سازمان روانی انسان
ذهن، سازمانی در جهت برآورده کردن نیازهای بنیادی جسمانی و روانی است.
سازمان روانی انسان، پردازشگر و نظم بخش جریان انرژی و اطلاعات است. ذهن، خود را در بدن و ارتباطات بین شخصی نمایان می کند.
سازمان روانی انسان را می توان سیستم پردازشی در نظر گرفت که در جهت ارضای نیازهای ارگانیسم فعالیت می کند. ذهن، پردازشگر و نظم بخش جریان اطلاعات و انرژی است و از ۴ فرایند بنیادی زیر تشکیل شده است:
- انگیزش
- هیجان
- شناخت
- هشیاری
این انرژی در قالب سیستم های انگیزشی و هیجانی ای نمود می یابد که از اطلاعات درون سیستمی (هشیاری) و برون سیستمی (شناخت) تشکیل شده است. بنابراین، ذهن یا سازمان روانی، پردازشگر جریان اطلاعات و انرژی در جهت برآوردن نیازهاست.
یافته های نوین بر جهان شمولی ۳ نیاز اساسی خود پیروی، پیوند جویی و شایستگی دلالت می کنند و از میان آنها خود پیروی و پیوندجویی از اهمیت بسزایی در سلامت و بیماری روانی برخوردار است. نیازهای بنیادین روانی در قالب یک نظام انگیزشی و هیجانی تبدیل به اعمالی در جهت برآورده کردن نیازها می شوند. این نظام انگیزشی و هیجانی تحت تأثیر گرایش های شخصیتی و یادگیری ها یا تجارب قبلی قرار دارد. گرایشها و یادگیری ها در واقع نوع شناخت ها یا نظرگاه های فرد را معین می کنند. در مجموع سازمان روانی انسان یک سیستم کنش و واکنش در جهت ارضای نیازهاست و این سیستم کنش و واکنش در چهارچوب ژنها و تجربه های زندگی تحت لوای سیستم های انگیزشی، هیجانی، شناختی و هشیاری نمود می یابد.
سیستم انگیزشی در قالب دلبستگی تجلی می یابد. یعنی نیاز به پیوند با یک مراقب همنوع، به یک سیستم انگیزشی برای چسبیدن به مادر یا برقراری یک رابطه نزدیک احساسی و حمایت کننده با او بدل می شود. این دلبستگی می تواند ایمن یا ناایمن باشد. دلبستگی در قالب تجارب و یادگیری های من با موضوع های دلبستگی ام سازمان انگیزشی، هیجانی، و شناختی ای را شکل می دهد که به آن روابط موضوعی می گویند. مراد از رابطه موضوعی رابطه با یک موجود انسانی یا غیر انسانی است که در آن نیاز به پیوند در قالب یک رابطه احساسی نزدیک روی او سرمایه گذاری شده است. هنگامی که انرژی و تمرکز خود را روی رابطه با یک شخص خرج می کنیم به آن رابطه موضوعی می گویند، مانند روابط خانوادگی.
نظام های انگیزشی و هیجانی در کنار شناخت و هشیاری، مؤلفه های عمده ذهن هستند، که در قالب سبک های دلبستگی و روابط موضوعی نمود می یابند.
ماهیت پردازش های هشیار و ناهشیار
سازمان روانی انسان، پردازشگر و نظم بخش جریان انرژی و اطلاعات است و وجوه ارتباطی و بدنی دارد. یعنی ذهن خود را در بدن و ارتباطات بین شخصی نمایان می کند. انرژی در بدن و اطلاعات در روابط شکل می گیرد. مراد از نظم دهی فرایند نظارت و تعدیل است. مثل رانندگی با خودرو یا دوچرخه که در عین مراقبت از وضعیت مکانی و زمانی آن باید نحوه حرکتش را نیز تغییر دهید و کنترل کنید.
ذهن، مجموعه ای از چندین سیستم است. سیستم های ذهن به ۲ بخش عمده هشیار و ناهشیار تقسیم می شوند. فروید در تاویل رویا، معنا و ماهیت ناهشیاری را صورتبندی کرد. مفهوم هشیاری و ناهشیاری در قالب مفاهیم عقل و دل قابل درک است؛ انسان خود و دنیای پیرامون را یا با عقل پردازش می کند یا با دل. رد پای این دو واژه در اغلب فرهنگ ها وجود دارد. انسان یا با تعلیق احساسات و از طریق مقوله بندی دقیق، درک شباهت ها و تمایزها و تهیه یک نقشه در جهت تسلط و تسخیر، خود و دنیا را تجربه می کند یا از طریق احساسات با قدرت و سرعت، اما عاری از دقت و درک صحیح و بدون دوراندیشی به پردازش اطلاعات و عمل می پردازد.
این دو فرایند در روانکاوی پردازش های هشیار و ناهشیار نام دارند. ناهشیار در واقع ناهشیار نیست بلکه بسیار هشیار است؛ کوچکترین محرک یا تغییری که با نیازها و احساسات گره بخورد از دید پردازش ناهشیار پنهان نمی ماند. اما این پردازش ها نه بر اساس وارسی دقیق واقعیت بیرونی بلکه بر اساس واقعیت درونی عمل می کنند. پردازش های ناهشیار در تشخیص تحلیلی و دقیق واقعیت بیرونی ضعیف اند، در مقابل پردازش های هشیار در وارسی، تحلیل و پردازش واقعیت بیرونی دقیق اند.
پردازش های ناهشیار عمدتا بر اساس حس های بدنی کار می کنند. حس های بدنی با ارضای نیازها و احساسات همراه با آنها تغییر می کنند و ذهن ناهشیار با سرعت و دقت این تغییرات را تشخیص می دهد. در پردازش های هشیار، این دقت در مورد واقعیت بیرونی اعمال می شود.
رمز نامگذاری ناهشیاری برای این سیستم پردازش، تیزی و ریزی و لیزی آن است. فروید متوجه شد که این سیستم دقیق و برنده است، اما کند و از دسترسی توجه و آگاهی می گریزد. در روانکاوی با استفاده از فن تداعی آزاد، به بیمار آموزش داده می شود که جریان تداعی ها را که انعکاسی از فرایندهای اولیه ذهنی اند، با دقت دنبال کند تا بتواند به پردازش های ناهشیار خود دسترسی یابد. این پردازشها مؤثر و دقیق اند (تیز) اما نیاتشان به سختی قابل تشخیص است (ریز) و به راحتی از حیطه توجه و آگاهی می گریزند (لیز). برهمین اساس فروید این سیستم پردازش را ناهشیاری نامید.
روانشناسان شناختی، برخلاف فروید، فرایندهای غیر هشیار را یکی از سرچشمه های درون روانی سازش و سلامت می دانند، نه اختلال و سازش نایافتگی. برهمین اساس، آنها واژه غیر هشیار(Nonconscious) را به کار بردند نه ناهشیار(Unconscious). منظور از حافظه پنهان در روانشناسی شناختی، همان فرایندهای غیر هشیار است. این حافظه به شکل حافظه تداعی و حافظه روندی در رفتار نمود می یابد. گاهی ناگهان چیزی به ذهنمان خطور می کند یا اینکه بدون زور و دقت، بر اساس حافظه روندی به دوچرخه سواری و رانندگی می پردازیم. وقتی افراد بر یک مسئله یا تکلیف متمرکز می شوند، پردازش های کنترل شده که همان هشیاری است رفتار را هدایت می کند ولی در غیاب چنین تمرکزی، که اغلب اینگونه است پردازش های خودکار که همان حافظه پنهان است رفتار را هدایت می کند.
منبع : از خط تا مثلث تعارض، نیما قربانی