاشگرانه- منفعل باشند اما معمولاً نشانه های غیر کلامی مثل بی اعتنایی و خود را به کری و کوری زدن، این سبک را بهتر نشان می دهند.
چرا سبک منفعل -پرخاشگر؟ بعضی ها می گویند دلیل های عمیق روانکاوانه ای پشت همین رفتار پرخاشگر-منفعل هستند اما اگر بخواهیم کمی ساده تر نگاه کنیم، رفتارهای پرخاشگرانه منفعلانه، هوشمندانه انتخاب شده اند. معمولاً کسی که از این سبک استفاده می کند، هم از تبعات پرخاشگری فعال گریخته است و هم به اصطلاح خشمش را سر طرف مقابلش خالی و دلش را خنک کرده است.
نتایج رفتار منفعل- پرخاشگر : شما نسبت به کارمندی که حضور شما را نادیده می گیرد چه احساسی پیدا می کنید؟ معمولاً وقتی که پرخاشگر – منفعل ها همین قدر مستقیم از سبکشان استفاده می کنند، تبعاتی مثل خشمگین شدن طرف مقابلشان را باید بپذیرند.
کسی به پرخاشگر – منفعل ها نمی گوید باهوش، می گوید موذی (و همزمان روباهی را به ذهنی می آورد)؛ یعنی به هر حال احترام اجتماعی با استفاده زیاد از این سبک از بین می رود. وقتی هم که رفتار پرخاشگرانه – منفعلانه این قدر مستقیم نباشد – مثلاً ریجکت کردن تلفن همراه- آدم کم کم خودش از خودش بدش می آید.
۴- سبک ارتباطی جرأتمندانه، منطقی، قاطع
سبک ارتباطی جرأتمندانه، نه در حد سبک پرخاشگرانه، خشن است و نه در حد سبک منفعلانه، پذیرنده. در سبک ارتباطی جرأتمندانه که بهترین و سالم ترین سبک ارتباطی است، ما به راحتی در خواست هایمان را مطرح می کنیم و به راحتی به درخواست دیگران «نه» می گوییم. البته یاد گرفتن این سبک به همین راحتی ها هم نیست. ما وقتی جرأتمندیم که علاوه بر قاطع بودن، محترم و منطقی هم باشیم؛ یعنی باید همزمان، هم هوای خودمان را ، هم هوای احساسات دیگران را داشته باشیم .
در یک تقسیم بندی سر دستی، رفتار جرأتمندانه به «درخواست قاطعانه» و «نه گفتن قاطعانه» تقسیم می شود. خیلی ها نمی دانند که چطور باید با یک نفر در خواستشان را مطرح کنند. آنها «در باجه یک بانک» نمی توانند درست به کسی که جلو زده است، بگویند صف را رعایت کند. برای این آدم ها این مسیر ۳ گامی به درد می خورد :
قدم اول: در خواستتان را سبک سنگین کنید
اول با خودتان فکر کنید که واقعاً این درخواست شما در حد توانایی ها و اختیارات طرف مقابلتان هست؟ آیا میزان در خواستتان با میزان صمیمیتی که بینتان است می خواند یا نه؟
قدم دوم: وضعیت خودتان را شرح دهید
شما باید اول جمله در خواستتان، وضعیتی را که در آن قرار دارید شرح دهید؛ مثلاً اگر می خواهید از دوستتان قرض بگیرید باید برایش وضعیت بغرنج مالی تان را با جزئیات شرح دهید یا اگر می خواهید که یک نفر سیگار نکشد، باید بگویید که چقدر دود سیگار، شما را اذیت می کند.
قدم سوم: درخواست خود را دقیق، قابل اجرا و محترمانه بیان کنید
مبهم حرف نزنید؛ اینکه مثلاً به یک نفر بگویید، «فعلاً از اتاق برو بیرون»، حتی اگر برایش شرح داده باشید که چه امتحان سختی پیش رویتان است و اگر بیفتید چه می شود و چه، باز هم درخواست درستی نیست. طرف مقابلتان باید دقیقاً بداند که چه کار باید بکند؛ مثلاً «یک ساعتی از اتاق بیرون باش». تا جایی که می توانید از فعل منفی استفاده نکنید. به جای اینکه به مامان بگویید که فلان غذا را درست نکن، دستور فرمایید که به جایش یک غذای ساده تر درست فرمایند. اگر این جمله ما با پیشنهادهایی هم همراه باشد که بهتر؛ مثلاً به جای «به من توجه کن» بگویید «می شود یک لحظه به من نگاه کنی؟»