دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

نظریه های تفاوت جنسی

نظریه های تفاوت جنسی در رفتار انسان 

دو نظریه به عنوان اصلی ترین نظریه ها در ارتباط با تفاوتهای جنسی در رفتار انسان ، موجود می باشد، یکی نظریه ای که از جانب روان شناسان تکاملی ارائه می گردد و دیگر نظریه ای که به عنوان نظریه ساختاری اجتماعی مطرح شده است.  روان شناسی تکامل نگر، همانطور که در کارهای باس ، تبلور یافته است، بیانگر نوع نخست از خاستگاه می باشد ، اما نظریه های روان شناسی اجتماعی که بر  ساختارهای اجتماعی تأکید می ورزند، بیانگر نوع دوم نظریه خاستگاه هستند.

 یک جنبه مهم در هر نوع از نظریه های خاستگاه مشترک می باشد و آن جنبه این است که هر دو نوع نظریه تحلیل عملی از رفتار را ارائه می دهند که بر تطبیق با شرایط محیط اطراف تأکید می ورزد . روانشناسان تکامل نگر بر این باورند که زنان و مردان در محیط های بدوی و اولیه حیات بشر، فشارهای متفاوتی را متحمل شده اند و اینکه وضعیت و حالت متفاوت تولید مثل هر دو جنس، مهمترین جنبه ی زندگی اجدادی بوده است که انواعی از مشکلات سازگاری را در بین دو جنس، شکل داده است. راه حلهای چنین مشکلاتی مکانیزم های ظاهری  و جنسی ویژه ای را ایجاد نموده است که به عنوان تفاوت در نوع انسانها شناخته شده و دلیل ریشه ای در رفتارهای متفاوت جنسی شمرده می شوند.

اگر چه روان شناسان تکامل نگر به سهولت اذعان کرده اند که شرایط زیست محیطی می تواند بر ایجاد و تظاهر تمایلات ظاهری تأثیرگذار باشند، اما آنها توجه معدودی بر انواع تفاوتهای جنسی در پاسخ به شرایط شخصی، موقعیتی و فرهنگی داشته اند.  برای مثال باس ( ۱۹۹۸ ) بر ”تفاوتهای جنسی عمومی و یا تقریباً عمومی“ در انتخاب زوج های دراز مدت، تأکید می ورزد. طرفداران نظریه ی ساختاری اجتماعی بر این ادعا هستند که موقعیتهایی که زنان و مردان با آن مواجه می شوند ، در بین جوامع و در طول دوره های زمانی تاریخ کاملاً متغیر و متفاوت هستند، زیرا سازمانهای اجتماعی ، تقسیم کار جامعه در بین دو جنس زن و مرد، عامل رفتارهای ایجاد فرق و تبعیض در بین دو جنس می باشد، چرا که این موقعیت و فشارهای اجتماعی را که زنان و مردان تحت آن زندگی خویش را پیش می برند ، مختصر و خلاصه می گرداند .

زنان کارگر

۱- روان شناسی تکامل نگر به عنوان خاستگاه نظریه تفاوتهای جنسی در رفتار انسان

زنان و مردان در طول تکاملشان، به هنگامی که با مشکلات تطابقی متفاوت مواجه می شدند ، استراتژیهای متفاوتی را به منظور تضمین بقای خود و نیز به منظور به حداکثر رساندن موفقیت توالد و تناسل و تجدید حیات، به کار می بندند.  باس و اسمیت ( ۱۹۹۳ ). خاطرنشان کردند که ویژگی هایی که افراد در جستجوی همسر بدنبال آن هستند، نه فقط به جنس آنها، بلکه به اینکه خواه آنها در انتخاب همسر، رابطه ی کوتاه مدت یا بلند مدت را مدنظر قرار دهند، بستگی دارد. روان شناسان تکاملی، به دلیل چشم پوشی نسبی از زمینه های اجتماعی ، درک کمتری نسبت به این مسئله داشته اند که چطور تغییر و دگرگونی در رفتارهای متفاوت جنسی، از عوامل و جنبه های رو به رشد ساختارهای اجتماعی و  فرهنگ، سرچشمه می گیرند .

