مدل های فروید از ذهن
مدل های فروید، پایهگذار بسیاری از نظریات مدرن روانپویشی است.
مدل های فروید از ذهن، از یک نگاه ساده بهعنوان ظرفی برای خاطرات دردناک، به سمت نگاهی پیچیده و پویاتر رفت که ذهن را صحنه کشمکش میان غریزه، منطق و اخلاق میداند.
سه فاز اصلی تحول نظریه روانکاوی در اندیشهی فروید، یعنی مدل هیجانی-ترومایی، مدل توپولوژیکی، و مدل ساختاری، نشاندهندهی تکامل تدریجی و پیچیدهتر شدن درک او از ذهن انسان است. در این مقاله با مدل های فروید از ذهن آشنا می شویم.
- فاز اول (هیجانی-ترومایی): ذهن بهعنوان محل نگهداری آسیبهای سرکوبشدهی عاطفی دیده میشد. درمان بیشتر از نوع تخلیهی هیجانی بود.
- فاز دوم (توپولوژیکی): ذهن به سه سطح تقسیم شد. تأکید بر تمایلات ناهشیار و تحلیل نمادین رؤیاها. ناخودآگاه مرکز تعارض شد.
- فاز سوم (ساختاری): ذهن ساختاریتر شد. تعارض نهفقط بین سطوح بلکه بین اجزای شخصیت (Id، Ego، Superego) مطرح شد. تمرکز بر اخلاق، کنترل تکانه، احساس گناه و رواندرمانی پیچیدهتر.
فاز اول: مدل هیجانی-ترومایی
(First phase: the trauma model)
نخستین نظریه عمده فروید در روانکاوی مربوط به ماهیت هیستری (hysteria) بود؛ وضعیتی که بیمار علائمی جسمی مانند فلج را تجربه میکند، بدون آنکه علت ارگانیکی وجود داشته باشد. فروید همراه با برویر، با بهرهگیری از کارهای عصبشناس فرانسوی، شارکو (Charcot)، نشان داد که علائم هیستریک دارای معانی روانشناختی هستند و برخلاف باور پیشین، نمیتوان آنها را تنها به زوال سیستم عصبی (degeneration of the nervous system) نسبت داد (برویر و فروید، ۱۸۹۵).
مدل فروید از نوروز (neurosis)، چنین فرض میکرد که افراد هیستریک، نوعی تروما یا آسیب هیجانی شدید (emotional trauma) را تجربه کردهاند که به دلیل غیرقابل پذیرش بودن برای ذهن خودآگاه، سرکوب (repression) شده است. هیجانات ناشی از این تروما برای تخلیه (discharge) به سطح خودآگاه فشار وارد میکنند. به اعتقاد فروید، علائم بیماری در اثر نفوذ این هیجانات خفهشده به سطح هوشیاری، ایجاد میشدند. ماهیت دقیق علائم را میتوان با مرتبط ساختن آنها به رویداد تروماتیک فراموششده (forgotten traumatic event) درک کرد.
مثال : سربازی به شکلی عجیب دچار کوری انتخابی شده بود، بهگونهای که فقط نمیتوانست اشیایی را ببیند که حدوداً ۱۵ یا ۳۵ متر از او فاصله داشتند. در حالت هیپنوتیزم (hypnosis)، به یاد آورد که بهترین دوستش وقتی حدود ۱۵ متر از او فاصله داشت توسط تکتیراندازی که در فاصله حدود ۳۵ متری بود، تیر خورد. این خاطره برای ذهن خودآگاه او غیرقابل پذیرش بود و باید سرکوب میشد، چرا که او خود را در مرگ دوستش مقصر میدانست (زیرا به آتش تیرانداز پاسخ نداده بود).
اگرچه تروما میتوانست، همانند این مثال، رویدادی در زمان جوانی باشد، ولی فروید معتقد بود که اغلب تجربیات دوران کودکی یا اوایل نوجوانی عامل اصلیاند، زیرا این تجربیات احساساتی را برمیانگیزند که در آن زمان نمیتوانند به طور کامل بروز یا حلوفصل یابند؛ مثلاً اغواگری های جنسی در کودکی (childhood sexual seductions) که اغلب در جلسات درمانی توسط بیماران زن مبتلا به هیستری به یاد آورده میشدند.
درمان فرویدی شامل رهایی از هیجانات فشرده (catharsis-تخلیه هیجانی) از طریق بازگرداندن تروما به سطح خودآگاه یا برونریزی هیجانی (abreaction) بود؛ که عمدتاً با استفاده از هیپنوتیزم انجام میگرفت. با وجود اینکه فروید این مدل را خیلی زود کنار گذاشت، تأثیر آن تا به امروز در حوزه سلامت روان احساس میشود. جستوجو و بازیابی تروماهای اولیه، هنوز هم هدف ضمنی در برخی رواندرمانیهای سطحی و غیراستاندارد (crude psychotherapy) است.
بسیاری از ایدههای او آیندهنگرانه بودند و بعدها توسط پژوهشگران حوزه نوروبیولوژی (neurobiological researchers) تأیید شدند (مثلاً کریگ و کوچ، ۲۰۰۰).
فاز دوم: مدل توپولوژیکی
(Second phase: the topographical model)
در آغاز قرن بیستم، فروید دریافت که خاطرات مربوط به اغواگری در کودکی (childhood seduction)، همیشه خاطرات دقیقی نیستند، بلکه گاهی خیالپردازیهایی (fantasies) هستند که به آرزوهای ناهشیار (unconscious wishes) مربوط میشوند (فروید، ۱۹۰۰). او بر سائقهای درونی (inborn drives) بهعنوان نیروی محرکه رشد شخصیت و نیز منشأ اختلالات روانی تاکید می کرد.
ویژگی فاز | مدل هیجانی-ترومایی (Trauma) | مدل توپولوژیکی (Topographical) | مدل ساختاری (Structural) |
---|---|---|---|
دوره زمانی | از ۱۸۸۵ تا ۱۹۰۰ | از ۱۹۰۰ تا ۱۹۲۳ | از ۱۹۲۳ به بعد |
مرکز توجه | تروماهای هیجانی سرکوبشده | سطحهای مختلف ذهن (خودآگاه، نیمهخودآگاه، ناخودآگاه) | ساختارهای شخصیت (نهاد، من، فرامن) |
علت بیماری روانی | سرکوب تروما و هیجان ناشی از آن | تعارض بین خواستههای ناهشیار و هشیار | تعارض میان اجزای ساختاری روان |
روش درمانی | هیپنوتیزم، کاتارسیس، برونریزی هیجانی (abreaction) | تحلیل رؤیاها، تداعی آزاد ، لغزشهای زبانی | روانکاوی مبتنی بر تحلیل تعارضهای درونی ساختار روان |
مفهوم ناخودآگاه | جایگاه تروماهای فراموششده و هیجانات سرکوب شده | ذخیرهگاه امیال و خاطرات سرکوبشده | بخشی از هر سه ساختار روان میتواند ناخودآگاه باشد |
دستاورد مهم | تأکید بر ریشهی روانشناختی علائم جسمی | معرفی دینامیک ناخودآگاه و تحلیل رؤیا | پایهریزی نظریه مدرن شخصیت و رواندرمانی پویا |
منبع :
Psychoanalytic Theories (2003): Perspectives from Developmental Psychopathology
Peter Fonagy و Mary Target
🌿 آیا نیاز به مشاوره دارید؟
در مقاطع مختلف زندگی، گفتوگو با یک مشاور میتواند مسیرتان را روشنتر کند.
جهت رزرو وقت مشاوره حضوری یا آنلاین، با ما در ارتباط باشید.