سلامت روان ۱
مفهوم سلامت:
سلامت سازه ی پیچیده ای است و منظور از آن تجربه و کنش وری بهینه روانشناختی می باشد؛ اگرچه سوال “حال شما چه طور است؟ ” بسیار ساده به نظر می رسد ، نظریه پردازان معتقدند که موضوع سلامت بسیار پیچیده و بحث برانگیز است . از شروع تلاش های عقلانی آدمیان تا کنون بحث های قابل ملاحظه ای در مورد تجربه بهینه و اینکه “زندگی خوب ” چگونه بناء می شود، صورت گرفته است؛ چگونگی تعریف ما از سلامت بر اعمال حکومتی ، آموزشی، درمانگری، پدر و مادری کردن و همه تلاش هایی که با هدف تغییر آدمی برای بهتر شدن صورت می گیرد، تاثیر می گذارد .
سازمان بهداشت جهانی سلامت را چنین تعریف کرده است: حالت کامل سلامت جسمانی، روانی و اجتماعی و نه فقط عدم حضور بیماری یا ضعف و سستی.
دانشمندان در تعریف سلامت سه الگوی عمده را برگزیده اند:
۱) الگوی پزشکی: عقیده کلی الگوی پزشکی این است که سلامت یعنی فقدان یک یا چند مورد از موارد مرگ، بیماری، ناراحتی، ناتوانی، نارضایتی. بنابراین اگر فرد بیمار در حال مرگ نباشد در حالت سلامت به سر می برد. پیروان الگوی پزشکی عمدا بر تبیین زیست شناختی بیماری متکی بوده و تمایل دارند بیماری را بر حسب بدکاری اندام ها ، سلولها و سایر سیستم های زیست شناختی مانند بیماری کبد ، قلب یا کم خونی و … تبیین کنند.
۲) الگوی محیطی: این الگو از تحلیل نوین اکوسیستم و خطرات محیطی به سلامت انسان پدید آمده است. در این الگو سلامت بر حسب کیفیت سازش یافتگی فرد با محیط به هنگام تغییر شرایط تعریف شده است . این الگو تاثیرات وضعیت اقتصادی ، اجتماعی ، آموزشی و عوامل محیطی چندگانه بر سلامت شخص را در بر می گیرد . بر اساس این رویکرد بیماری و عدم سلامت یعنی ناموزونی انسان با تعاملات محیطی.
۳) الگوی کلی نگر: این الگو سلامت را بر حسب کلیت شخصی و نه بر اساس بخش بیماری از بدن تعریف می کند. الگوی کلی نگر، جنبه های فیزیولوژیکی، روانی، هیجانی ، اجتماعی، معنوی و محیطی افراد و جوامع را شامل می شود و بر سلامت بهینه، پیش گیری از بیماری و حالت های روانی و هیجان مثبت، متمرکز است .
بعضی از دانشمندان در تعریف و تبیین سلامت از نظریه سیستمی سود می جویند . براساس این دیدگاه که در واقع تعبیر دیگری از کلی نگر است، هر قسمت از سیستم هم یک زیرعنصر اساسی برای سیستم بزرگتر است و هم خود یک سیستم مستقل بوده و زیر عنصرهای خاصی برای خود دارد، عنصرها به صورت تقابلی با همدیگر ارتباط دارند به طوری که اختلال در تعادل حیاتی در هر سطحی مستلزم سازش یافتگی کل سیستم است .
معیارهای سلامت روانی
“دیپاک چوپرا” و “اندرو ویل” که پیشگام بهداشت روانی هستند معتقدند که روان ما تأثیر مستقیم بر روی بهداشت و سلامتی فیزیکی مان دارد. فردی که از سلامت روانی برخوردار است ضمن احساس راحتی و آسایش قادر است در اجتماع به راحتی و بدون اشکال به فعالیت بپردازد و ویژگی های شخصی وی در آن اجتماع موجب خشنودی و رضایت اوست .
ملاک های مهم سلامت روانی از نظر دویچ و فیشمن عبارتست از:
۱. شناخت خود و محیط
۲. استقلال فردی
۳. رفتار بهنجار و منطبق با معیارهای جامعه
۴. یکپارچگی شخصیت
بنابر اعتقاد هاشمیان ( ۱۳۷۶ ) برای سلامت روانی چند معیار عمده زیر وجود دارد:
۱. ارتباط بین استعدادهای نهانی و موفقیت های فردی (ناتوانی در به واقعیت رسانیدن استعداد و قوای فیزیکی و روانی از علائم برجسته اختلالال روانی است).
۲. تعادل عاطفی (فرد سالم، دارای رفتار طبیعی، عاطفی، متناسب، مقتضی و سازگارانه است).
۳. ارتباط مطلوب فرد با والدین خود در زمان کودکی