اصول علمی
علم تولید کردنی نیست، علم را میتوان فرا گرفت یا توسعه داد یا کشف کرد.
علم، روشی است نظام مند درباره نگرش انسان به طبیعت که با روش های معین بدست می آید و هدف آن برقراری رابطه ثابت بین پدیده هاست.
انسان به منظور مقابله با طبیعت به شناخت پدیده های پیرامون خود پرداخت. انسان اولیه با شنیدن صدای رعد و برق که همراه با باران شدید و احتمالا جاری شدن سیل بود، لحظه های پر اضطرابی را سپری کرد. تاریخ نشان می دهد که بشر ابتدایی چنین پدیده هایی را به خدایان، شیاطین و سایر عوامل ماوراء الطبیعه نسبت می داد.
زمانی فرا رسید که انسان دریافت پدیده های طبیعی را می تواند بر مبنای علل طبیعی تبیین کند. این فهم، یک مرحله مهم و نقطه آغاز علم به عنوان یک روش منظم برای حل مشکلات بود. گرچه سرعت این فرایند بسیار کُند بود، اما موجب شد که برداشت های خام و غیر منظم، جای خود را به مشاهده های منظم بدهد و به تدریج آزمون دقیق فرضیه های کنترل شده شروع شود.
علم در زبان فارسی به معنایی متفاوت و عام تر از معادل انگلیسیش(science) به کار میرود. در این مفهوم علم معادل هر نوعی از دانش(knowledge) است. واژه علم در این مفهوم کلی شامل هر نوع آگاهی نسبت به اشیاء، پدیدهها، روابط و غیره است.
پاسخ به این پرسش که علم چیست؟ در ابتدا ساده به نظر می رسد. ممکن است پاسخ دهیم که علم تلاشی است برای فهم و یا تفسیر جهان. این پاسخ به نوعی درست است اما دقیق نیست. چون ایدئولوژی ها نیز تلاشی در راستای فهم و تفسیر جهان اند ولی در دایره علم قرار نمی گیرند.
روش علمی
علم، روشی است نظام مند درباره نگرش انسان به طبیعت که با روش های معین بدست می آید و هدف آن برقراری رابطه ثابت بین پدیده هاست. کاربردی ترین تعریف روش علمی عبارت است از: «فرایند جستوجوی با قاعده و نظام دار برای مشخص کردن یک موقعیت نامعین».
در این تعریف از چند واژه استفاده شده است: فرایند(Process) به جریان یک عمل اشاره دارد. وقتی از مبدأ بهسوی مقصد در حال حرکت هستیم، جریان رسیدن به هدف را «فرایند» گویند. در روش علمی همواره به دنبال جستوجوی چیزی هستیم. در جستوجوی چیزی بودن باعث میشود تا روش علمی، هدفمند باشد. گاهی ممکن است، بدون هدف اقدامی صورت بگیرد؛ در این صورت اقدام محقق شده، به دلیل توجه نداشتن به هدف مشخص، نتیجهبخش نخواهد بود.
واژه مهم دیگر، نظامدار بودن(Systematic) است. روش علمی تابع قواعد مشخصی است که به صورت منظم طی میشود. مهمترین تفاوت دانشمند با فرد عادی در این است که، هرچند هر دو با مسئله مواجه میشوند، اما مواجهه دانشمند، برخلاف فرد عادی، منظم و قاعدهمند است.
آخرین مفهوم در تعریف روش علمی، «موقعیت نامعین» است. دانشمند به دنبال ابهام زدایی و روشن سازی است. دانشمند با طرح مسئله، موقعیت ناشناخته را خلق میکند. به واسطه روش علمی، موقعیت ناشناخته روشن میشود. روشنسازی موقعیت نامعین همانند نور در شب تاریک است؛ هرچه بر شدت نور افزوده میشود، از مقدار تاریکی کاسته میشود.
اصول علم عبارت است از:
۱- جبرگرایی
مبنی بر اینکه تمام رویدادها علل طبیعی دارند. به عبارت دیگر جبرگرایی ناظر بر این است که حوادث نه تصادفی هستند و نه تحت کنترل رویدادهای غیرطبیعی. در روانشناسی و علوم تربیتی وقتی گفته می شود رفتار انسان جبری است، نه به معنای تقدیرگرایی بلکه مطابق با معنای جبرگرایی علمی، به این معناست که انسانها به دلایلی رفتار می کنند که می توان بر حسب قوانین طبیعی جهان آنها را فهمید.
۲- تجربه گرایی
یعنی علم برای تایید یا رد ادعاها به شواهد واقعی و داده های تجربی متکی است. شهود، ایمان و حتی منطقِ صرف کافی نیست.
۳- تکرار پذیری
دانشمندان قبل از پذیرفتن یافته ها، خواستار تکرار پذیر بودن(Repeatability) آنها هستند. یافته ای که صرفا برگرفته از شانس باشد اعتبار ندارد. یافتههای به دست آمده از روش علمی، خصوصی و شخصی نیست، بلکه هر فردی در صورت رعایت ضوابط علمی، میتواند یافتههای دیگران را تکرار کند. بسیاری از انسانها با روشهایی منحصر به فرد، مسئله حل میکنند. هرچند این افراد ممکن است به نتیجه موردنظر برسند، اما چون پاسخ آنها به وسیله دیگران قابل تکرار نیست، در مجموعه روش علمی قرار نمیگیرد.
۴- ابطال پذیری
یافته های علمی باید ابطال پذیر باشند، یعنی قابل آزمایش باشند و به روشی بتوان نشان داد که غلط هستند. علم دنیای قطعیات نیست. هر آنچه علمی است ابطال پذیر است.
۵- ایجاز (امساک)
یک دانشمند در جستجوی ساده ترین تبیین برای یک پدیده است. ایجاز یعنی صرفه جویی (امساک). اگر دو تبیین برای یک پدیده وجود داشته باشند، آنکه به مفروضات کمتری نیاز دارد، ارجح است.
کشف علمی
تولید علم(Science production) یک واژه اشتباه و غلط است. وقتی در موتورهای جستجوگر معادل انگلیسی و فرانسه این واژه را جستجو میکنیم، نتیجه ای نمییابیم. از این واژه فقط در ایران استفاده می شود. واژهها ابزار تفکر هستند، کاربرد اشتباه آنها باعث ایجاد اغتشاش فکری و انحراف فکری میشود.
در یکی دو دهه اخیر این واژه ابداعی و واژههای مشابه مثل تولید اندیشه، تولید فرهنگ، تولید معرفت، تولید عالم، باعث آلوده سازی محیط های علمی به مفهومهای اشتباه و ایجاد مسایل بسیار برای گسترش واقعی علم شده است. یکی از مشکلات به وجود آمده این است که پیشرفت علم با تولید محصولات علمی مثل مقاله و پایاننامه اشتباه گرفته می شود.
علم تولید کردنی نیست، علم را میتوان فرا گرفت یا توسعه داد یا کشف کرد. بجای تولید علم میتوان از واژه توسعه و گسترش علم یا فراگیری علم یا کشف علم استفاده کرد.
عواقب ناخوشایند علم
صنایع شیمیایی و کارخانه ها و خودروها، آب و هوای ما را آلوده کرده اند. گازهای گلخانه ای موجب بالا رفتن دمای کره زمین شده است. نیاز روز افزون به مواد جدید انرژی، سبب ویرانی و تهی شدن پوسته زمین شده است. تولید انواع سلاحهای مرگبار و بمب های اتمی، حیات انسان را تهدید می کند. اما نباید تمام این گناهان را به گردن علم و دانشمندان بیندازیم. این مسائل علل مختلفی مانند استفاده نابجا و نادرست از علم دارند.
علم روانشناسی
هدف علم روانشناسی همانند سایر علوم تجربی، توصیف، تبیین، پیشبینی و کنترل موضوع پژوهش است.
- توصیف(Description): مسئله را تعریف و توضیح می دهد. مثلا مهم ترین عامل فرسایش، باد است. یا مثلا ویژگی های حافظه کاری چیست؟ یا مثلا حافظه یعنی قدرت یادآوری و بازشناسی خاطرات گذشته.
- تبیین(Explanation): اولش چرا می اید. به بررسی علل و چرایی پدیده ها می پردازد. تبیین به رابطه علت و معلولی می پردازد. مثلا علل فراموشی مطالب درسی. مثلا تکرار به موقع خاطرات موجب تحکیم حافظه میشود.
- پیش بینی(Prediction): منظور پیش بینی کردن و برآورد یک موضوع است. مثلا شاید هوای تهران فردا آفتابی باشد، «داره پیش بینی میکنه که شاید فردا آفتابی باشه یا نه». در واقع اینکه بعد از آزمایش چه اتفاقی قراره بیوفته مربوط به پیش بینی می شود.
- کنترل(Control): پیشنهادی برای جلوگیری از خطر یا پدیده است. اینکه بعد از آزمایش نتایج و تغییرات رو به چه شکل مورد استفاده قرار بدیم که به هدف مورد نظر آزمایش دست پیدا کنیم. مثلا استفاده از روش ها و فنون تقویت حافظه.
