مکانیسمهای دفاعی
تقسيم بندي وایلانت از مكانيسم هاي دفاعي
مکانیزم های دفاعی، شکلی از رفتار بهنجار هستند، مشروط بر اینکه در کاربرد آنها زیادهروی نشود؛ زیادهروی و تکرار مداوم آنها باعث میشود به عادت تبدیل شوند.
طبق نظرات روانکاوی، زمانی که اید(Id) با احساس یا خواسته نامعقولی مواجه میشود، ایگو(Ego) با به کارگیری استراتژیهایی که مکانیسم دفاعی نامیده میشود این خواستهها را نادیده میگیرد. فروید در ابتدا معتقد بود که به کار گرفتن مکانیسمهای دفاعی موجب اضطراب در فرد میشود. فروید بعدا بیان کرد که احساسات ناهشیار و خواستههای اید به دلیل ماهیت تعارضآمیزی که دارند برای ما اضطرابزا هستند؛ اضطراب علامت هشداردهنده برای ماست که نشان دهنده فشار روانی و تعارض است. در این حالت ایگو مکانیسمهای دفاعی را به کار میگیرد تا آن احساسات تعارضی به ما آسیب نرساند.
فروید برای فرآیندهای ناهشیاری که واقعیت را تحریف میکنند تا آدمی را در برابر اضطراب محافظت کنند، اصطلاح مکانیسمهای دفاعی را بهکار برد. این شگردها تغییری در وضع عینی خطر نمیدهند بلکه فقط شیوه ادراک یا اندیشه آدمی را درباره آن عوض میکنند. به این ترتیب در همه مکانیسمهای دفاعی عنصری از خودفریبی در کار است.
بدن ما به یک سیستم دفاعی روانی درست مشابه سیستم دفاعی جسمانی، مجهز است. این سیستم شامل برخی مکانیسمهای دفاعی روانی و شیوههایی است که افراد به شکلی ناخودآگاه، در برابر رویدادهای اضطراب آور زندگی بهکار میگیرند تا از خود در برابر آسیبهای روانی ناشی از این اضطرابها محافظت کنند. کلمه مکانیسم اصطلاح چندان مناسبی هم نیست، چون از آن چنین برداشت میشود که پای یک ابزار مکانیکی در بین است. فروید در کاربرد این کلمهٔ تحتتأثیر تفکر قرن نوزدهم بود که بشر را یک ماشین پیچیده میپنداشت.
مکانیسمهای دفاعی ذاتاً بد نیستند. همه ما انسانها از مکانیسمهای دفاعی استفاده میکنیم و دفاعها ابزار مفیدی برای سازگار شدن با محیط اطراف و فشارهای درون روانی ما میباشند. ما به عنوان یک انسان از زمانی که متولد میشویم در معرض تعارضات و ناکامیها قرار میگیریم که تحمل و روبهرو شدن با آنها در برخی مواقع خارج از توان ما میباشد. مکانیسم دفاعی ابزاری مفید است که در اختیار روان قرار میگیرد تا بتوانیم تعارضات پیچیده و یکپارچگی خودمان در برابر آنها را مدیریت کنیم. برای مثال فردی که با تجربه سوگ و از دست دادن عزیزی در زندگی مواجه میشود در مراحل اولیه تجربه سوگ، این اتفاق را انکار میکند. انکار در مراحل اولیه به او قدرتی برای روبهرو شدن با این درد بزرگ میدهد.
دفاعها در واقع دروغهایی میشود که برای فرار از حقیقت و رنجی که حقیقت به همراه دارد به خودمان میگوییم. (جان فردریکسون)
آنچه مخرب است، استفاده از مکانیسمهای دفاعی نامتناسب با سن و همچنین استفاده بیش از حد از این مکانیسمهاست؛ به طوری که گویی در برخی موارد بخشی از شخصیت ما میشود و ما را از حقیقت و واقعیت پیش رو بازمیدارد. در این صورت است که مکانیسمهای دفاعی مخرب تلقی میشوند و به تعبیری این دروغها ممکن است که در کوتاه مدت سپر بلای ما در برابر شکستن و فرو ریختن باشد اما مادامی که به استفاده از آنها ادامه دهیم، به شدت فرساینده خواهند بود و باعث بروز بسیاری مشکلات روانشناختی در ما و روابطمان میشود.
مکانیسمهای دفاعی از دوران خردسالی آموخته گردیده و سرانجام بصورت عادت در می آیند. برخی از این مکانیسم ها سازنده و انطباقی و برخی دیگر مخرب و غیر انطباقی می باشند. استفاده افراطی و اغراق آمیز از این مکانیسم ها منجر به روان رنجوری و اختلالات روانی و شخصیتی در فرد می گردند.
مکانیسمهای دفاعی، شکلی از رفتار بهنجار هستند، مشروط بر اینکه در کاربرد آنها زیادهروی نشود؛ زیادهروی و تکرار مداوم آنها باعث میشود به عادت تبدیل شوند.
دفاع هایی که به کار گرفته می شوند به سطح رشد و میزان اضطراب فرد بستگی دارند. استفاده از این مکانیسم های دفاعی، ارزش سازگاری دارند. دفاع ها موجب تحریف احساسات و هیجانات گردیده و از ابراز سالم آنها جلوگیری می کنند.
خصوصیات مشترک مکانیسمهای دفاعی شامل:
- ۱- بطور ناهشیار اعمال می گردند.
- ۲- معمولا با تحریف، انکار و تبدیل واقعیت توام بوده و موجب خود فریبی می گردند.
- ۳- محافظت از خود و همچنین کاهش اضطراب، رنجش، درد، خشم و استرس
- ۴- کمک به سازگاری و تطابق بهتر با شرایط و محیط پیرامون
- ۵- دور نگهداشتن سائق های نهاد از هوشیاری و حفظ آنها در ناخودآگاه
چه زمانی مکانیسمهای دفاعی بیمار گونه و آسیب زا می شوند:
- ۱- استفاده افراطی، مکرر و اغراق آمیز از آنها.
- ۲- زمانی که دفاعها در حالت انعطاف ناپذیر، خشک و انحصاری بکار بروند.
- ۳- هنگامی که دفاعها شرایط کنونی را به شدت تحریف کنند.
