رابطه افسردگی و خشم
خشم و افسردگی دو روی یک سکه هستند
خشم طولانی مدت می تواند نشانه ای از افسردگی باشد. محققان دریافته اند یک سوم افراد مبتلا به افسردگی تجربه خشم ناگهانی را نیز داشته اند.
خشم طولانی مدت می تواند نشانه ای از افسردگی باشد. محققان دریافته اند یک سوم افراد مبتلا به افسردگی تجربه خشم ناگهانی را نیز داشته اند.
افسردگی را میتوان به ۲ نوع تقسیم کرد :
- ۱- افسردگی همراه با بیقراری : که در آن فرد دچار خشم و پرخاشگری است؛ یعنی فرد زیاد عصبانی میشود و خشم خود را به شکل بد و زشتی بروز میدهد.
- ۲- افسردگی آشکار : که در آن فرد انبوهی از خشم خود را فرو می خورد. فرد خشم خود را بیان نمیکند و در سکوت به سر میبرد.
خشم، احساسی است که اغلب پس از یک دوره کوتاه مدت از بین می رود. علائم خشم شامل موارد زیر می باشد :
- ضربان سریع قلب
- افزایش فشار خون
- رفتار تهاجمی
یکی از دلایل بسیار موثر افسردگی، خشم است. در درمان بیماران افسرده متوجه میشویم که آنها خشم بزرگی را در خود نگه داشتهاند.
از آنجایی که خشم یک احساس قوی، طبیعی و لازم برای بقای انسان است، انرژی زیادی به همراه خود دارد. این انرژی می تواند نابود کننده و یا سازنده باشد. چنانچه از کودکی ابراز احساس خشم در خانواده گرفته شود و یا کودک بخاطر ابراز این احساس طبیعی مثلاً تنبیه شود، پیامی که به او داده می شود اینست که احساس خشم و ابراز آن خطرناک است. نتیجه، به درون ریختن احساسات و ترس از ابراز احساسات است. در برخی این به درون ریختن، بتدریج تبدیل به افسرگی های مزمن و یا دلشوره و نگرانی دائمی می شود.
بسیاری از بیماری های جسمی، به دلیل افسردگی و یا نگرانی های مزمن است. ترس از ابراز خشم همچنین موجب می شود که در مقابل افراد عصبانی، فرد بتواند ابراز وجود کرده و در روابط خانوادگی و یا شغلی با مشکلات گوناگون روبرو شود. برای مثال کسانی که علیرغم قابلیت های بسیار، دائم احساس کمبود می کنند و یا در مقابل کسی که حرف زور می زند نمی توانند ایستادگی کنند، در واقع از هر نوع ابراز خشم ترس دارند. به این ترتیب، انرژی خشم در این افراد به درون ریخته و موجب آزار درونی شخص می شود.
بسیاری از اوقات احساس خشم و عصبانیت می تواند به دلخوری، احساس نفرت و یا کینه تبدیل شود. روزها، ماه ها و یا حتی سال ها این احساسات در درون جمع شده و مانند موریانه روح و جسم انسان را می خورد. انباشته شدن این احساسات منفی و آزار دهنده، در یک زمانی بروز خواهد کرد. آن خشم های قدیمی می توانند هیولاهای امروز زندگی باشند که به اشکال مختلف مانند بیماری های جسمی، روحی، اعتیاد و یا حتی خشونت علیه خود و دیگران خودنمایی کنند. احساس دلخوری و کینه که برای سال ها در درون انسان باقی مانده و رشد می کند، بزرگترین دلیل فشارهای روحی و روانی است.
افسردگی در زنان
یکی از شایعترین مشکلاتی که زنان جامعه ما دارند این است که از خشم خود، آگاه نمیشوند، تا جایی که چنان افسرده، کم تحرک و غیر طبیعی میشوند که متوجه میشوند اشکالی در کار است، اما نمیتوانند بفهمند مشکلشان چیست. در این مواقع بهتر است از خود قاطعانه بپرسید : چه چیز موجب میشود که من شدیدا احساس افسردگی، سستی و عدم تحرک کنم؟ از دست چه کسی خشمگینم؟ چرا خشمگینم؟ اگر خشم خود و علت آن را بیان کنم، میترسم چه اتفاقی بیفتد؟
زنان در مرحلهای از زندگی خود آموختهاند برای آنکه با طرد افرادی که برای بقا به آنان نیاز دارند روبهرو نشوند، احساساتشان را انکار کنند و خشم شدید خود را متوجه خودشان کنند. حال آنکه، خشمی که درونی شده باشد، افسردگی میآفریند.
نتیجه گیری
اگر ندانیم که با خشم خود چگونه رفتار کنیم یا آن را بهصورت مخرب ابراز کنیم، یا آن را سرکوب کنیم و سعی کنیم که نادیدهاش بگیریم، نه تنها به خود کمکی نکردهایم؛ بلکه زمینه ابتلا به انواع بیماریها را در خود فراهم کردهایم. طبق مشاهدات میتوان به جرات گفت که یکی از بزرگترین دلایل مشکلات و بیماریهای افراد جامعه ما ناشی از برخورد نادرست با خشم است. اما میتوانیم آموزش ببینیم، خشم را بشناسیم، با آن آشتی کنیم و آن را تحت تسلط خود در آوریم.