این جنبه از تئوری تکاملی که به طور وسیعی به کار گرفته شده است، تئوری گزینش یا انتخاب جنسی  است.   زنان ، محدود به تعداد کودکانی می شدند که می توانستند در طول مدت معین زندگی شان، زاد و ولد کنند ، زیرا سرمایه گذاری آنها تنها بر روی باردار شدن، وضع حمل کردن و پرستاری از کودکانشان بود ؛ در حالیکه مردان چنین محدودیتهایی را نداشتند. بنابراین مردان برای دستیابی به زنان با یکدیگر به رقابت پرداختند و زنان همسران خود را از میان مردان موجود، انتخاب می کردند . زنان ، به عنوان جنسی که بیشتر به سرمایه گذای می پرداختند، به دلیل خرد و دانایی شان در انتخاب همسر، انتخاب می شدند، همسرانی که می توانستند منابعی را جهت حمایت از تلاشهای والدینی آنها ، فراهم آورند. تمایل و علاقه زنان به چنین مردانی ، در عوض ، فشارهای انتخاب را بر مردان تحمیل می نمود، از این رو که بتوانند از عهده ی این معیارها برآیند.

بنا بر عقیده ی روان شناسان تکاملی، تفاوتها و اختلافات جنسی در تعداد زیادی از تمایلات روان شناختی برگرفته از اهداف مربوط به آمادگی جسمانی متفاوت و متغیر زنان و مردان بود که از استراتژیهای جنسی متضاد و مغایر آنها تبعیت می کرد. به این دلیل که مردان برای دسترسی به زنان با مردان دیگر به رقابت می پرداختند ، رفتار مردان خشونت، رقابت و ریسک و خطر کردن بود. در عوض زنان در خود تمایل به تعلیم و تربیت و بار آوردن کودکان را پرورش داده و همسرانی را برای دوران طولانی ترجیح می دادند که بتوانند از خانواده حمایت به عمل آورند. در نتیجه، مردان برای به دست آوردن منابع بیشتری نسبت به مردان دیگر به منظور جذب و جلب نمودن زنان به خود، به رقابت می پرداختند و زنان تمایلات خود را متوجه مردان موفق و بلندهمتی می نمودند که می توانستند آن منابع را تأمین نمایند.

زن کارگر

پست های مرتبط

۲- نظریه ساختاری اجتماعی به عنوان یک خاستگاه نظریه ی تفاوتهای جنسی 

در جامعه ی آمریکایی معاصر، همانند بسیاری از جوامع جهان، زنان نسبت به مردان قدرت و شأن و منزلت کمتری داشته و منابع کمتری را تحت کنترل خود دارند. این جنبه از ساختار اجتماعی اغلب سلسله مراتب جنسی نامیده شده و یا در نگرش فمینیستی ممکن است از آن به پدر یا مرد سالاری تعبیر گردد. علاوه بر آن از آنجائیکه قانون تقسیم کار در ایالات متحده و بسیاری از کشورهای دیگر تحقق یافته است، زنان نسبت به مردان بیشتر به کارهای خانه مشغولند و ساعات کمتری را در انجام کارهای حقوق دار می گذرانند . اگرچه اغلب زنان در ایالات متحده به عنوان نیروهای کار حقوق بگیر استخدام می شوند ، اما حقوق کمتری نسبت به مردان گرفته، در شغل و پیشه های متفاوتی تمرکز یافته و کمتر در بالاترین سطوح سلسله مراتبهای سازمانی ، جای گرفته اند از نقطه نظر نظریه ساختاری اجتماعی، علت اساسی و اصولی رفتارهای متفاوت جنسی ، همین تمرکز یافتن زنان و مردان در نقشها و وظائف متفاوت می باشد.

می توان نظریه ای را که ساخت گرایان اجتماعی در مورد تفاوتها و اختلافهای جنسی مطرح کردند بدین صورت خلاصه کرد که: انطباق مردان با نقشهای با قدرت بالا رفتارهای حکم فرمانانه تری را تولید نموده و بر عهده گرفتن نقشها و وظائف کم قدرت تر و با شأن و منزلت پایین تر از جانب زنان، رفتارهای مطیعانه تری را به وجود می آورند. رفتار حکمفرمانانه ، کنترل گرا ، ادعاگر ، رهنمودی و استبدادی بوده و ممکن است کنترل جنسی را نیز در بر داشته باشد. اما رفتار مطیعانه ، نسبت به جریانات اجتماعی موافق و سازگارتر، و به صورت آشکارا کمتر پرخاشگر، با همکاری و مصالحه بیشتر بوده و ممکن است عدم وجود استقلال جنسی را نیز در بر داشته باشد. 

خلاصه ای از ۳۰ سال تحقیق پاورز ، این نتیجه را در پی داشت که دست کم در ایالات متحده، زنان به طور کلی همسرانی را می پسندند که دارای  پتانسیل کسب درآمد مطلوبی می باشند، در حالیکه مردان، زنانی را برای همسری ترجیح می دهند که از نظر جسمانی جذاب بوده و دارای مهارت های خانه داری خوبی باشند. به علاوه، زنان متمایل به مردانی می باشنند که از نظر سنی از آنها بزرگتر باشند ، در حالیکه مردان، همسران جوانتر را ترجیح می دهند .

اهمیت دادن زنان به درآمد همسران و اهمیت دادن مردان به جوانی و جذابیت جسمانی زنان، برگرفته از سرمایه گذاری متفاوت والدینی هر دو جنس می باشد که در نظریه ی انتخاب های جنسی ترایورز ( ۱۹۷۲ ) دسته بندی شده اند. این نظریه اظهار می دارد که زنان به عنوان جنسی که بیشترین سرمایه گذاری را می کننند، در جستجوی همسرانی با این ویژگی ها هستند که بتوانند سعی و تلاش های مادرانه آنها را حمایت نمایند. در هر حال، انسان ها در مقوله ی انتخاب همسر از الگو و روش ترایورز ، که می گوید مردان به رقابت می پردازند و زنان انتخاب می کنند، پیروی نمی کنند، به دلیل اینکه در بین افراد بشر، انتخاب و گزینش، نتیجه و محصولی از رفتار هر دو جنس می باشد . 

زنان و مردان هر دو نسبت به همسران موجود، انتخاب گر می باشند و هر دو سرمایه گذاری عمیقی را در امر زاد و ولد می کنند، ولی با انواع متفاوتی از منابع و ابزار، به طور خاص، ”مردان نسبتاً بر منابع غیر مستقیم سرمایه گذاری می کنند“ (مثل غذا، پول، حمایت و امنیت)، زنان بر منابع روان شناختی سرمایه گذاری مستقیم می کنند (مثل مواد مغذی بدنشان برای تغذیه نوزادان و نیز پرستاری از کودکان )، در نتیجه ، زنان همسرانی را ترجیح می دهند که بتوانند منابع غیر مستقیم را فراهم آورند و مردان همسرانی سالم با توانایی و قابلیت زاد و ولد را می پسندند. 

تا زمانیکه زنان و مردان، نقش خانوادگی و زناشویی خود را  که مستلزم مسئولیت ها و تعهدات مختلفی می باشند ، بر عهده می گیرند ، باید همسرانی را بر طبق معیارهایی انتخاب نمایند که چنین مسئولیت ها و تعهدات مختلف را منعکس می سازند. به عنوان مثال، سیستم خانوادگی را در نظر بگیرید که اساس آن مبنای مرد تأمین کننده مالی و زن خانه دار می باشد، این سیستم به ویژه در جوامع اقتصادی – صنعتی بیان شده و هنوز در بسیاری از جوامع دنیا رایج و مرسوم می باشد. تا زمانیکه جوامع این تقسیم کار را دنبال می نمایند، زنان از طریق یافتن همسری که احتمال می رود در وظیفه و نقش کسب درآمد اقتصادی موفق باشد، به بالا بردن منافع خود می پردازند. مردان هم به نوبه ی خود منافعشان را از طریق یافتن زوجی به حداکثر می رسانند که احتمال می رود در وظیفه و نقش خانه داری موفق باشد 

تفاوت و اختلافات دو جنس در ارتباط با سن همسر مطلوب را نیز می توان به عنوان بخشی از تمایل و گرایش کلی زنان و مردان به یافتن شریکی استنباط نمود که مایلند جفت خوبی برای برآوردن نقشهای زناشویی و تقسیم کار جنسی جامعه باشند . به طور اخص، سیستم زناشویی که اساس آن بر مبنای نان آوری مرد و خانه داری زن است ،  بحث و گفتگو پیرامون سن افراد در امر ازدواج طلب می نماید .  زنان دم بختی که سنشان کمتر از همسران احتمالی شان می باشند، نسبت به زنانی که هم سن همسران احتمالی شان می باشند، تمایل به داشتن حقوق کمتر، موقعیت اجتماعی پایین تر و تحصیلات و علم و دانش پایین تری، دارند . در نوع مکمل آن، مردان سن دارتر بیشتر مایل به کسب درآمد اقتصادی می باشند که آنها را برای پذیرفتن نقش تأمین کننده مالی، نامزد می نماید . 

بهنام، جمشید . تحولات خانواده . ترجمه محمد جعفر پوینده . تهران: انتشارات ماهی.

۰ ۰ رای ها
رأی دهی به مقاله

* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه مقالات سایت، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره آنلاین یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام هماهنگ نمایید. *

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها