افزایش خودکشی در ایران
خودکشی یعنی رها کردن زندگی
پدیده خودکشی از عوارض مهم دنیای امروز است و بیشتر متأثر از نابه سامانی های اجتماعی، اختلالات روانی و نابرابری های اجتماعی است.
خودکشی (Suicide) عبارت است از هر نوع مرگی که نتیجه مستقیم و یا غیرمستقیم رفتار خود قربانی است که میدانسته است چنین نتیجهای بهبار آورد. خودکشی نه تنها یک خسارت شخصی است، بلکه یک خسارت اجتماعی نیز هست. در بسیاری از موارد، خودکشیها به دلیل مشکلات اقتصادی اتفاق میافتد، اما در سالهای اخیر در ایران عوامل دیگری در این زمینه دخیل بوده اند. در حال حاضر حس سرخوردگی و ناامیدی جمعی موجود در جامعه از دلایل اصلی خودکشی است.
خودکشی معضلی چند وجهی است:
- آماری
- تاریخی
- مذهبی
- فلسفی
- روانشناختی
- جامعه شناختی
شمار خودکشی در ایران رو به افزایش است. تعارض سنت و مدرنیته، تضعیف پیوندهای اجتماعی، بحران هویتی، بیکاری و مشکلات خانوادگی عمدهترین دلایل اقدام به خودکشی در کشور است. مشکلات خانوادگی و شکست در زندگی خصوصی از دلایل اصلی اقدام به خودکشی هستند، اما فقر، آنومی، بیکاری و کمبود حیات اجتماعی نیز از عمده علتهای افسردگی و اقدام به خودکشی نزد گروههای مختلف سنی در ایران است.
اطلاعات منتشره از سوی پزشکی قانونی ایران، نشانگر روند صعودی اقدام به خودکشی است. خودکشی در مکانهای عمومی نیز از پدیدههای چند سال گذشته در ایران است که عمدتا در پرتاب از پلهای هوایی یا انداختن خود به زیر قطار مترو تجلی میکند. در آخرین نمونه، زنی خود را به زیر قطار مترو در ایستگاه ولیعصر پرتاب کرد. شاهدان عینی گفتهاند که او پیش از اقدام به خودکشی در حال صحبت با تلفن همراه خود بود و از صحبتهایش بر میآمد که از دادگاه خانواده بر میگردد. این زن نجات یافت و به اورژانس منتقل شد.
یک مورد دیگر از خودکشی در متروی تهران بود که دستفروش جوانی خود را در ایستگاه گلبرگ به زیر قطار پرتاب کرد. رسانهها نوشتند که مرگ این دستفروش، به دلیل ممنوعیت کار در ایستگاههای مترو و توقیف دارو ندارش توسط ماموران مترو بود. او تهدید کرده بود که اگر وسایلش را پس ندهند، خود را میکشد.
نمونههای دیگر اقدام به خودکشی، رفتن افراد بر روی پلهای هوایی یا ساختمانهای بلند است. به عنوان نمونه مرد جوانی با بالا رفتن از دکل مخابراتی نزدیک پل عابر پیاده در میدان هفت تیر، قصد خودکشی داشت. او روپوش زردی پوشیده بود که روی آن عبارت «فقر، اختناق و دروغ عامل خودکشی» نوشته بود. این فرد توسط ماموران آتشنشانی نجات یافت اما نیروی انتظامی او را پس از انتقال به پایین دکل دستگیر کرد.
روانشناسان و کارشناسان آسیبهای اجتماعی، در بررسی پدیده خودکشی و تبدیل آن از یک موضوع فردی به موضوعی اجتماعی، به پارامترهایی چون هویت اجتماعی و حیات اجتماعی اشاره میکنند. تضعیف پیوندها در جامعه از مهمترین دلایل مستقیم خودکشی در ایران است. فرد بیکار ارتباط خود را با جامعه، خانواده و محیط کار از دست میدهد و همین موضوع پیوندهای اجتماعی او را از میان میبرد. فقر نیز به این دلیل که فرصت با دیگران بودن را از فرد میگیرد، موجب سستی پیوندها و فاصله گرفتن فرد از جامعه و سپس خودش میشود.
طبق آمار وزارت بهداشت در سال ۹۹، ۱۰۰ هزار نفر در ایران اقدام به خودکشی کرده اند که این میزان در سال های اخیر افزایش یافته است.