تقسیم بندی جرج وایلانت (۲۰۰۰) از مکانیسمهای دفاعی:
۱- خودشیفته وار یا آسیب زا (Pathological): توانایی کنار آمدن با تهدیدات واقعی را از فرد سلب کرده و درک واقعیت را ناممکن می سازند. فرد در این حالت واقعیت را باز آفرینی و باز آرایی می کند. از نگاه ناظر استفاده از این دفاع ها جنون آمیز و نابخردانه است. مثل: دو نیم سازی، انکار، تحریف، فرافکنی، آرمانسازی بدوی، همانندسازی فرافکن، همه توانی.
۲- بلوغ نیافته یا ناپخته (IMMATURE): در کودکان و بزرگسالان کاربرد دارد. اما از آنجایی که استفاده از آنها منجر به رفتارهای ناپسند و غیر قابل پذیرش اجتماعی می گردند، بزرگسالان استفاده از آنها را کنار می گذارد. این دفاع ها بزرگسالان را در کنار آمدن بهینه با واقعیت ناتوان می سازند. استفاده مداوم از آنها مشکلات جدی را در کنار آمدن با واقعیت پدید می آورد. مثل: خیالبافی، درون فکنی، واپس روی، خود بیمار انگاری، رفتار منفعل-پرخاشگر، کنش نمایی، جسمانی سازی، انسداد(وقفه).
۳- روان رنجور یا نوروتیک (NEUROTIC): در همه افراد شایع است. این دفاع ها در کوتاه مدت مفید بوده اما در بلند مدت منجر به مشکلاتی در روابط، شغل و کامیابی از زندگی می گردند. مثل: کنترل کردن، دلیل تراشی، عقلانی سازی، واکنش وارونه، جابجایی، تجزیه، سرکوبی، بازداری، بیرون سازی، جنسی سازی، جداسازی.
۴- سالم یا بالغ (پخته) (MATURE): این دفاع ها مقبول بوده و از بزرگسالان سالم سر میزند. این دفاع ها در سلامت روان افراد نقش تعیین کننده و مثبتی دارند. مثل: والایش، نوع دوستی، پیش بینی، ریاضت ورزی، طنز، فرونشانی(بازداری). مکانیسمهای دفاعی سالم مردم را از گزند و آسیب استرس مصون نگه می دارد.
دفاع های نارسیستیک یا آسیب زا
دوپاره سازی (Splitting) | تعمیم موضوعات خارجی به دو بخش کاملا خوب و کاملا بد. در این حالت فرد بصورت مکرر بین دو قطب، نوسان می کند. این دفاع امکان شکل گیری یک تصویر کامل و متوازن را از موضوع سلب می کند. |
آرمانی سازی بدوی
(Primitive Idealization) |
افراد خود و دیگران را آرمانیسازی میکنند و از آنها یا خود بت میسازند. به عبارتی بزرگنمایی و غلو در ویژگیهای مثبت خود یا دیگران. در اثر بزرگ نمایی ابعاد مثبت یک موضوع به عنوان یک قدرت مطلق و متعالی در نظر گرفته می شود. |
فرافکنی(Projection) | فرد به کمک این دفاع ویژگیهای فکری، احساسی و اضطراب خود را به دیگران نسبت میدهد. به طور مشخص در حالتهای هذیانی سایکوتیک، به خصوص نشانگان پارانویا، قابل مشاهده است. ادراک احساس خود در دیگران و عمل بر اساس ادراک یاد شده. |
همانندسازی فرافکن
Projective Identification |
نسبت دادن افکار، احساسات یا رفتارهای ناخواسته خود به موضوع خارجی همراه با همسان سازی با موضوع یاد شده. در این دفاع، حالت های انکار شده درونی خود در دیگران ایجاد و در همان حال با آن حالت همسان سازی می شود. فرد با تحریک دیگران، افکار و احساسات نفی شده خود را در آنها به وجود می آورد. سپس به عنوان واکنش به رفتار فرد مقابل، خود همان افکار و احساسات نفی شده را نشان می دهد. در این حال موضوع خارجی تحت فشار قرار می گیرد تا تجربه ای مشابه تجربه فرد داشته باشد و از این طریق هم از صفات منفی خود دور شود و هم خود امکان شناخت خود را توسط موضوع خارجی فراهم می سازد. در شکل گیری علائم اختلالات کنشی و روان تنی این دفاع با هدف مهار تکانه و خود تنبیهی بکار می رود. |
انکار(Denial) | اجتناب از آگاهی نسبت به یک واقعیت دردناک. این دفاع می تواند یک رویداد، یا خاطره آن و یا عواطف همخوان با آن را شامل شود. اجتناب از پذیرش آنچه فرد دیده یا شنیده و یا تجربه کرده، مواردی از این دفاع هستند. استفاده زیاد از انکار می تواند آشکارساز یک سایکوز باشد. |
تحریف(Distortion) | درک دگرگون واقعیت خارجی به منظور تناسب با نیازهای درونی. هذیان خود بزرگ بینی از جمله این دفاع است. تحریف های بسیار ضعیف نیز در شرایط بهنجار قابل مشاهده است. |
دفاع های نابالغ
کنش نمایی
(Acting out) |
ابراز مستقیم یک تکانه یا آرزوی ناهشیار از طریق عمل، به منظور گریز از وقوف به احساس همراه آن. در این حالت خیال پردازی های ناهشیار، به شکل تکانشی در رفتار تجلی می یابند و بدین ترتیب تکانه به جای مهار، ارضا می شود. به عبارت دیگر خود به خاطر رها شدن از تنش ایجاد شده در پی افکار و احساس های به تعویق افتاده، تسلیم تکانه می شود. |
انسداد(blocking) | بازداری موقت یا زود گذر تفکر. این دفاع ممکن است عواطف و تکانه ها را نیز شامل شود. انسداد شبیه واپس زنی است، با این تفاوت که وقفه در افکار و احساسات تنش ایجاد می کند. |
خودبیمار پنداری | بزرگ کردن یک بیماری. سرزنش ناشی از داغدیدگی و تنهایی یا تکانه های پرخاشگرانه نامقبول نسبت به دیگران، به سرزنش خود و شکایت های جسمانی همچون درد و ضعف اعصاب منجر می شود. در خود بیمارپنداری، شخص از مسئولیت اجتناب می کند و می تواند احساس گناه را مهار کرده و از تکانه های غریزی اجتناب کند. |
درون فکنی
(introjection) |
درونی سازی کیفیات یک ابژه. در کنار اهمیت درون فکنی برای رشد، به شکل یک دفاع نیز ظاهر می شود. در حالت دفاعی تمایز بین سوژه و ابژه از بین می رود. از طریق درون فکنی موضوع عشق، از آگاهی دردناک جدایی یا تهدید فقدان اجتناب می شود. درون فکنی یک موضوع تهدیدآمیز، سبب کاهش اضطراب می شود، زیرا خصوصیات پرخاشگرانه ابژه را درونی و تحت کنترل قرار می دهد. همانندسازی با پرخاشگری مثال بارزی از این پدیده است. |
رفتار پرخاشگری منفعل
(Passive Aggression) |
ابراز پرخاشگری نسبت به دیگران به صورت غیر مستقیم از طریق اعمال انفعالی، خودآزاری و آسیب به خود. تجلی های این دفاع عبارت است از: شکست خوردن، طفره رفتن، بیمار شدن و بطور کلی اعمالی که بیشتر به دیگران آسیب می زند تا خود فرد. |
پسرفت (regression) | تلاش برای بازگشت به افکار، احساسات و واکنش های هیجانی مربوط به سطوح پایین تر رشد به منظور گریز از تنش و تعارض. پسرفت پدیده بهنجاری نیز هست، چرا که درجاتی از آن برای احساس آرامش، خواب و ارگاسم در رابطه جنسی اهمیت اساسی دارد. |
خیالبافی(Fantasize) | استفاده از تخیل برای ارضای خیالی امیال ناکام شده. در این دفاع از روابط بین فردی صمیمی پرهیز و دیگران از خود رانده می شوند(حالت اوتیستیک). |
جسمانی سازی
(Somatization) |
تبدیل شدن پدیده های روان شناختی به نشانه های جسمانی و گرایش به تظاهرات جسمانی به جای تظاهرات روانی. در جسمانی زدایی، افکار و عواطف جایگزین پاسخ های بدنی کودکانه می شود. در جسمانی کردن مجدد، پس روی به حالت های جسمانی ابتدایی در هنگام رویارویی با تعارضات حل نشده مشاهده می شود. |
دفاع های نوروتیک
کنترل کردن
controlling |
تلاش فزاینده و تقلا برای مهار و تنظیم رویدادها و موضوعات در محیط، به منظور کاهش اضطراب و حل تعارضات درونی. |
جابجایی
displacement |
هیجان یا کشاننده نیروگذاری شده از یک فکر یا موضوع، به فکر یا موضوع دیگر منتقل می شود که در برخی جبنه ها شبیه موضوع یا فکر اولیه است. جابجایی امکان تجسم فکر یا موضوع اصلی را در قالب فکر یا موضوعی که ناراحتی کمتری ایجاد می کند، فراهم می سازد. انتقال یکی از موارد بارز این دفاع است. |
تجزیه
dissolution |
تغییر موقتی اما شدید در منش فرد یا حس هویت شخصی به منظور گریز از استیصال هیجانی. مانند واکنش های تبدیلی هیستریک. در این دفاع، گروهی از فرایندهای روانی از بقیه سازمان روانی جدا می شوند و در نتیجه ارتباط و هماهنگی میان آنها از بین می رود. در اختلال هویت تجزیه ای و مصرف داروهای نشئه آور و خلسه های مذهبی دیده می شود. |
بیرون سازی
externalization |
مفهومی کلی تر از فرافکنی دارد. در آن مولفه های شخصیت خود در دنیای بیرون و یا موضوعات خارجی دیده می شود. در این حالت تعارضات، تکانه ها، خلق ها، سبک تفکر و نگرش ها به دنیای بیرون نسبت داده می شوند. |
بازداری
Inhibition |
کارکردهای ایگو محدود یا طرد می شوند. این دفاع ممکن است در خصوص یک کارکرد و یا ترکیبی از آن اعمال گردد. هدف آن گریز از اضطرابی است که از تعارض بین تکانه ها و احساسات و سوپر ایگو و یا نیروهای محیطی ایجاد می شود. |
واپس زنی
repression |
راندن یک فکر یا احساس از حیطه هوشیاری. در واپس زنی اولیه افکار و احساسات پیش از حضور در آگاهی فرد سرکوب می شوند و در واپس زنی ثانویه، فکر و احساساتی که قبلا در سطح آگاهی هشیارانه تجربه شده اند، سرکوب می گردند. افکار و احساسات سرکوب شده در واقع فراموش نمی شوند، بلکه فرد در سطح ناهشیار به آنها آگاه است. |
جداسازی
isolation |
گسست یا جدایی یک فکر از عواطف همراه با آن. انزوای اجتماعی نیز بر مفهوم فقدان روابط ابژه ای اطلاق می شود. |
واکنش وارونه
Reaction formation |
تبدیل یک احساس یا تکانه نامقبول به تکانه ای متضاد خودش. واکنش وارونه، یکی از مشخصه های نوروز وسواس است اما در حالت های دیگر نوروزی نیز دیده می شود. استفاده زیاد از این دفاع در سطوح ابتدایی رشد، زمینه شکل گیری این دفاع را به عنوان یک صفت شخصیتی، همچون منش وسواسی، فراهم می آورد. |
جنسی سازی
sexualization |
یک موضوع یا عملی، اهمیت جنسی پیدا می کند. این امر در خصوص پدیده هایی صورت می گیرد که قبلا ماهیت جنسی نداشته اند و یا در سطح پایین تری چنین ماهیتی داشته اند. این دفاع با هدف پیش گیری از اضطراب همخوان با احساسات ممنوع بکار می رود. |
دلیل تراشی
rationalization |
توضیح و تبیین عقلانی افکار، باورها, احساسات و اعمال با هدف توجیه آنها، که در غیر اینصورت قابل قبول نخواهند بود. پدیده هایی که موضوع این دفاع هستند ماهیتی احساسی و تکانه ای دارند, اما در اثر بکارگیری این دفاع در ظاهر ماهیتی عقلانی و منطقی می یابند. این مکانیزم با عقلانی سازی ارتباط نزدیکی دارد. |
عقلانی سازی
intellectualization |
استفاده فزاینده از فرایندهای عقلانی برای گریز از تجربه ها و بیان تکانه ها و احساسات. این دفاع تلاشی برای بی روح ساختن یک پدیده هیجان انگیز است. هدفش گریز از صحبت با دیگران، توجه به واقعیت بیرونی و گریز از بیان احساسات درونی است. در این دفاع، تاکید بیش از اندازه بر جزئیات نامربوط (نشخوار ذهنی) برای فرار از درک کلی پدیده ها می شود. فرد با هدف گریز از احساسات، به جای حس کردن، فکر می کند. |
ناچیز انگاری | کم اهمیت جلوه دادن فکر و احساس و مشکلات درونی و یا رویدادهای محیطی. |
دفاع های سالم یا پخته
ایثار و نوع دوستی
(Altruism) |
کمک سازنده و لذت بخش به دیگران. نوعی واکنش وارونه سازنده و خنثی است. ایثار با از خودگذشتگی تفاوت دارد. در از خودگذشتگی، ارضای فرد از طریق ارضای دیگران و ضرر رساندن به خود حاصل می شود. در این حالت فرد توانایی ارضای مستقیم نیازهای خود را ندارد بلکه آنها را بصورتی نیابتی از طریق کمک به دیگران ارضا می کند. |
پیش بینی
(anticipation) |
پیش بینی واقع بینانه و برنامه ریزی برای ناراحتی های درونی آینده. این دفاع هدف محور است و به برنامه ریزی دقیق و یا نگرانی واقع بینانه در خصوص رویدادهای خطرناک آینده دلالت می کند. |
ریاضت کشی
(Austerity) |
حذف آثار لذت بخش تجارب با هدف رشد اخلاقی و معنوی. لذت در این دفاع از طریق انصراف از لذت حاصل می شود. این دفاع ممکن است در سنین نوجوانی و در برخی حالت های سایکوتیک به عنوان یک دفاع نابالغ که تمامی کشاننده ها را در بر می گیرد، نیز بکار رود. |
شوخ طبعی (humor) | استفاده از شوخی برای ابراز آشکار افکار و احساسات، بدون ایجاد ناراحتی برای خود یا دیگران. این دفاع تحمل و در عین حال تمرکز بر آنچه را که بسیار ناراحت کننده و وحشتناک است، فراهم می آورد. شوخی با بذله گویی که در واقع نوعی جابجایی جهت گریز از مسائل هیجانی است، متفاوت است. |
والایش (تصعید)
(Sublimation) |
تغییر هدف یا موضوع از چیزی که به لحاظ اجتماعی غیرقابل قبول است به هدفی قابل قبول. والایش بجای انحراف و یا مسدود ساختن تکانه ها و غرایز، انها را هدایت می کند. احساسات در این دفاع در مسیر اهداف و موضوعات مهم تصدیق، تعدیل و جهت یابی می شوند و تا حدودی ارضا می شوند. |
فرونشانی(سرکوب) Suppression | تصمیم هوشیارانه یا نیمه هوشیارانه برای تعویق در توجه به یک تکانه و یا تعارض ناهشیارانه. اجتناب از مسائل و مشکلات بصورت تعمدی و موقت. در این دفاع وجود ناراحتی و مشکل تصدیق می شود، اما بطور موقت کنار گذاشته می شود. |
پرسشنامه آنلاین سبک های دفاعی
مروری بر انواع مکانیسمهای دفاعی
دوپاره سازی (Splitting)
دوپارهسازی یعنی تفکر سیاه و سفید یا تفکر همه یا هیچ. در این سازوکار دفاعی فرد اطرافیان خود را به دو گروه عمده خیلی خوب و خیلی بد تقسیم بندی میکند، و همه چیز را سیاه و سفید میبیند. از قانون همه یا هیچ استفاده میکند، اما این دو گروه مدام جای خود را به یکدیگر میدهند. یعنی فردی که صبح خیلی بد بوده ناگهان عصر همان روز در گروه خیلی خوب قرار میگیرد. علت آن عدم توانایی فرد در کنار آمدن با احساسات دوسوگرا میباشد.
دوپارهسازی طبق نظر کرنبرگ، هم فعالیت دفاعی به شمار میرود و هم کارکردی بهنجار دارد که طی رشد رخ میدهد. از طریق این کارکرد، ایگو تمایزات درون خود و درون موضوع و یا تمایزات میان خود و موضوعهای خود را درک میکند. دوپارهسازی به منزله مکانیزم دفاعی، نوعی خیالپردازی ناهشیار است که به واسطه آن، ایگو جنبههای نامطلوب خود را جدا میسازد و یا موضوعهای تهدیدکننده را به اجزایی قابل مهار تجزیه میکند.
فرد نه تنها دیگران، بلکه خود را گاهی اوقات «خیلی خوب» و گاهی اوقات «خیلی بد» و وحشتناک میانگارد. این دفاع در افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی شایع است. برای مثال: زنی را در نظر بگیرید که به دنبال مشاجره و درگیری با همسر از او یک دیو میسازد و با استفاده از کلمات منفی او را توصیف میکند، در حالیکه وقتی روابط خوبی دارند از او یک بت میسازد و او را تا حد یک فرشته بالا میبرد.
واپس رانی (REPRESSION):
واپس رانی اصلی ترین مکانیسم دفاعی محسوب شده و دیگر مکانیسم ها بعنوان ابزار کمکی بکار می روند. واپس رانی به معنی جلوگیری از ورود افکار، خاطرات، آرزوها، امیال و تجـارب دردنـاک و شرم آور و ناپسند به سطح خودآگاه و هشیار می باشد. در ایـن مکانیسم خاطرات اسـترس زا به طور گزینشی به ناخودآگاه رانده می شوند.
واپس رانی بـا انکار متفاوت است در واپس رانی فرد هیچ چـیزی را نفی نمی کند. انکار یک واقعیت، دفاعی است در برابر تهدید برونی؛ اما واپسرانی دفاعی است در برابر تهدید درونی. مثلا: دختری که در خردسالی مورد تعـرض جنسی واقع شده، این تـجربـه دردناک را سرکوب می کند. در واپسرانی، تکانهها یا خاطرههایی که تهدید سختی در بردارند از حوزه هشیار آدمی بیرون رانده میشوند.
فروید بر این باور بود که واپسرانی بعضی از تکانههای دورهٔ کودکی یک امر همگانی است. وی برای نمونه معتقد بود که همه پسربچهها نسبت به مادرشان کشش جنسی و نسبت به پدرشان احساس رقابت و خصومت دارند (همان عقدهٔ ادیپ) و شخص این تکانهها را واپس میراند تا خود را از نتایج رنج آوری که عمل کردن به آنها در پی دارد، مصون نگه دارد. در سالهای بعد نیز ممکن است آدمی دست به واپسرانی احساسات و خاطرههایی بزند که بهخاطر ناهمسازی با خود پندارهاش اضطراب انگیزند. به همین ترتیب امکان دارد که آدمی احساسات خصمانهٔ خود را نسبت به یک فرد محبوب، یا شکستهای خود را از یاد ببرد.
واپسرانی با فرونشانی(suppression) فرق دارد. فرونشانی فرایند خویشتنداری سنجیدهای است در جهت کنترل تکانهها و خواستهای آدمی و یا کنار نهادن موقت خاطرههای دردناک به منظور تمرکز یافتن بر امر معینی. آدمی نسبت به افکار فرونشانده خود هشیار، اما نسبت به تکانهها یا خاطرههای واپسرانده اش ناهشیار است.
برخی از جنبههای واپسرانی را میتوان در بیماران مبتلا به یادزدودگی(amnesia) دید. در یک مورد مردی در خیابان سرگردان بود که نه نام خود را میدانست و نه اینکه از کجا آمده است. تاریخچهٔ زندگانی این مرد را به کمک هیپنوتیسم و شیوههای دیگر بازسازی کردند و غالب خاطرههایش احیاء شد. معلوم شد که روزی پس از جر و بحث با همسرش خود را سیاه مست میکند، که البته کاری بوده برخلاف راه و رسم همیشگیاش، و سپس به شدت از این کار پشیمان میشود. یادزدودگی وی ناشی از این انگیزهٔ بود که میخواست آن تجربهٔ ناراحتکننده را از حافظه خود بزداید. گرچه توانسته بود همهٔ رویدادهایی را که ممکن بود جریان سیاهمست شدن را به خاطرش بیاورد فراموش کند، اما یادزدودگی وی چندان گسترش یافت که او هویت شخصی خودش را نیز به کلی فراموش کرد. هنگامی که حافظهاش احیاء شد، هم رویدادهای پیش از دورهٔ مشروبخواری و هم رویدادهای پس از آن را به یاد آورد، اما نتوانست رویدادهای دورهای را به یاد بیاورد که بیش از هر چیز بهخاطر آن شرمگین بود. اینگونه شرححالها و نیز ناتوانی آدمیان از به یاد آوردن جزئیات رویدادهای فاجعهآمیز (مانند دهشت ناشی از جنگ، آتشسوزی یا زمینلرزه) تأییدی است برای این نظر فروید که خاطرهها و تکانههای رنجآور بهدست فراموشی سپرده شده یا از میدان هشیاری دور نگه داشته میشوند.
شواهد نشان میدهد که لغزشهای گذرای حافظه بیشتر در مطالبی که بار هیجانی دارند دیده میشود، تا در مطالب خنثی، و به یاد آوردن کلمههای خنثی سادهتر از به یادآوردن کلمههایی است که برای فرد هیجان بر انگیز است. احتمال دارد که کلمههای هیجانبرانگیز در لحظه بازیافت از حافظه، اضطرابهایی را بیدار کنند که راه را بر استفاده صحیح از نشانههای بازیافت میبندند.
فرونشانی(SUPPRESSION):
واپس رانی ای که بطور ارادی و خودآگاه صورت می گرد فرونشانی یا سرکوب نامیده می گردد. سرکوب، بازداری ارادی و هشیار از ورود افکار، احساسات، تجارب و خاطرات خاص به سطح هشیاری است. پرهیز از اندیشیدن به مواد اضطراب زا و آزاردهنده و منحرف کردن هشیاری به موضوعات دیگر.
مثال: دانش آموزی که به تعطیلات رفته، نگران است که نتواند از پس امتحانات بر آید، اما وی تصمیم می گیرد برای اینکه تعطیلاتش خراب نشود مدرسه و امتحاناتش را فرو نشانده و به آنها فکر نکند.
واپس روی (برگشت)، (REGRESSION):
در این مکانیسم شیوه های حل مسائل به سبک بزرگسالان جای خود را به رویکردی کودکانه می دهد. واپس روی یعنی بازگشت به مراحل ابتدایی رشد و تکامل (مراحلی مطمئن تر، امن تر و فاقد استرس) و بروز واکنش های بچگانه.
مثال:
- بزرگسالی که هنگام سرخوردگی و ناکامی عروسکی را در آغوش می گیرد.
- مرد ۲۵ ساله ای که دچار مشکلات مالی جدی گردیده، تمایل پیدا می کند به خانه پدری خود بازگشته و والدین از وی مراقبت کنند.
- مکیدن شست و یا مداد، به لحن کودکان صحبت کردن و هرگونه بروز رفتار سنین پایین تر از خود.
انکار(DENIAL):
عبارت است از انکار و نفی واقعیت، رفتار، کردار و عامل اضطراب زا. عدم پذیرش واقعیت و رد رویدادها. انکار عموما در سطح نیمه هشیار و هشیار عمل می کند و شاید ساده ترین مکانیسم دفاعی خود باشد.
مثال:
- مادری پس از دریافت خبر کشته شدن پسرش در جنگ، مرگ پسرش را انکار کرده و باز بشقاب غذایش را سر میز غذاخوری می آورد و یا لباس هایش را مرتب می کند.
- افراد مسن غالبا پیر شدن خود را انکار کرده و می گویند ما هنوز جوان هستیم.
- معتادان همواره اعتیاد خود را انکار می کنند.
- پسری که دوست دختری ندارد می گوید من به دخترها نیازی ندارم.
- هنگامی که پزشک سرطان را در بیمارش تشخیص می دهد، بیمار آن را نادرست پنداشته و سراغ پزشک دیگری می رود.
گاه ممکن است انکار یک واقعیت بهتر از رو در رو شدن با آن باشد. هنگام درگیری در یک بحران وخیم، آدمی از راه انکار، فرصت مییابد واقعیتهای دردناک را بهتدریج لمس کند. برای نمونه، اگر کسانی که دچار حملهٔ قلبی یا آسیب نخاعی میشوند، به وخامت وضع خود آگاهی داشته باشند، ممکن است به کلی امید از کف بدهند. امید آدمی را بهکار و کوشش میکشاند.
مطالعهٔ کسانی که دچار بیماریهای کشنده هستند نشان میدهد که بسیاری از آنان ترس از مرگ یا امکان مردن خود را انکار میکنند. در بیشتر بیماران قلبی حتی مشاهدهٔ مرگ یک هم اتاقی که به دنبال حملهٔ قلبی روی داده، ترسی ایجاد نمیکند؛ آنها فکر نمیکنند که ممکن است خودشان هم به همین سرنوشت گرفتار شوند.
نظامیانی که در جبهه بودهاند یا در دوران اسارت بلاتکلیف بودهاند، میگویند، که به یاری انکار امکان مرگ، توانستهاند دست بهکار و کوشش بزنند. در اینگونه موقعیتها، مکانیسم دفاعی انکار آشکارا به سازگاری فرد کمک میکند. از سوی دیگر، انکار برخی جنبههای منفی هم دارد؛ برای نمونه، آدمی را در جستجوی خدمات پزشکی و درمانی دچار تعلل و تأخیر میکند؛ مثلاً خانمی که غدهای در پستان دارد با انکار سرطانی بودن آن از مراجعه به پزشک سرباز میزند.
جابجایی(DISPLACEMENT):
انتقال احساسات، هیجانات و تکانه های اضطراب زا از یک شخص و یا شی به فرد و یا شیء امن تر و قابل پذیرش تر. تخلیه احساسات فروخورده بر سر اهداف امن تر (افراد زیر دست، تحت فرمان، وابسته و یا ضعیف تر از شما).
مثال:
- کارمند عصبانی از دست رئیس خود، از آنجایی که قادر نیست بر سر رئیس خود فریاد بکشید، هنگامی که به خانه باز می گردد عصبانیت خود را سر همسر خود خالی کرده و سر وی فریاد می کشد.
- فرزندان عصبانیت خود را با کوبیدن درها به هم ابراز می کنند.
- یک مرد ناکام در ارضای نیازهای جنسی خود، به پرخوری روی می آورد.
- دختری که از سوی دوست پسر خود طرد شده فورا با پسر دیگری دوست می شود.
فروید جابهجا سازی را رضایتبخشترین شیوه برای ادارهٔ تکانههای جنسی و پرخاشگرانه میدانست. سائقههای نخستین را نمیتوان دگرگون ساخت اما میتوان هدفی را که سائق بهسوی آن سمتگیری کرده تغییر داد. تکانههای جنسی معطوف به محارم را نمیتوان ارضاء کرد، اما میتوان آنها را با هدف عشقی مناسبتری جابهجا نمود. تکانههای شهوی را که نمی توان مستقیما ابراز داشت میتوان در قالب فعالیتهای آفرینشی مانند هنر، شعر و موسیقی بهصورتی غیرمستقیم ابراز کرد. با شرکت در ورزشهایی که مستلزم فعالیت جسمانی است، میتوان تکانههای خصمانه را در قالبهای جامعهپذیر ریخت.
جابهجایی، تکانههای ناکام شده را از بین نمیبرد، اما فعالیتهای جانشین مسلما در کاهش تنش مؤثر هستند. برای نمونه، تنش حاصل از نیازهای ناکامشدهٔ جنسی را می توان با رفتارهای مادرانه، دریافت محبتهای مادرانه، رفاقتها و دوستیها کاهش داد.
دلیل تراشی(RATIONALIZATION):
عبارت است از استفاده از استدلال های منطقی و پذیرفتنی برای توجیه رفتار و احساسات غیر موجه و توجیه ناپذیر. دلیل تراشی به توجیه کردن رفتارهای خاصی کمک نموده و ضربه مرتبط با ناامیدی را ملایم می کند.
مثال:
- فردی که از اداره خود اخراج گردیده، علت اخراج خود را چنین توجیه می کند: من چون چاپلوسی رئیس را نمی کردم اخراج شدم. در صورتی که بی کفایتی و عملکرد ضعیف وی علت اصلی برکناری وی بوده است.
- سارقی که به یک سوپرمارکت دستبرد می زند، هنگام بازجویی می گوید که صاحب سوپر مارکت مستحق آن بوده است و یا برداشتن چند قلم جنس از ثروت صاحب آن نخواهد کاست.
گربهای که چون دستش به گوشت نمیرسد آن را بدبو به شمار میآورد، دلالت بر همین مکانیزم دفاعی دارد. این اصطلاح به معنی اقدام معقولانه نیست بلکه به جریانی اشاره دارد که طی آن، آدمی رفتار و کردار خود را به انگیزههای جامعهپسند یا منطقی منسوب میکند، تا چنین بهنظر بیاید که واقعا درست و معقول رفتار کرده است.
دلیلتراشی به دو منظور صورت میگیرد:
- سرخوردگی حاصل از شکست در رسیدن به هدف را کم میکند (اصلا نمیخواستمش).
- برای رفتار، انگیزههای پذیرفتنی میتراشد.
هنگامی که بهصورت تکانشی رفتار میکنیم یا رفتارمان برخاسته از انگیزههایی است که برای خودمان هم پذیرفتنی نیستند، دست بهدلیلتراشی میزنیم تا به رفتار خود نمود پسندیدهتری بدهیم. وقتی مردم بیشتر در پی دلایل خوب میروند تا دلایل واقعی، از چندگونه بهانه بهره میگیرند. این بهانهها معمولاً موجه بهنظر میآیند، اما چیزی که هست بیانگر همهٔ واقعیت نیست. از چند نمونهٔ زیر میتوان فهمید که دلیلتراشی تا چه اندازه رواج دارد:
- ۱) بهانهٔ خوش آمدن و خوش نیامدن: ‘اگر هم دعوتم میکردند، به آن مهمانی نمیرفتم. من از آن جماعت خوشم نمیآید’.
- ۲) بهانه کردن دیگران و شرایط: ‘تقصیر هم اتاقیم بود که بیدارم نکرد’ ؛ ‘راستی راستی سرم شلوغ بود’ .
- ۳) بهانهٔ ضرورت و لزوم: ‘این ماشین نو را به این خاطر خریدم که ماشین کهنهام به زودی خرج زیادی روی دستم میگذاشت’.
آزمایش زیر که در شرایط تلقین هیپنوتیسمی صورت گرفته شواهد متقاعد کنندهتری در تأیید ناخودآگاه بودن دلیلتراشی به دست میدهد.
در حالت هیپنوتیسم به آزمودنی گفته میشود که وقتی از حالت خلسه بیرون آمد، هیپنوتیسم کننده را زیر نظر میگیرد و وقتی هیپنوتیسم کننده عینکش را برمیدارد، او پنجرهٔ را باز میکند اما به یاد نمیآورد که چنین چیزی به او گفته شده است. وقتی آزمودنی از حالت خسله بیرون آمد احساس کرد کمی خوابآلود است؛ با این حال، کمی بعد به میان افراد حاضر در اتاق رفت و به گفت و شنودهای معمولی پرداخت و در عین حال از گوشهٔ چشم، هیپنوتیسمکننده را زیر نظر گرفت و وقتی هیپنوتیسمکننده تصادفا عینکش را برداشت، آزمودنی در خود تکانهای برای بازکردن پنجره احساس کرد و قدمی بهسوی پنجره برداشت اما تردید کرد و ایستاد. میل به معقول بودن، ناهشیارانه در وی بهکار افتاد و در پی یافتن علتی برای تکانهٔ مزبور گفت ‘هوای اتاق کمی گرم نیست؟’ و به این ترتیب با یافتن بهانهای، پنجره را باز کرد و راحتتر بهنظر آمد.
جبران(COMPENSATION):
پنهان کردن جنبه های منفی خودانگاره و شخصیت با تاکید و تقویت اغراق آمیز جنبه های مثبت. فرد حس خود کم بینی، حقارت و شکست هایش را با مطرح ساختن خود در زمینه های دیگر پنهان می سازد. تقویت یک ویژگی مثبت در جبران یک ویژگی منفی و یا جبران ناکامی ها با کامجویی مفرط در زمینه های دیگر.
جبران دو گونه است یکی تقویت ویژگی منفی و ضعیف و دوم جایگزین ساختن یک ویژگی مثبت و کارآمد جای یک ویژگی منفی.
مثال:
- کودک لاغر و نزار در بزرگسالی به پرورش اندام روی آورده و بدن ساز می شود.
- نوجوانی که از مشکلات تکلمی رنج می برد در بزرگسالی سیاست مدار و یا سخنران می شود.
- یک دانش آموز با چهره نازیبا در دانشگاه، دانشجوی ممتاز گردیده و یا پژوهشگر می شود.
- یک دختر نازیبا، رقصنده ماهر می شود.
عقلانی سازی یا توجیه عقلی (INTELLECTUALIZATION):
استفاده مفرط از تفکر و منطق انتزاعی، پرهیز از احساسات آزار دهنده با تمرکز بر جنبه های عقلانی، انفصال هیجان از اندیشه، نادیده گرفتن جنبه احساسی قضایا و پرداختن به تجزیه و تحلیل شناختی آنها. توجیه عقلی یعنی تلاش برای جدا کردن فرد از یک موقعیت فشار آور از طریق توسل به واژه های ذهنی و هوشمندانه.
مثال:
- تمرکز بر جزئیات برگزاری مراسم ترحیم و خاک سپاری جای عزاداری و سوگواری.
- بحث در مورد فاکتورهای مهندسی ساختمانها و یا مکانیسم عمل زلزله ها پس از روی دادن زلزله به جای سوگواری و پرداختن به جنبه احساسی آن.
- زنی که مورد تعرض جنسی قرار گرفته شروع می کند به تحقیق و جستجوی اطلاعات در زمینه سایر موارد تجاوزها و روانشناسی متجاوزان و قربانیان آن و یا در کلاسهای دفاع شخصی شرکت می کند.
برون ریزی (کنش نمایی)، (ACTING OUT):
استفاده از کنش های فیزیکی به جای کنار آمدن مستقیم با چالش ها و صحبت کردن درباره احساسات خود. درست نقطه مقابل مکانیسم والایش است. تسلیم خواسته های نهاد شدن بدون در نظر گرفتن عواقب منفی آن.
مثال:
- مردی که قادر به ابراز احساسات ناکامی و درماندگی خود در زندگی زناشویی نیست، به برقراری رابطه نامشروع روی می آورد، بدون در نظر گرفتن عواقب آن.
- فردی که هنگام خشمگین شدن قادر به کنترل خود نیست و به همه چیز آسیب می رساند.
درون فکنی(INTROJECTION):
نوع شدید همانند سازی می باشد که در آن فرد ارزش ها و ویژگی های فرد و یا گروه دیگر را جذب ساختار خود می کند. نسبت دادن افکار و احساسات دیگران به خود و تقلید از آنها.
مثال:
- فردی که قرار است کنفرانس بدهد، خود را جای یک سخنران نامدار قرار می دهد و اینگونه اعتماد بنفس پیدا می کند.
- فرد پس از فوت همسرش نشانه بیماری متوفی را بروز می دهد(درون فکنی شدید). اگر همسرش بر اثر سکته قلبی فوت کرده باشد وی در جریان سوگواری به درد سینه مبتلا می شود.
واکنش وارون (REACTION FORMATION):
واکنش سازی و یا واکنش وارونه زمانی است که شما احساس و نیت خود را بطور اغراق آمیزی عکس آن چیزی که بوده ابراز می کنید. نوعی تظاهر فعالانه تکانه مخالف است.
مثال:
- مردی که گرایش به مردان دیگر دارد، نسبت به همجنس بازان ابراز نفرت می کند.
- شما از فردی بدتان می آید اما بیشتر از دیگران به وی احترام گذاشته و به اصطلاح تحویلش می گیرید.
- زن متاهل از بیم آنکه همکارش به وی علاقه مند نگردد، با همکار مرد خود بدرفتاری می کند.
- یک مرد خشن و پرخاشگر ممکن است با این رفتار تردیدها و ناتوانی های جنسی خود را پنهان سازد.
- استاد دانشگاهی که تصور می کند از دانش علمی کافی برخوردار نیست، بیشتر از واژه ها و اصطلاحات پیچیده و علمی استفاده می کند.
اینکه برخی افراد علیه فعالیتهایی مانند بدرفتاری با حیوانات یا هرزهنگاری(pornography) مبارزه میکنند، شاید خود ناشی از واکنش وارونه باشد. یعنی همان کسی که طرفدار سانسور هرزهنگاری است ممکن است خودشیفتهٔ چنین آثاری باشد. در چنین آدمی مبارزه با هرزهنگاری در واقع مبارزهای است با شیفتگی خودش و اثبات پاک و میرا بودنش برای دیگران.
