ورزیدگی مغز و ذهن
یادگیری، مغز را ورزیده و فعال نگه می دارد
مغزهای ورزیده، ناخوشی ها و سختی های لحظه ای و موقتی را با تلاش زیاد پشت سر می گذارند و نتیجه زحمت هایشان را خیلی زود می بینند.
آیا می دانستید که علاوه بر اینکه عضلات بدن ما به ورزش و ورزیدگی نیاز دارد تا سالم باقی بماند، مغز ما نیز برای بقا باید تقویت شود؟ بدن سالم به مغز سالم نیاز دارد؛ مغز و ذهن ما مانند بدن، با تمرین، جوان خواهند ماند. حافظه مانند اعضای دیگر بدن انسان باید کار کند تا سالم بماند و فرسوده نشود. ما قسمت اعظم مغزمان را آکبند نگه داشتهایم و میتوانیم در صورت لزوم از آن استفاده نماییم(البته اگر راه بکارگیری آن را بدانیم).
مغز انسان پیچیدهترین چیز در عالم هستی است و در هر لحظه میلیونها پیام عصبی را از محیط میگیرد، آنها را تجزیه و تحلیل میکند و سپس به قسمتهای مختلف بدن ارسال میکند و یا در صورت لزوم آنها را ذخیره میکند. ذهن پدیده ای است اسرار آمیز که یادگیری خوراک آن است. مغز به منزله ماهیچه ای در جمجه انسان است که با اندیشیدن و آموختن ورزیده می شود. ذهن قابلیت ورزیده شدن را داراست. همان گونه که ناتوانی جسمانی را می توان درمان کرد، ذهن را هم می توان تقویت کرد.
برای درک فقط گوشهای از تواناییهای مغز بشر، کافی است چند لحظه چشمهایتان را ببندید و مروری گذرا بر سیر تکامل زندگی بشر، از دوران انسانهای نخستین تا عصر حاضر داشته باشید. در طی قرون گذشته و به خصوص در عصر حاضر، انسان به کمک ابداعات، اختراعات و اکتشافات، پیشرفتهای خارقالعادهای در زمینه تکنولوژی داشته، بهطوری که کیفیت زندگی انسان به شدت تغییر پیدا کرده است. این روند تغییرات اکنون با سرعت بسیار زیادی در حال انجام است و آینده را کاملا غیرقابل پیشبینی کرده است. ولی نکتهای که باید به آن توجه نمود، این است که، تمام این اختراعات و اکتشافات که منجر به پیشرفتهای بشر شده، توسط معدودی از افراد که تعدادشان بسیار کمتر از ۱% جمعیت انسانهاست، صورت گرفته است.
حال سوالی که در اینجا به ذهن خطور میکند، این است که «آیا افرادی که در پیشرفتهای شگرف بشر تاثیرگذار بودهاند، انسانهای برگزیده با ساختمان خاصی از مغز و یا حجم بزرگتری از این اندام بدن بودهاند؟»
تفاوت دانشمندان و افراد عادی
باوجود اینکه تنوع یکی از بارزترین مشخصههای موجودات زنده است و نوع بشر نیز از این امر مستثنی نیست، ولی تمایز دانشمندان و مخترعان به لحاظ تفاوت در ساختمان و حجم مغز نیست. همانطور که پیشتر هم ذکر شد، انسان از تمام تواناییهای مغزش استفاده نمیکند و درصد بسیار اندکی از آن را بکار میگیرد. در واقع فرق دانشمندان و افراد عادی در این است که دانشمندان طریقه بکارگیری مغز را میدانند و از آن به نحو بهتری استفاده میکنند؛ کنجکاوی آنها نسبت به پدیده ها بسیار بیشتر است.
در مواردی مغز انسان را میتوان با عضلات قسمتهای مختلف بدن مقایسه نمود. همانطور که یک وزنهبردار با برداشتن وزنه و تمرینات متوالی و مستمر، عضلات بدن خود را تقویت میکند تا بتواند وزنههای سنگین را بردارد؛ یک دانشمند نیز با تفکر روی موضوعات و مسائل مختلف و تمرین دادن به این اندام خود برای حل آنها، در واقع عضلات آن را تقویت میکند. از اینرو هر چه از مغز بیشتر استفاده شود، توانایی آن در تجزیه و تحلیل مسائل و یافتن راهحلها بیشتر خواهد شد.
پس میتوان نتیجه گرفت که هر فردی حداقلهای لازم برای تفکر و حل مسائل را دارد و فقط باید با تمرین و ممارست، مغز خود را برای حل مسائل پیچیدهتر آماده نماید. مثلا حل معما مانند نرمشی است که به عضلات مغز و ذهنمان میدهیم تا تقویت شده و در حل مسائل واقعی زندگی روزمره یاریمان نمایند.
چرا تنبلی می کنیم یا چگونه تنبلی میکنیم
ریشه تنبلی انسان، بر میگردد به ساختار مغز. مغز یکی از ارگانهان اساسی بدن است که وظیفه اصلیاش مراقبت از انسان است. مغز برای حفظ بقا طراحی شده، هر چیزی را قربانی بقای صاحبش میکند. تنبلی نکردن و انجام یک کار جدید، یا ترک یک عادت قبلی، نیاز به این دارد که مغز ما از حالت پایدار و روتین قبلیاش خارج شود، وارد یک حالت ناشناخته جدید شود و این برای مغز، یک زنگ خطر محسوب میشود.
مغز ما، بزرگترین حامی ماست تا همه چیز در بدنمان پرفکت و بدون هیچ ایرادی باشد و بقای ما تامین شود. به بیانی دیگر، اینقدر کار روی سر مغز ریخته که واقعا دیگر مایل نیست برود سراغ کارهای جدید. مغز در طی شبانه روز، حتی وقتی ما خواب هستیم بی وقفه کار میکند و ما کاملا بی خبر از حجم انبوهی از فعالیتهای مغز هستیم که دارد ما را زنده نگه میدارد. بنابراین وقتی میپرسیم چرا تنبلی می کنیم، پاسخش به ساختار مغز برمیگردد.
آیا میتوان کاری کرد تنبلی نکنیم؟ بله. ولی در ابتدا کمی سختی دارد که باید آنرا تحمل کنید. اگر بتوانید از دوران سختی عبور کنید، بعد از آن به منطقهی راحتی که همان رفتارهای روتین و عادتهای ماست، خواهید رسید. پایه و اساس تنبلی نکردن، تلاش پیوسته است. ترک یک عادت مضر، نیاز به تنبلی نکردن و تلاش کردن دائم دارد. نکته ظریفی در این سخن است و آن این است که شما نمیتوانید تمام عادتهای بد خود را یکجا با هم تغییر دهید. شما حتی یک عادت به خصوص را نیز نمیتوانید یک شبه تغییر دهید. پس راهکار چیست؟ راهکار این است که هر بار فقط یک عادت را در نظر بگیرید. فقط روی همان یک عادت تمرکز کنید و با یک شیب بسیار ملایم، سعی کنید آن عادت را تغییر دهید. به بیانی دیگر، شما نمیتوانید با یک قدم از پلهی شماره یک، به پلهی شماره بیست بروید، چارهای نیست که قبلش ۱۹ پله دیگر را یکی یکی طی کنید.
تلاش، تلاش میآورد
جمله پیش رو را با دقت بیشتری بخوانید: “میزان تلاش در فردی که قبلا هیچ تلاشی نکرده، کمتر از فردیست که تلاش کرده و موفق شده است“. این بدان معنی ست که هر چه بیشتر تلاش کنید، مغزتان عادت میکند که تلاش کند.
مغز هم شبیه به عضلات بازو و شکم، میتواند پرورانده شود. باید به باشگاه مغزسازی بروید. همانطور که برای ورزیده شدن عضلات بازو، باید روزی ۳۰ تا دمبل بزنید، تا بعد از چند ماه اثر آن را ببینید، مغز نیز همینطور است. مثلا اگر روزی ۲۰ دقیقه کتاب بخوانید بعد از چند ماه اثر آن را خواهید دید. تاثیر آن روی حافظه، قدرت یادگیری، میزان درک، بالارفتن قدرت شناختی مغز و غیره از اثرات آن است. این اثرات یک شبه حاصل نمیشوند و برای حفظ و نگهداری آن، باید پیوسته مطالعه کنید.