خودکشی در مکانهای عمومی نشاندهنده واکنش فرد به جامعه و نوعی اعتراض به شرایط حاکم است. خانواده ایرانی امروز دچار بحران است و همچون گذشته دارای استحکام نیست. نهادهای اجتماعی مانند محله، گروههای خویشاوندی یا روابط همسایگی دیگر به کمک خانواده نمیآیند و تعاملات گذشته از بین رفتهاند. نهاد خانواده در ایران در تعارض میان مدرنیته و سنت قرار دارد ولی به هیچ وجه نمیتواند به گذشته باز گردد.
آمار خودکشی در ایران به دلیل پنهان ماندن بسیاری از موارد مرگ ناشی از خودکشی و کراهت فرهنگی و مذهبی این اقدام، روشن و واقعی نیست. بیشتر خانوادهها مرگ ناشی از خودکشی را به بیماری، مصرف زیاده از حد دارو و عوارض جسمی نسبت میدهند. تحقیقات و آمار خودکشی بین قشرهای مختلف در ایران نایاب است اما بر اساس یکی از معدود تحقیقاتی که در این باره انجام شده تنها در فاصله سال های ۸۰ تا ۹۰، خودکشی دومین علت مرگ، پس از تصادفات میان دانشجویان در ایران بوده است.
صورت بندی دورکیم در مورد خودکشی
انسجام اجتماعی بسیار ضعیف به موقعیت احساس تنهایی و خودکشی خودخواهانه منجر میگردد. انسجام اجتماعی بسیار قوی به خودکشی دگرخواهانه منجر میشود، زیرا منافع گروه اجتماعی نسبت به منافع شخصی در اولویت و ارجحیت قرار میگیرند. انتظام اجتماعی پایین خودکشی آنومیک را به وجود می آورد که در آن افراد در دنیای آشفتهای گم شدهاند، هیچ کنترلی بر تمایلاتشان ندارند و دچار سرخوردگی و ناامیدی شدهاند. از طرف دیگر، انتظام اجتماعی بیش از حد (افراطی) به خودکشی تقدیرگرایانه منجر میشود(جارناسون، ۱۹۹۴).
مدل دورکیم شامل طرحی چهار وجهی است: خودگرایی، بیهنجاری(آنومی)، دیگرگرایی و تقدیرگرایی.
خودکشی خودخواهانه در پرتو همبستگی موجود میان میزان خودکشی و چهارچوبهای ادغام اجتماعی تحلیل شده است (آرون،۱۳۷۰). از نظر دورکیم، حمایت اجتماعی یکی از عناصر انسجام اجتماعی است. حمایت اجتماعی پیوندهای اجتماعی را بهوجود میآورد که افراد را به اهداف و انگیزههای اجتماعی مشترک متصل میکند. جامعهای که انسجام قوی دارد، فرد را تحت کنترلش دارد، او را در خدماتش مورد توجه قرار میدهد و بنابراین، خودسرانه عمل کردن را برای او ممنوع میکند (از ارتکاب خودکشی افراد جلوگیری میکند). در جوامعی که انسجام ضعیف دارند(مانند جامعه کنونی ایران)، افراد با منافع شخصیشان رها میشوند و پیوندهایی که پیش از این آنها را به همنوعانشان وابسته میساخت، سست میگردد، از اینرو، برای خودکشی خود خواهانه یا فردگرایانه آمادگی مییابند.
خودکشی دگرخواهانه نقطهی مقابل خودکشی خود خواهانه و ناشی از حد افراط انسجام فرد در گروه اجتماعی است. در خودکشی دگر خواهانه، فرد به جای اینکه قوی باشد، آنقدر ضعیف است که نسبت به خواستههای جامعه نمیتواند مقاومت کند، در نتیجه او مرتکب خودکشی میشود. در چنین مواردی، هویت فردی در گروه اجتماعی حل میگردد.
آنومی در آثار دورکیم، مفهومی است که موقعیتها و وضعیتهای نابسامان و نامنظم اجتماعی را بیان میکند. آنومی را به وضعیت مغشوش و درهمی میگویند که افراد جامعه قادر نباشند بر اساس هنجارهای مشترک با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و نیازهای خود را برطرف سازند. در معنای لغوی بیهنجاری، بیقانونی و در معنی وسیع آشفتگی اجتماعی است. خودکشی آنومیک معلول عدم تعادل یا تغییرات عمیق و سریع سازمانها و نظامهای اجتماعی است که خود این عوامل معلول کسادی اقتصادی، از هم پاشیدگی ارزشهای سنتی، تورم، تغییر حکومت و انقلاب است. چهار شاخص در بروز این نوع خودکشی مؤثر است: تغییرات سریع اجتماعی، آشفتگی در نظام جمعی و نظم عمومی جامعه، داشتن مشاغل حرفهای و لیبرال، طلاق و در نتیجه آن اغتشاش در خانواده. در این نوع خودکشی، فرد به حیاتش، نه از آن رو پایان میدهد که هنجاری را شکسته، یا به قانون مورد پذیرش گردن ننهاده است، بلکه بدین سبب دست به خودکشی میزند که پس از تلاش بسیار زندگی را سراب، پیروزیها را بیفرجام، و حیات را پوچ یافته است. هرچه رفتار انحرافی در نتیجه بی هنجاری افزایش یابد، گرایش به خودکشی بیشتر میشود و هرچه رفتار انحرافی کاهش یابد گرایش به خودکشی نیز کاهش مییابد.
نظریه دورکیم در مورد خودکشی تقدیرگرایانه، یا خودکشی ناشی از انتظام اجتماعی افراطی، به لحاظ تجربی مورد غفلت واقع شده است. خودکشی تقدیرگرایانه صورت معکوس خودکشی ناشی از نابهنجاری است و از تحمیل بیش از حد هنجارها بر فرد ناشی میشود. دورکیم عقیده داشت که این شکل از خودکشی در جامعهی معاصر، اهمیت چندانی ندارد. خودکشیهای تقدیر گرایانه، متضمن رهایی از یک موقعیت هنجاری است که چارهای جز آن وجود ندارد. این بعد از خودکشی دورکیمی، از این نظر اهمیت دارد که برخی از تحقیقات انجام شده در ایران نشان میدهد که نوع غالب خودکشیهای انجام شده در ایران بخصوص در میان زنان و دختران، از نوع خودکشی تقدیرگرایانه است.
تقدیرگرایی وقتی به وجود می آید که هنجارهای اجتماعی، فرصت آزادی عمل افراد جامعه را به شدت محدود کند. انضباطی ستمگرانه، افراد را به خودکشی تقدیرگرایی سوق میدهد(مانند جامعه کنونی ایران). خودکشی ناشی از جبرگرایی، نوعی عکسالعمل به کنترل و نظم اجتماعی شدید جامعه است. زمانی که جامعه به حد مفرط و شدیدی دست به ایجاد نظمی دستوری میزند، در چنین وضعیتی فرد به شدت تحت انقیاد اجتماعی قرار دارد و هر چیزی تهدید شده، خشک و بیروح است. به نظر دورکیم، زمانیکه کنترلهای اجتماعی به طور شتابان و ناگهانی تشدید میشوند و اقتدار آمرانهای را بهطور مفرط بر فرد وارد میسازند، احتمال خودکشی جبرگرایانه شدت مییابد. خودکشی تقدیرگرایانه به عنوان واکنشی به قوهی قهریه حاکمیت و فرار از وضعیت درد آلوده و فشارها و تحمیلات جابرانه و غیرعادلانه است. دورکیم کسانی را که مرتکب خودکشی تقدیرگرایانه میشوند، افرادی میخواند که بهواسطهی نظم افراطی بهگونهای بی رحمانه آینده آنان مسدود شده و شور و شوقشان از بین رفته است.(مانند زنان جامعه ایران)
هرچه انتظام اجتماعی افراطی فزونی مییابد، گرایش به خودکشی نیز افزایش پیدا میکند و هرچه تقدیرگرایی کمتر شود، گرایش به خودکشی نیز کمتر میشود. در مجموع، بهنظر میرسد که گرایش به خودکشی تقدیرگرایانه مبین انعطاف ناپذیری و طاقتفرسا بودن هنجارهای اجتماعی است، لذا اغلب خودکشیها (از جمله خودسوزی زنان) متضمن رهایی از یک موقعیت هنجاری است که چارهای جز آن وجود ندارد.
منبع : امیل دورکیم. خودکشی. مترجم نادر سالار زاده. انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی.