افسردگی در شخصیت وسواسی
تحلیل روانکاوی بروز افسردگی در مبتلایان به اختلال شخصیت وسواس – اجباری
ساز و کار ادامه رفتار و اعمالی که بروز آن فرد را واجد تشخیص(OCD) می کند توسط مکانیسم های دفاعی شکل پیدا می کند. با این نظر که دفاعها در موثرترین حالت بویژه در افراد مبتلا میتوانند اضطراب و افسردگی را از بین ببرند و یا جلوی پیدایش آن را بگیرد. در یک معنای کلی دست کشیدن از هر دفاع یعنی بیشتر شدن اضطراب و افسردگی .
مکانیسم ابتلا به افسردگی
فرآیندهای ناخودآگاه دفاع ها در موقعیتهای آسیب رسان شکسته میشود و افکار ، تمایلات سرکوب شده موجود در ناخودآگاه راه به خودآگاه مییابد . ممکن است فرد در سیر بیماری خود براساس تغییر روانشناختی در ذهن ، عقاید ، محیط. ابژه ی جدیدی را برای دستیابی لیبیدو ی فیکس شده مد نظر قرار دهد و در اینصورت ego انرژی خود را صرف روابط ابژهای میکند .
با توجه به اینکه یکی از مشخصه مبتلایان به (OCD) کمال طلبی بوده . این افراد در روابط ابژه ای طالب کمال ego می باشند . روابط ابژه ای مستلزم نوعی روابط ارضاء کننده برای دو نفر میباشد . در نمونه کمال طلبی OCD،عموماً فرد تنها برای دستیابی به ارضائ خود میباشد و دفاعها صرف فراهم آوری این پدیده میباشند . ساز و کارهای دفاعی با روابط ابژه ای در تعارض میباشد . احتمال میرود فرد بصورت خودآگاه از برخی دفاع ها که موجب اختلال در روابط ابژهای میگردد دست بردارد و یا ناخودآگاه به دلیل شخصیت سلطه جویی در پی رسیدن کمال در روابط ابژه ای بر سائق و مشتقات آن مسلط گردد.
اما در مبتلایان به (OCD) به این دلیل که فعالیت ego در آنها صرف مکانیسمهای دفاعی میگردد ، لذا فرد از بابت رفتار غیر انطباقی خود احساس اضطراب نمیکند . تغییر در مسئولیت ایگو در این افراد باعث میشود عملکرد و رفتار مختل گردد، از سویی مکانیسمهای دفاعی در موقعیت جدید از کار بازایستاده و از سوی دیگر تکانههای نامقبول که توسط این دفاعها بصورت رفتاری مقبول در میآمده راه به ذهن آگاه مییابد. هجوم افکار مزاحم و وجود اضطراب ناشی از آن روابط ابژه ای فرد را تحت تاثیر قرار داده ، تعارضات بوجود آمده باعث تضعیف و شکست در روابط ابژهای میگردد که این عدم موفقیت در فرد مبتلا به اختلال شخصیت وسواس ، عدم اعتماد به نفس و احساس بی کفایتی بوجود می آورد . در برخی موارد احساس گناه که این فاکتورهای دخیل در افسردگی می باشد و در صورت تداوم و بروز برخی دیگر از علائم افسردگی می توان این احتمال را داد که فرد واجد افسردگی می باشد .
گذار از OCDبه افسردگی بطور کلی تغییراتی در شخصیت بیمار به وجود میآورد ، مکانیسمهای دفاع ساز و کارهای خود را معطوف به افسردگی کرده . اما OCDبا از بین رفتن دفاع های مربوط به آن کاملاً از بین نرفته تنها باعث بروز افسردگی و اضطراب در فرد میگردد.
اما اشتراک برخی از مشخصات بین افسردگی وOCD مانند (کمال طلبی،انزوا ، جدی بودن و عاجز از شوخی ) دوباره این احتمال را بوجود می اورد که مکانیسم های دفاع مترتب بر OCD حیات خود را بازیافته و در یک سازو کار مبتنی بر پاداش و تقویت فرد شخصیت وسواسی خود را بازیافت می کند .
سیر بیماری بعد از این فرآیند متشکل از دو نوع است :
۱- افسردگی بطور موازی با اختلال شخصیت وسواسی حیات دارد و نوعی هم ابتلایی محسوب میگردد. اختلال در عملکرد جداسازی و ذهنی سازی فرد را مستعد اضطراب و افسردگی میکند بدین صورت که بار واقعیتها همرا با بار عاطفی به یاد آورده میشود و اشیاء بیجان بمنظور پر کردن خلاء و کمبود در فرد و بیانگر عواطف درونی فرد بر آن تاکید شده است.
۲- شخصیت وسواسی – اجباری بطور موازی با افسردگی حیات دارد و کم رنگتر از افسردگی دیده میشود. اختلال بین ساختار ذهنی فرد را مستعد تکرار در آداب و مناسک مرتبط با افسردگی میکند مانند ( در فکر فرو رفتن ، احساس گناه ، سرزنش خود ،ترس از شکست ، افکار مزاحم که رنگ غم دارد ، ترس از مرگ ، افکار خودکشی . . .)