دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

افسردگی

افسرده

 افسردگی دومین اختلال رایج روانشناختی است که حدود ۱۰۰ میلیون نفر را در جهان تحت تأثیر قرار داده است و داده های اخیرتر پارکر و همکارانش نیز نشان می دهند که نزدیک به ۱۲۱ میلیون نفر در جهان به افسردگی مبتلا هستند . برحسب این که افسردگی به نحوی تعریف و سنجیده شود ، نرخ شیوع طول عمر افسردگی اساسی قابل تشخیص در مردان از ۲% تا ۱۲% و در زنان ۷% تا ۲۱% است . افسردگی از جمله مشکلاتی است که درصد قابل توجهی از جامعه را تحت تأثیر قرار می دهد و شامل مجموعه ای از نشانگان بیمارگون از جمله خلق افسرده، از دست دادن علاقه، اختلال خواب، فقدان انرژی، از دست دادن اشتها و افکار مربوط به خودکشی است .

در حدود ۳ تا ۲۰ درصد از جمعیت بزرگسال زمانی در طول عمرشان ملاکهای افسردگی اساسی را دریافت می کنند و در حدود ۲۰ تا ۵۰ درصد از این افراد بیش از یک دوره افسردگی را تجربه می کنند. میزان افسردگی در زنان نیز تقریبا دو برابر مردان است . در کنار جنسیت سایر متغیرهای جمعیت شناختی که با افسردگی رابطه دارند شامل نژاد و تجربه ی طلاق یا جدایی است  . بیمارانی که افسردگی اساسی دارند در مقایسه با افراد فاقد اختلالات روانی بیشتر دچار مشکلات زناشویی، از دست دادن کار، کاهش عملکرد جسمی یا شغلی، وضعیت سلامتی ضعیف و بیماری می شوند .

افسردگی

افسردگی پاسخ طبیعی آدمی به فشارهای زندگی است . عدم موفقیت در تحصیل یا کار، از دست دادن یکی از عزیزان و آگاهی از اینکه بیماری یا پیری توان ما را به تحلیل می برد از جمله موقعیتهایی است که اغلب موجب بروز افسردگی میشوند. افسردگی تنها زمانی ناهنجار تلقی می شود که با واقعه ای که رخ داده است متناسب نباشد و یا فراتر از حدی که برای اکثر مردم نقطه آغازی بوده است، ادامه یابد. دو مشخصه اساسی افسردگی ناامیدی و غمگینی است و شخص رکود وحشتناکی احساس میکند و نمی تواند تصمیم گیری یا فعالیتی را شروع کند یا به چیزی علاقه مند شود و در احساس بی کفایتی و بی ارزشی غوطه ور میشود . (براهنی، ۱۳۸۰)

هر کس با شرایط ژنتیکی، رشدی، محیطی، اجتماعی، شخصیتی و نیز عوامل فیزیولوژیک خاصی روبرو است . ترکیب این عوامل با هم می توانند شخص را مستعد افسردگی کنند یا از او در برابر افسردگی حراست نمایند . اشخاصی که در کودکی یکی از افراد مهم در زندگیشان را از دست می دهند، زمینه مناسبی برای ابتلای به افسردگی در مراحل بعدی زندگی دارند. دل مشغولی های مذهبی و نگرانی درباره ی معمای زندگی می تواند منجر به افسردگی شود و یا آن را تشدید کند. بسیاری از محرک های تنش زای محیطی مانند مشکلات مالی، مشاغل جدید، مسائل حقوقی، بازنشستگی و یا تغییرات دیگر می تواند به رشد افسردگی کمک کند. (قراچه داغی، ۱۳۸۲)

امروزه درمانهای روانشناختی متعددی برای افسردگی وجود دارند، اما تعداد کمی از آن ها توانسته اند در آزمایشهای بالینی اثربخشی خود را به اثبات برسانند ،که عبارتند از رفتار درما نی، روان درمانی بین فردی و شناخت درمانی. پژوهشات نشان داده اند که روان درمانی بین فردی و درمان فعالسازی رفتاری نسبت به شناخت درمانی در درمان افسردگی مؤثرتر هستند، به طوری که می توانند درمان انتخابی برای افسردگی به حساب آیند .

Depressio

علائم افسردگی:

در DSM-IV-TR ، افسردگی به صورت دوره افسردگی و اختلال افسردگی مشخص شده است. دوره افسردگی اساسی یک دوره ی زمانی حداقل دو هفته ای است که در ضمن آن بی علاقگی و یا فقدان احساس لذت تقریبا در همه فعالیتها وجود دارد. در کودکان و نوجوانان، خلق ممکن است تحریک پذیر باشد تا غمگین، همچنین فرد باید دست کم چهار نشانه دیگر از فهرست زیر را داشته باشد : تغییر اشتها یا وزن، تغییر خواب، کاهش انرژی، احساس بی ارزشی، یا گاه اشکال در تفکر، تمرکز یا تصمیم گیری، افکار عودکننده درباره ی مرگ و خودکشی، طرح نقشه و یا اقدام برای خودکشی .

برای تشخیص دوره افسردگی عمده ، نشانه یا باید به تازگی ظاهر شده باشد و یا در مقایسه با وضعیت پیش از دوره آشکارا بدتر شده باشد ، نشانه ها باید در قسمت اعظم روز تقریبا همه روزه، به مدت حداقل ۲ هفته متوالی دوام داشته باشد.

پست های مرتبط

ملاکهای تشخیصی براساس DSM-IV-TR به شرح زیر است:

شخص در دوره افسردگی اساسی خلق خود را اغلب به صورت افسرده، غمگین، درمانده، دلسرد، یا مغموم توصیف می کند. بی علاقگی یا فقدان احساس لذت تقریبا همیشه و دست کم تا اندازه ای وجود دارد . افراد ممکن است گزارش کنند که به سرگرمی ها علاقه ی اندکی دارند، هیچ چیز توجه آنها را جلب نمی کند یا فعالیت هایی که قبلا لذت بخش بوده اند دیگر مورد علاقه ی آنها نیست.

۱- اشتها معمولا کاهش می یابد و بسیاری افراد احساس می کنند که به اجبار غذا می خورند.

۲- شایع ترین اختلال خواب در دوره ی افسردگی اساسی، بی خوابی است. افراد معمولا بی خوابی میانی (یعنی بیدار شدن بسیار زود و عدم توانایی در به خواب رفتن) دارند. بی خوابی اولیه (یعنی اشکال در به خواب رفتن) نیز ممکن است روی دهد.

۳- تغییرات روانی- حرکتی شامل بی قراری (مانند ناتوانی در آرام نشستن، به این طرف و آن طرف رفتن، به هم فشردن دستها، کشیدن یا مالیدن پوست، لباس، یا سایر اشیا ) یا کندی (مانند کندی گفتار، تفکر و حرکات بدن، مکث های طولانی قبل از پاسخ دادن، کاهش در حجم، انعطاف، مقدار، یا تنوع محتوای گفتار یا خاموش ماندن) است.

۴- کاهش انرژی، خستگی و فرسودگی شایع است. شخص ممکن است خستگی مداوم بدون فعالیت جسمی را گزارش دهد.

۵- احساس بی ارزشی یا احساس گناه افراطی یا بی مورد

۶-  بسیاری از افراد اختلال در توانایی تفکر، تمرکز یا تصمیم گیری را گزارش می کنند . احتمال دارد به آسانی دچار حواس پرتی شوند یا از مشکلات حافظه شکایت کنند.

۷- در اکثر موارد ممکن است افکار عودکننده راجع به مرگ (نه به صورت ترس از مرگ ) اندیشه پردازی خودکشی مکرر بدون نقشه خاص، یا اقدام به خودکشی یا طرح نقشه خاصی برای خودکشی وجود داشته باشد.

افسردگی

در افسردگی می توان چهار دسته علائم را مشخص کرد:

علائم خلقی، شناختی، انگیزشی و علائم جسمی . برای داشتن افسردگی نیازی به داشتن تمام این علائم نیست، اما هر چه تعداد و شدت علائم بیشتر باشند احتمال وجود افسردگی نیز بیشتر است (سلیگمن و همکاران، ۲۰۰۱ )

علائم خلقی: غمگینی و احساس گناه مشهودترین علائم هیجانی بیماران افسرده اند که این بیماران اکثرا صبح ها احساس بدتری دارند و با گذشت زمان کمی بهتر می شوند (سلیگمن و همکاران، ۲۰۰۱ ). افسردگی اغلب با احساس اضطراب همراه است . تقریبا هر فرد افسرده مضطرب نیز هست، اما اضطراب می تواند در غیاب افسردگی رخ دهد . علاوه بر غمگینی و احساس گناه، فقدان لذت نیز در افسردگی وجود دارد . این حالت معمولا در ابتدا فقط در چند فعالیت پدید می آید مانند شغل یا رسیدگی به فرزندان ، اما با افزایش شدت افسردگی تقریبا به تمامی فعالیتهای فرد کشیده می شود. فرد دیگر از سرگرمی ها و روابط بین فردی لذت نمی برد . سرانجام کنش های لذت بخش زیستی مانند رابطه ی جنسی و غذا خوردن نیز دیگر برای فرد برانگیزاننده نیستند.

علائم شناختی: بیماران افسرده نسبت به خود، آینده و دنیای پیرامونشان دید منفی دارند. آنها تصور می کنند که فردی حقیر، بی عرضه و بی لیاقت هستند. افراد افسرده نه تنها عزت نفس پایینی دارند، بلکه خودشان را نیز برای مشکلاتی که دارند مقصر می دانند. آنها نسبت به آینده نیز با بدبینی و ناامیدی نگاه می کنند و تصور نمی کنند که اعمالشان نتایج مثبتی به همراه داشته باشند. نگاه منفی آنها حتی به روابط بین فردیشان نیز کشیده می شود.

علائم انگیزشی: بیماران افسرده مشکل زیادی در برخاستن از رختخواب در صبح ها، سر کار رفتن، شروع کارها و حتی سرگرم کردن خود دارند. تصمیم گیری نیز برای بیماران افسرده، کاری شاق و وحشت آور است. گاهی ترس از تصمیم اشتباه موجب حالتی در آنها می شود که به آن فلج اراده می گویند. این بیماران در انجام کارهایی که در زندگی لازم هستند ناتوان به نظر می رسند. در افسردگی شدید، کندی روانی – حرکتی باعث می شود که حرکات و گفتار فرد آهسته شود. (سلیگمن و همکاران، ۲۰۰۱ )

علائم جسمی: فقدان اشتها از علائم رایج است . کاهش وزن در افسردگی متوسط تا شدید رخ می دهد، اما افزایش وزن نیز گاهی در افسردگی خفیف دیده می شود. اختلال خواب نیز در افسردگی رخ می دهد ، گاهی به صورت مشکل در به خواب رفتن و اکثرا به صورت زود بیدار شدن صبحگاهی و احساس خستگی در طول روز . ممکن است که فرد افسرده علاقه اش را به رابطه جنسی از دست بدهد و در نعوظ یا برانگیختگی جنسی دچار مشکل گردد .

منبع :  جان هویت، گریت. ( ۱۳۸۲ ). افسردگی و درمان آن (ترجمه مهدی قراچه داغی). تهران: انتشارات قطره.

۰ ۰ رای ها
رأی دهی به مقاله

همه ما در مراحل و زمان هایی از زندگی، نیاز به گفت و گو و مشاوره داریم. جهت دریافت وقت مشاوره آنلاین یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ تماس بگیرید.

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها