دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

دفاع همه توانی (قدرت مطلق)

تصور داشتن قدرت جادویی و مطلق، مشخصه این دفاع بدوی است.

دفاع همه توانی و قدرت جادویی، خیال اینکه من دنیا را در دست خود دارم در نوزاد طبیعی، اما در بزرگسالی نوعی واکنش دفاعی بدوی و مخرب است.

دفاع همه توانی (قدرت زیاد)

دفاع همه توانی (omnipotent defense) نوعی مکانیزم دفاعی روان است که در آن فرد احساس می‌کند، قدرت و کنترل کامل بر همه چیز دارد. این نوع دفاع می‌تواند به عنوان راه حلی برای مقابله با احساسات ناامنی و ضعف استفاده شود.

برای نوزادان دنیای بیرون و دنیای درون، کم و بیش یکی احساس می شود. زندگی روانی کودکان زیر ۱۸ ماه در یک حالت تعادل روانی سپری می شود، که در طول این مدت جهان خارج با دنیای درونی فرد هم ریخت (isomorphic) احساس می شود. پیاژه این پدیده را خود محوری نخستین(primary egocentrism) معرفی می کند؛ این مرحله شناختی تقریباً معادل با خودشیفتگی نخستین(primary narcissism) فروید است، که در طی این دوره فرآیند تفکر نخستین چیرگی دارد.

نوزاد خود را محور خلقت ادراک می کند و بر این گمان است که دخل و تصرف در دنیای بیرون همچو دنیای درون امکان پذیر است. این تجربه به معنای فقدان ادراک نیست بلکه بدین معناست که سرچشمه همه رویدادها از دید نوزاد به شکلی درونیست. مثلا اگر نوزاد احساس سرما کند و مادر او را گرم کند، تجربه پیش زبانی نوزاد بدین شکل است که تجربه سرما، گرما تولید کرده است. همخوانی و توالی تجربه های درونی سبب شکل گیری ارتباط علی میان آنها می شود.

همین برداشت توهمی از ارتباط علّی یک سویه از درون به بیرون سبب شکل گیری توهم قدرت مطلق می شود. این حس که من قادرم بر محیط پیرامون تأثیر بگذارم، همه چیز بر اساس نیازها و خواسته های من شکل می گیرد، و همه نیازهای من بلافاصله کامروا می شود. این همان خود شیفتگی و خودمحوری اولیه ای است که در فرایند شکل گیری مرزهای من و غیر من وجود دارد و همه ما آن را تجربه کرده ایم.

این احساس که فرد می تواند بر پیرامون خود نفوذ داشته و گماشتگانی برای خود داشته باشد، اهمیتی اساسی برای عزت نفس دارد و امکان آن در دوره طفولیت به شکل تصوری فراهم می شود تا فرد تخیلات همه توانی بهنجار را در خود رشد دهد. این نکته که من عامل ام، مبنایی برای ارضاء نیاز به شایستگی و در نهایت رشد احساس ارزشمندی خود است. اما رشد این احساس طبیعی و توهمی نوزادانه، ریشه پندار قدرت بی حد و حصر نیز است. همه چیز برای من و بر اساس نیاز من شکل می گیرد. در عین حال این که من یک موجود نیازمند و ناتوان و آسیب پذیرم نیز آن روی سکه تجربه نوزادی است.

در دفاع قدرت مطلق، زندگی با این پندار که دنیا (محیط اطراف نوزاد و تجربه اش) در کنترل من است آغاز می شود. این پندار امری طبیعی است اما به تدریج و در سایه ادراک ناتوانی های خود در طول رشد، کنترل ثانویه ظاهر می شود. کودک در ابتدا مادر و پدر خود را قادر مطلق می انگارد؛ در ادامه تحول، کودک به این درک نیز می رسد که توانایی هیچکس مطلق و بی حد و حصر نیست. نگاه بالغانه به محدودیت قدرت در تضاد با تجربه نوزادانه قرار دارد، اما نوزاد می تواند در دنیای ایمن خود از پندار قدرت مطلق خود و والدینی که به آنها تکیه دارد لذت ببرد.

بخشی از ته مانده های احساس همه توانی دورۀ طفولیت در نهاد همه ما باقی می ماند و در شکل گیری احساس شایستگی و کارآمدی در زندگی سهم به سزایی ایفا می کند. برای برخی افراد احساس قدرت مطلق و تفسیر تجارب بر مبنای قدرت درونی شان جذاب است. وقتی خواسته های خود را محقق می کنیم، نوعی احساس طبیعی فراز (high) به ما دست می دهد. کسی که همیشه بخت با او یار بوده است و به طور مثال برندۀ یک شرط بندی شده است به خوبی می داند که همه توانی چه لذتی دارد.

اگر شخصیت کسی بر محور قدرت سازمان یابد و دیگر ملاحظات عملی و اخلاقی برای او اهمیت ثانویه یابد، در واقع شخصیتی در طیف گرایش های ضد اجتماعی می یابد. البته شخصیت ضد اجتماعی(Antisocial) الزاماً قانون شکن نیست. چنین افرادی می کوشند بر دیگران به منظور کاهش ترس و حفظ احساس ارزش خود، تسلط یابند. لذت از قدرت و دغدغه تسلط داشتن مشخصه این نوع شخصیت هاست. این افراد به فعالیت هایی می پردازند که با حیله و خطر و میل به تسلط بر دیگران عجین است. چنین اشخاصی را می توان در بین مدیران تجاری، رهبران سیاسی، مأموران مخفی، رهبران فرقه ای و مذهبی و همۀ طبقاتی که در آنجا ظرفیت به دست گرفتن قدرت بالاست پیدا کرد.

خیال اینکه من دنیا را در دست خود دارم در نوزاد طبیعی، اما در بزرگسالی نوعی واکنش دفاعی بدوی و مخرب است. گرایش به تسلط و کنترل وسواس گونه، یکی از محورهای مشکلات در اختلالات شخصیتی است. تلاش برای تسلط و کنترل بر چیزی که فرد کنترلی بر آن ندارد، مصداقی از کنترل بی حد و حصر است؛ همچنین دست کشیدن از کنترل در جایی که امکان کنترل وجود دارد، مصداق انفعال و درماندگی است. قدرت بی حد و حصر در پیوستاری از توهم قدرت مطلق تا اعمال نامناسب و نابجای قدرت طلبی نمود می یابد. بدیهی است اعمال قدرت در جایی که مفید، مناسب و به اندازه است، نه یک واکنش دفاعی، که قاطعیت لازم برای زندگی سالم است. بافت و نتیجه کار است که مشخص می کند آیا اعمال قدرت سازوکاری دفاعی و ناسالم است یا نوعی قاطعیت سالم.

منابع :

پست های مرتبط
  • تشخیص روان تحلیلی، نانسی مک ویلیامز
  • از خط تا مثلث تعارض، نیما قربانی

پرسشنامه آنلاین سبک های دفاعی(DSQ-40) 

۵ ۲ رای ها
رأی دهی به مقاله

همه ما در مراحل و زمان هایی از زندگی، نیاز به گفت و گو و مشاوره داریم. جهت دریافت وقت مشاوره آنلاین یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ تماس بگیرید.

1
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها