ایگو چیست؟
ایگو صرفا پرحرفی مغز خزنده ای و هیجانی ماست
ایگو غیر شخصی است؛ یعنی خود واقعی تان نیست. هسته ایگو از غرور و خودشیفتگی تشکیل شده است و ذاتا خودمحور است.
ایگو (Ego) مفهومی بنیادین در نظریه روانکاوی زیگموند فروید است. درک ماهیت ایگو نیازمند بررسی ساختار روانی ذهن انسان از دیدگاه فروید می باشد. هسته ایگو، از غرور و خودشیفتگی تشکیل شده است.
فروید ساختار روانی ذهن را به سه بخش نهاد (Id)، من(Ego) و فرامن (Superego) تقسیم می کند:
- نهاد (Id): بخش غریزی و اولیه ذهن است که بر پایه اصل لذت عمل کرده و خواسته های بنیادین زیستی همچون گرسنگی، تشنگی و میل جنسی را در بر می گیرد.
- فرامن (Superego): بخش اخلاقی و وجدانی ذهن است که متشکل از ارزش ها، قوانین و باورهای درونی شده اجتماع بوده و در تلاش برای مهار نهاد و هدایت فرد به سمت رفتارهای قابل قبول اجتماعی است.
- من (Ego): بخش واسطه بین نهاد و فرامن بوده و مسئولیت برقراری تعادل میان خواسته های غریزی(نهاد)، ارزش های اخلاقی و واقعیت بیرونی را بر عهده دارد.
کارکردهای ایگو
- ادراک واقعیت: ایگو مسئول درک و تطابق با دنیای بیرون است.
- تصمیمگیری: ایگو با ارزیابی شرایط و در نظر گرفتن محدودیتها، بهترین راه حل را برای برآورده کردن نیازها انتخاب میکند.
- کنترل تکانهها: ایگو خواستههای نهاد را تعدیل میکند و آنها را به گونهای برآورده میسازد که با الزامات واقعیت و قواعد اجتماعی همخوانی داشته باشد.
- دفاع های روانی: ایگو از فرد در برابر فشارهای روانی ناشی از نهاد و فراخود محافظت میکند. ایگو در برابر تهدیدها و استرس های محیطی از فرد دفاع می کند و مکانیزم های دفاعی مختلفی را به کار می گیرد.
جنبه های منفی ایگو
- غرور و خود بزرگ بینی: ایگو می تواند منجر به احساس برتری نسبت به دیگران و نادیده گرفتن نقاط ضعف شخصی شود. من به طور عمده به خودش مشغول است. ذاتا خودشیفته است. پیش خودش فکر می کند که همه چیز را می داند. ایگو پرحرفی مداوم و افکار بدوی را خلق می کند.
- مقاومت در برابر تغییر: ایگو تمایل دارد از تصویر ذهنی ایجاد شده از خود دفاع کند و در برابر تغییر مقاومت نشان دهد.
- دشواری در پذیرش اشتباه: ایگو می تواند مانع از پذیرش اشتباهات و مسئولیت پذیری شود. اشتباه کردن بدترین تجربه برای ایگو است.
- ایجاد رنج و اضطراب: ایگو با تمرکز بر منافع شخصی و دنیای مادی، می تواند موجب ایجاد احساس فقدان، حسادت و رقابت شود.
- مانع از خودشناسی حقیقی: ایگو با ایجاد توهم جدایی از کل هستی، فرد را از درک وحدت و ارتباط عمیق با جهان هستی باز می دارد.
- ایجاد اختلاف و تعارض: ایگو می تواند موجب قضاوت، پیش داوری و ایجاد اختلاف با دیگران شود.
نیرومندی ایگو
از نظر فروید، بنیانگذار روانکاوی شخصیت انسان داری سه ساختار شامل اید (Id)، ایگو (Ego) و سوپر ایگو (Superego) است. من یا ایگو به دومین ساختار شخصیت در نظریه فروید اطلاق میشود که در اثر نیروهای موجود در نهاد به وجود میآید. عملکردهای من شامل ارتباط با واقعیت، تنظیم و کنترل نیروهای غریزی، روابط موضوعی، پردازش تفکر، عملکردهای دفاعی و قضاوت است.
قدرت من (Ego strength) به ظرفیت من برای اداره تقاضاهای متعارض اید، سوپرمن و مقتضیات واقعیت بیرونی اشاره دارد و به میزانی که من قادر به ایجاد تعادل کارکردی نباشد شخصیت فرد درگیر اختلال خواهد شد. نیرومندی من، توانایی من برای مواجه با واقعیت بیرونی است، زمانی که بین خواستههای اید، سوپرایگو و محیط بیرون تعادل برقرار می کند.
بنابراین، وجود یک ایگو قدرتمند باعث میشود که نشانههای آسیب روانی را از خود کمتر نشان دهیم، و در برابر تنش ناشی از شرایط فشار زای زندگی تحمل و ظرفیت کافی داشته باشند. از طرف دیگر ضعف ایگو موجب میشود که ارگانیسم از دنیای بیرونی به دنیای درونی برگردد و به خودش عقبنشینی کند.
اهمیت قدرت من
یکی از عوامل تأثیرگذار بر سلامت روان از دیدگاه روان پویشی (Psychodynamic Approach)، توانمندی ایگو است. ایگو نقش مهمی را در عملکرد روانشناختی ذهن بر عهده دارد. سلامت و بیماری تابعی از توانایی ایگو برای اداره مناسب فشار امیال متأثر از غرایز برای تخلیه است، به گونهای که در تضاد شدید با محدودیتهای دنیای واقعی و سوپرایگو نباشد.
از آنجایی که ایگو وظیفه مدیریت سیستم روانی را بر عهده دارد تمام مشکلات روانی، زمانی ظاهر میشوند که ایگو نتواند به مسئولیتهایش عمل کند. در مجموع اینکه توانایی ما برای کنار آمدن با زندگی، یعنی تعادل روانی ما، به توانایی و قدرت ایگو در جهت غلبه بر فشارهای گوناگونی که بر آن وارد میشود، بستگی دارد. بنابراین ایگو بیماران باید برای تحمل اضطراب، راهها و روشهایی را داشته باشد، تا در کاهش فشار روانی ارزشمند و مؤثر واقع شود و بتواند رویدادها را تحت کنترل خود در بیاورد.
فروید بر آن بود که بروز اختلالات روانی نتیجه تثبیت (Fixation) در مراحل ابتدایی رشد است که این تثبیتها سبب بروز نقایصی در رشد و کارکرد من میشود. ناتوانی در پروراندن فرایندهای من مانند قضاوت، استدلال اخلاقی و واقعیت سنجی میتواند همانند تثبیتهای اولیه جنسی یا پرخاشگری به آسیب روانی منجر شوند. از این رو کسی که من رشد نایافتهای دارد برای سازش با واقعیت فاقد آمادگی خواهد بود.
نیرومندی پایین من با اختلالات شخصیت از قبیل شخصیت ضد اجتماعی، وابسته، اجتنابی و تکانش گری ارتباط دارد. تکانش گری میتواند حکایت از نوعی خودکنترلی ضعیف باشد. قدرت من پایین با نشانههای افسردگی از قبیل احساس گناه و فقدان عقاید تأثیرگذاری بر محیط ارتباط دارد. عدم توانمندی ایگو باعث پایین آمدن عزت نفس میشود و هردوی اینها با اضطراب مرگ در ارتباط هستند.
رهایی از تسلط من
با آنکه نمی توان به طور کامل ایگو را از بین برد، اما می توان از سلطه آن بر رفتار و تصمیم گیری کاست. این امر مستلزم فرایند خودآگاهی و رشد شخصی است.
برخی از راهکارهای مفید در این زمینه عبارتند از:
- مراقبه (Meditation): مراقبه می تواند به تقویت ذهن آگاهی و مشاهده افکار و احساسات بدون قضاوت کمک کند.
- همدلی (Empathy): تمرین همدلی با دیگران به درک دیدگاه های مختلف و کاهش خودمحوری ایگو یاری می رساند.
- همانند سازی نکردن با ایگو : کسانی که به جای نظاره گری ایگو با من همانند سازی می کنند شباهت زیادی به بچه های کوچک پیدا می کنند.
- پذیرش اشتباهات: پذیرش مسئولیت اشتباهات و عذرخواهی نشان دهنده بلوغ شخصی است.
- تمرین قدردانی: قدردانی از خود و دیگران باعث تقویت احساس مثبت عزت نفس و کاهش نیاز به تایید ایگو می شود.
- پذیرش واقعیت: پذیرش خود با تمام نقاط ضعف و قوت، گامی مهم در رهایی از ایگو است.
- تمرین ذهن آگاهی (Mindfulness): با تمرکز بر لحظه حال و مشاهده بدون قضاوت افکار و احساسات، می توان از تسلط ایگو کاست.
خود نظاره گر
خود نظاره گر(Self as Observer) می تواند مشاهده گر تعامل اید و ایگو و سوپر ایگو باشد. خود مشاهدهگر ما مانند آسمان است و افکار و احساسات ما مثل آب و هوا میباشند. آبوهوا دائماً در حال تغییر است و حتی اگر خیلی هم بد باشد به آسمان صدمه نمیزند. قدرتمندترین رعد و برق، شدیدترین طوفان و سردترین زمستانها میآیند و میروند و آسمان همچنان پابرجاست. مهم نیست که این تغییرات چه هستند چرا که آسمان همیشه جایی برای آنها دارد.
گاهی اوقات ما فراموش میکنیم آسمان وجود دارد، اما وجود دارد. گاهی اوقات ما نمیتوانیم آسمان را ببینیم چراکه پوشیده از ابر است ولی اگر بهاندازه کافی بالا و بر فراز آن ابرها برویم آسمان را حتی در پس تیرهترین ابرها میبینیم و درنهایت ما آسمان صاف را مشاهده میکنیم که باشکوه و پرقدرت برجای خود استوار است و این بخشی از وجود ماست که همیشه به ما امکان مشاهده افکار و احساسات ناخوشایند را میدهد.
منبع : پیوند دوباره با جوهره خویشتن . کریستین نایب
پرسش نامه قدرت ایگو