تلاشهای کوچک کوچک اما پیوسته، تلاشهایی هستند که با ساختار مغز هماهنگی برقرار میکنند. پس از مدتی بخشی از فعالیتهای روتین مغز می شوند. گویی خودمانی میشوند و در مغز حل میشوند. اما به محض اینکه باشگاه رفتن و ورزش کردن را رها کنید دوباره برمیگردید به آدمی که اضافه وزن دارد. یا به محض اینکه مطالعه کردن و دانستن چیزهای جدید را رها کنید، دوباره تواناییهای مغزیتان افت پیدا میکند.
ویژگی عادتها و کارهای روتین
- عادتها به طور اتوماتیک انجام میشوند: هرکاری اعم از مسواک زدن صبحگاهی، یا باز کردن ساعت مچی موقع خوابیدن که به طور عادتوار و حتی بدون فکر کردن انجام میدهید، جز کارهای اتوماتیک است. موقعی که شما اینگونه کارها را انجام میدهید حتی یادتان هم نمیآید که آنها را انجام دادهاید. این نوع کارها، انرژی بسیار کمی از مغز میگیرند. برای همین مغز ما علاقهی بیشتری به انجام کارهای روتین دارد.
- عادتها نسبت به پاداش و کیفیت پاداش بی تفاوتند: شما برای انجام عادتهای خود، نمیگویید که مثلا امروز چون خوب تشویق نشدم، پس مسواک نمیزنم. چرا که مغز برای انجام دادن کارهای روتین نه نیازی به پاداش دارد و نه کیفیت پاداش برایش مهم است. مثلا وقتی به حمام میروید، بدون اینکه فکر کنید دوش را باز کرده و مشغول شستشو میشوید، هیچ نیازی به فکر کردن نیست. رانندگی نیز همینطور است و دقیقا در موقع انجام کارهای روتین است که افکار مختلف به سرتان راه مییابند. حتما شنیدهاید که افراد خلاق میگویند موقعی که داشتم حمام میکردم یک ایده جالب به ذهنم آمد.
- عادتها به نشانه های محیطی وابسته هستند: یکسری نشانههای محیطی مثلا تاریک شدن هوا، یا رفتن عقربه روی ساعت ۱۲ باعث میشوند شما خوابتان بیاید، بعد میروید در رختخواب و سپس ساعت مچی را از دستتان باز میکنید. پس باز کردن ساعت مچی، گرچه یک عادت روتین و اتوماتیک است اما به نشانه های محیطی وابسته است.
- عادتها نیاز کمی به تلاش دارند: انجام کارهای روتین و تکراری، حداقل انرژی را از مغز طلب میکنند، پس نیازی چندانی به تلاش مغزی برای انجام دادنشان نیست.
ویژگی کارهای غیر روتین
- رفتارهای غیر روتین هدفمند هستند: رفتار غیر روتین، یعنی انجام یک کار جدید یا حذف یک عادت قبلی. مثلا فرض کنید به فروشگاه همیشگی رفتهاید و مثل همیشه چیپس و پفک میخرید. اما اگر دفعهی بعد تصمیم بگیرید که این خوراکیها را نخرید یعنی یک رفتار غیر روتین. این رفتار، عامدانه و هدفمند است؛ پشت سرش یک دلیل نهفته است. مثلا سلامتی یا جلوگیری از چاقی یا کم کردن هزینههای اضافی و….
- رفتارهای غیر روتین وابسته به پاداش و کیفیت پاداش هستند: برای حذف خوشحالی ناشی از خوردن چیپس، باید یک خوشحالی دیگر جایگزین شود. مثلا اگر تصمیم به کم کردن وزن گرفتهاید و یکی از کارهایی که در این راستا انجام میدهید این است که چیپس و پفک نخورید، نیاز دارید که به شما ثابت شود نخوردن این خوراکیها، موثر بوده. در این مثال پاداش شما کم شدن وزن خواهد بود. هر چه بیشتر وزن شما کم شود، اینکه بیشتر از خوردن مواد ناسالم پرهیز کنید نیز بیشتر است. بخشی از اینکه ما چرا تنبلی می کنیم برمیگردد به سیستم پاداشدهی. باید بتوانیم پاداش خوبی به مغز بدهیم تا ادامه تلاشش امکان پذیرتر باشد.
- در رفتارهای غیر روتین، نشانههای محیطی تاثیر کمی دارند: برای انجام یک عمل غیر روتین و جدید، نیازی به نشانههای محیطی وجود ندارد. به چیزی که نیاز است تلاش است.
- رفتارهای غیر روتین به تلاش بالا نیاز دارند: انجام یک عمل جدید برای مغز، گران تمام میشود یعنی باید تلاش کند و انرژی بیشتری مصرف کند. البته بعد از مدتی به آن عادت میکنیم؛ اما در ابتدا، ما باید تلاش بسیار زیادی انجام دهیم تا مثلا یک زبان جدید یاد بگیریم یا وزن خودمان را کاهش دهیم. مغز دوست ندارد این انرژی را مصرف کند و حس تنبلی در ما ایجاد میشود.
ورزش هایی برای مغز و ذهن
- با مغز خود بازی کنید. مغز ارگانی کوچک اما بسیار شگفت انگیز است. ارگان های بدن انسان در اثر کارکرد زیاد دچار فرسودگی می شوند، حال آنکه کار کردن مستمر مغز موجب تقویت آن می شود. بازی های فکری، شطرنج، بازی های تمرکز حواس، و کارهایی مثل حل جدول موجب گسترش ارتباط میان یاخته های عصبی در مغز می شود و عملکرد آن را بهینه می سازد.
- نوستالوژی را فراموش نکنید. مرور دفترچه خاطرات و یا آلبوم های عکس دوران کودکی و خلاصه هر آن چه رنگ و بویی از گذشته دارد موجب تقویت ذهن و حافظه می شود و پستوهای ذهن ناخودآگاه را نظم و ترتیب می بخشند.
- مهارت خود در استفاده از دستها، پاها، چشمها و گوشهایتان را تقویت کنید. هر چه ارگان های بدن فعالیت بیشتری در جهت درست داشته باشند، مغز نیز به همان میزان ارتقا خواهد یافت. لذا سعی کنید تا با انجام تمرین های خاص به هماهنگی میان اعضای بدن و مغز دست یابید.
- ورزشی خاص را به شکل منظم دنبال کنید؛ چرا که حرکات سبک ورزشی موجب تسریع فعالیت های مغزی و سرعت یافتن اتصال رشته های عصبی می شود.
- یک زبان جدید یاد بگیرید. آموختن زبان های تازه علاوه بر گشودن دریچه های جدید، تمرین فوق العاده برای ارتقای فعالیت های ذهنی است.
- خود را در آغوش ترس بیندازید. کارهایی که بیشترین واهمه را از انجام آنها دارید انجام دهید. مواجهه با ترسها یکی از بهترین و سریعترین عوامل تغییر افکار است.
- خود اتکا و مستقل باشید. هر چند به دست آوردن استقلال در ابتدا دشوار به نظر می رسد اما انرژی بسیاری را به انسان تزریق می کند و می تواند ذهنیات افراد را نسبت به خویش و پیرامون خود تغییر دهد.
- آزاد اندیش و گشوده باشید. نسبت به افکار و تجارب جدید گشوده باشید. تفکر آزاد اندیشانه نظام فکریای است که طبق آن افراد از گرایش به استدلال طبق کشف و شهود اجتناب کرده و به جای آن بر قواعد استنباطی و استنتاجی تفکر تحلیلی و نقادانه اتکا می کنند.
برای مطالعه بیشتر به کتب زیر مراجعه فرمایید:
- کتاب دنیای شگفت انگیز مغز (Your Brain: The Missing Manual). نویسنده: ماتیو مک دونالد
- کتاب مغز سخن چین (The Tell-Tale Brain). نویسنده: راماچاندران