اگر در بعضی مردم واکنش وارونه وجود دارد این بدان معنا نیست که انگیزههای ظاهری هیچگونه اعتباری ندارند. چنین نیست که همهٔ مصلحان را تکانههای پنهان یا نا آشکار به عمل وا داشته باشد. غالبا میتوان کسانی را که علیه تکانههای ناپذیرفتنی خود مبارزه میکنند از مصلحان علاقهمند به جامعه بازشناخت، چون گروه اول در مبارزاتشان راه افراط در پیش میگیرند و گهگاه دچار لغزشهایی میشوند که انگیزههای حقیقی آنها را آشکار میکند.
فرافکنی (projection)
نقطه مقابل درون فکنی است. نسبت دادن احساسات، امیال، افکار، تکانه ها و گرایشات نامطلوب و غیر اخلاقی خود به دیگران. مصداق آن ضربالمثل «کافر همه را به کیش خود پندارد» است. دفاع فرافکنی در افراد پارانوئید زیاد دیده میشود.
مثال ها:
- دختری که نسبت به همکار مرد خود گرایش جنسی دارد، همکار خود را متهم به چشم چرانی و هوسرانی می کند.
- شما از فردی نفرت دارید اما تصور می کنید وی از شما نفرت دارد.
- شما تصور می کنید نازیبا و غیر جذاب هستید و این تصور را به جنس مخالف خود نسبت داده و از مواجهه با جنس مخالف خود اجتناب می ورزید (ترس از طرد شدن).
- مرد بی وفا نسبت به همسر خود، همسر خود را به خیانت متهم می کند.
در همهٔ ما ویژگیها و صفات ناخوشایندی وجود دارد که آنها را حتی از خودمان هم کتمان میکنیم. بهوسیلهٔ فرافکنی که یک مکانیسم دفاعی ناهشیار است ما این ویژگیهای ناخوشایند را در شکل اغراقآمیزی به دیگران نسبت میدهیم تا به وجود آنها در خودمان اعتراف نکنیم. فرض کنید که این تمایل در شما وجود دارد که نسبت به مردم خردهگیر و نامهربان باشید، اما اگر بپذیرید که چنین گرایشی دارید آن وقت از خودتان بدتان میآید. حال اگر متقاعد شوید که اطرافیان شما آدمهای ظالم یا نامهربانی هستند، در این صورت، رفتار خشنی که نسبت به آنان دارید دیگر ناشی از ویژگیهای بد خودتان نیست بلکه تنها کاری که شما میکنید این است که، حقشان را در کف دستشان میگذارید.
یک پژوهش تازه نشان داده کسانی که تکانههای جنسی خود را انکار یا واپسرانی میکنند، آنها را به دیگران فرافکنی میکنند. اینگونه مردم دیگران را بیش از آنچه از رفتارشان برمیآید، شهوتی میبینند (هالپرن ـ Halpern).
همانند سازی(IDENTIFICATION):
روند الگوبرداری افکار، اخلاقیات، رفتار و سلایق فرد دیگر. همانند سازی، تقلید ویژگی های مطلوب فرد دیگر، الگو قرار دادن و تطابق خود با دیگری، بطور ناخودآگاه است. همانند سازی می تواند احساس ارزشمندی را افزایش داده و از فرد در برابر احساس شکست خوردن محافظت کند.
مثال:
- دختر دانش آموزی که مصرانه از مادر خود می خواهد تا کفش مشابه کفش همکلاسی خود را برایش خریداری کند. اما به شدت تقلید از همکلاسی خود را رد می کند.
- کارمند در جلسه اداره، زبان بدن مدیر عامل را تقلید می کند و یا نقطه نظرات مشابه وی را بیان می کند.
- فرد به سینما رفتن علاقه مند می شود چرا که فرد محبوب و مورد تحسین وی (الگو) به سینما علاقه دارد.
- فرد قربانی با مهاجم همانند سازی می کند و رفتار وی را تقلید می کند تا کمتر احساس درماندگی کرده و در مقابل احساس قدرت بیشتری نماید. ممکن است با مهاجم خود همدست نیز شود.
والایش(SUBLIMATION):
انرژی جنسی یا پرخاشگری خود را صرف فعالیت های سازنده کردن. هدایت افکار و تکانه های ناپذیرفتنی به اهداف جامعه پسند.
مثال:
- فردی که گرایشات جنسی و یا خشونت آمیز قوی دارد به ورزش بوکس روی آورده و یا سرباز می شود.
- دختری که مجبور است برای لاغر شدن رژیم های سخت بگیرد به نقاشی علاقه مند شده و بیشتر تصاویر میوه ها را نقاشی می کند.
- مردی که از عمل بریدن لذت می برد جراح می شود.
- کودکی که می خواهد توجه والدین خود را جلب کند شاگرد ممتاز مدرسه می شود.
جسمانی کردن(SOMATIZATION):
تعارضات خود را به شکل نشانه های جسمی بروز می دهند. هدایت اضطراب به مشغولیت ذهنی با شکایت از یک مشکل جسمانی برای منحرف ساختن توجه از مسایل روانی آزار دهنده. فرد بطور اغراق آمیزی نگران سلامتی خود است.
این مکانیسم با خودبیمار انگاری متفاوت است که فرد برای جلب توجه دیگران از یک بیماری موهوم شکایت می کند. در خود بیمار انگاری فرد بطور ناخوداگاه تکانه های ناپذیرفتنی را به شکل نگرانی جسمی بی مورد بروز می دهد. خود بیمار انگاری نیز با تمارض متفاوت است در تمارض نشانه های بیماری عمدا ایجاد می شوند. علایم جسمانی کردن مثل فشار خون بالا، تیک های عصبی.
مثال:
- مردی که زن خود را تهدید به زدن می کند ناگهان دستش فلج می شود.
- یک فرد بسیار پرخاشگر و سلطه جو، که شرایط زندگی اجازه بروز این رفتارها را از وی سلب کرده است، به فشار خون بالا مبتلا می شود.
منابع :
- سادوک و کاپلان(۲۰۰۷). خلاصه روانپزشکی علوم رفتاری-روانپزشکی بالینی. ترجمه فرزین رضایی. جلد ۱.
- ﺟﺮﻭﻡ ﺍﺱ. ﺑﻠﻜﻤﻦ. ۱۰۱ ﻣﻜﺎﻧﻴﺴﻢ ﺩﻓﺎﻉ ﺭﻭﺍﻧﻲ. ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻏﻼﻣﺮﺿﺎ ﺟﻮﺍﺩﺯﺍﺩﻩ. نشر ارجمند.
- جرالد کوری. نظریه و کاربست مشاوره و روان درمانی. ترجمه یحیی سیدمحمدی.