منظور از «توصیف»، بیان دقیق و روشن مفهوم موردنظر است؛ مثلاً در مورد حافظه، آیا کسی که سخنور خوبی است، حافظه خوبی هم خواهد داشت؟ قطعاً سخنوری معادل داشتن حافظه عالی نیست. نمونه دیگر توصیف یک مفهوم، بیان دقیق مفهوم «جرم» در فیزیک است. یک فیزیکدان ابتدا به توصیف دقیق این واژه و تفاوت آن با مفاهیمی همچون وزن میپردازد. نمونه دیگر توصیف علمی، تعریف «هوش» است. آیا هوش فرد سختکوش و با پشتکار، بالاتر از متوسط افراد جامعه است؟ توصیف افراد عادی و روانشناسان از این پدیدهها با یکدیگر متفاوت است. روانشناسان در توصیف پدیدهها دقیقاند و سعی میکنند تحت تأثیر پیشداوری شخصی قرار نگیرند.
هدف دیگر علم روانشناسی «تبیین» موضوع است. واژه «تبیین»، به بیان چرایی آن پدیده اشاره دارد در حالیکه واژه «توصیف» به چیستی مربوط میشود. در روانشناسی تجربی سعی میشود مهمترین علل بروز پدیده، مطالعه شود. وجود بسیاری از پدیدههای روانشناختی تابع علتهای زیادی است. موفقیت در رسیدن به «پیشبینی و کنترل» به چگونگی توصیف و تبیین پدیده مورد مطالعه بستگی دارد. روانشناسی، در مقایسه با سایر علوم تجربی، در توصیف و تبیین پدیدهها با دشواریهای زیادی روبهروست. مهمترین دلیل دشواری این است که پدیدههای روانشناختی تحت تأثیر علتهای زیادی هستند؛ در حالیکه در علوم دیگر اینگونه نیست.
مثال، روش خردکردن مسئله مهارت حل مسئله را افزایش میدهد، نمونهای از «پیشبینی» است. با آموزش این مهارت حل مسئله تحت «کنترل» قرار میگیرد. آنگونه که پیشبینی و کنترل در علوم دیگر سهل و آسان است، در علم روانشناسی نیست.
تعریف روانشناسی
دلیل اصلی وجود تعاریف مختلف در روانشناسی، گذر زمان و پیشرفت دانش از یکسو، و زاویه نگاه دانشمند از سویی دیگر است.
جامعترین تعریف روانشناسی عبارت است از: علم مطالعه رفتار و فرایندهای ذهنی (شناخت)
به هر نوع فعالیت مورد مشاهده جاندار، رفتار(Behavior) میگویند. حرکت جمعی پرندگان، لانهسازی برخی حیوانات، راه رفتن انسانها، غذا خوردن، خوابیدن و بسیاری حرکات دیگر نمونههایی از رفتار است. مطالعه رفتار، محدود به انسان نیست، بلکه همه موجودات زنده را شامل میشود.
واژه «فرایندهای ذهنی» نیز، به دلیل عدم مشاهده مستقیم بسیاری از رفتارها و تأکید بر کنشهای انسانی، در تعریف روانشناسی لحاظ شده. امروزه از فرایندهای ذهنی با واژه «شناخت» تعبیر میشود.
تعریف عملیاتی
روش علمی، روش مورد نظر روانشناسان است. در روش علمی هر متغیر(Variable) باید بهطور دقیق بیان شود. به این ویژگی، تعریف عملیاتی(Operational Defenition) میگویند. منظور از «تعریف عملیاتی» این است که در روش علمی متغیر موردنظر باید به صورت عینی و دقیق تعریف شود؛ به گونهای که همه افراد با مطالعه تعریف متغیر موردنظر، به برداشت یکسان و یا تقریباً یکسانی برسند. متغیر یعنی هر چیزی که تغییر میکند. نمره یک درس، مقادیر مختلفی از یک تا بیست را شامل میشود، پس یک متغیر است. تعریف عملیاتی باعث سهولت اندازهگیری میشود. اندازهگیری یعنی نسبت دادن عدد به ویژگیهای اشیا و افراد. هرچه متغیر دقیقتر تعریف شود، اندازهگیری هم دقیقتر است.
منابع :
- روش تحقیق در روان شناسی و علوم تربیتی – علی دلاور.
- روش های تحقیق در علوم رفتاری – زهره سرمد، عباس بازرگان.
- کتاب روانشناسی پایه ۱۱ دبیرستان