دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

انواع مقاومت

مقاومت، عدم تمایل مراجع برای تغییر و رشد در طی روان‌درمانی است.

مقاومت نیرویی است در درون بیمار که بر ضد فرایند درمانی و حل تعارض روان آزرده وار و حتی به قیمت تداوم علائم روان آزرده وار، برای حفظ سرکوبی عمل می‌کند.

مقاومت در درمان

فروید اولین کسی بود که در مورد مقاومت (Resistance) نوشت و آن را “هر آنچه پیشرفت کار تحلیلی را مختل می کند” توصیف کرد. از نظر وی مقاومت پا به پای درمان پیش می رود. هر تداعی واحد و هر عمل بیمار را باید در زمره مقاومت او به شمار آورد و مصالحه ای دانست میان نیروهای خواستار بهبود و نیروهای متضاد آن. مفهومی که ابتدا در قالب مقاومت های بیمار برای یادآوری و تداعی آزاد پدیدار شد، اما به زودی تا آنجا گسترش یافت که تمام موانع بر سر راه اهداف و روند تحلیل که از درون بیمار منشأ می گیرند، را در برگرفت. (آلن عباس، ۲۰۱۶). در این مقاله با انواع مقاومت آشنا می شویم.

فروید (۱۹۲۶)، بین ۵ نوع اصلی مقاومت و منشا آنها تمایز قائل شد:

۱. مقاومت سرکوبی: تظاهر بالینی نیاز مراجع به دفاع از خودش در برابر تکانه ها، خاطرات و احساسات دردناک.

۲. مقاومت انتقالی: کشمکش در برابر تکانه های دوران کودکی که به صورت مستقیم یا تغییر یافته در رابطه با روانکاو به صورت تجدید گذشته ظاهر می شوند.

۳. مقاومت در نتیجه نفع بیماری (نفع ثانویه): زمانی رخ می دهد که بیمار از علامت بیماری نفع می برد. نفع ثانویه همچنین ممکن است ناشی از ارضای نیاز بیمار به تنبیه یا گرایشات خودآزارانه پنهانی باشد. از جمله بیمارانی که دچار نوروزهای جبران هستند.

۴.  مقاومت اید: از مقاومت تکانه های غریزی نسبت به هرگونه تغییری در روش و شکل تظاهرشان ناشی می شود و می توان آن را به عنوان بخشی از مقاومت روانشناختی کلی تر در برابر رها کردن عادات و دستیابی به الگوهای جدید عملکرد (مقاومت به یادگیری) در نظر گرفت. در برخی از نوشته های روانکاوی ، این نوع مقاومت، ناشی از تنبلی، چسبندگی یا چسبناکی لیبیدو در نظر گرفته می شود.

۵. مقاومت سوپرایگو: مقاومتی است که از احساس گناه بیمار یا نیاز او به تنبیه نشأت می گیرد. فروید تشخیص و مواجهه با این مقاومت را برای روانکاو از دیگر انواع مقاومت مشکل تر می داند. این مقاومت منعکس کننده فعالیت حس گناه ناهشیار و مسئول واکنش ظاهراً متناقض بیمار به هر گامی در کار روانکاوی است که ارضای تکانه ای را که فرد به دلیل نهیب وجدانش در برابر آن دفاعی می شود ، بازنمایی می کند. شدیدترین شکل چنین مقاومت سوپر ایگویی را می توان در واکنش درمانی منفی دید.

دوانلو بیماران را از نظر میزان مقاومت در سه گروه (با مقاومت کم، با مقاومت متوسط و به شدت مقاوم) روی یک پیوستار قرار می دهد. بیماران کم مقاومت در انتهای چپ اختلالات نوروتیک قرار می گیرند. این بیماران در مورد فقدان های گذشته (پس از سن ۷ سالگی) فقط سوگ دارند و هیچ خشمی در ناخودآگاه آنها نیست. بنابراین، نه عذاب وجدان ناخودآگاه در مورد خشم دارند و نه سیستم خودتخریب گر. بیماران با مقاومت متوسط، دلبستگی ایمن داشته اند که بین ۴ تا ۷ سالگی، به دلیل ترومای شدید مختل شده و این تروما باعث خشم قتل خواهانه و احساس گناه در فرد شده است. این بیماران مقدار متوسطی رفتار خود تخریبی دارند. دفاع این افراد به شکل جداسازی عاطفه است و اضطراب در انها به صورت اضطراب ناخودآگاه عضلات مخطط ظاهر می شود.

بیماران به شدت مقاوم شایعترین گروه، تقریباً نیمی از کل بیماران ارجاع شده به مراکز روانپزشکی سرپایی هستند. آنها با طیف وسیعی از نشانه ها و مشکلات منش مراجعه می کنند و معیارهای تشخیصی یک یا چند اختلال شخصیت را دارا هستند. زیر این کلکسیون مشکلات، فردی قرار دارد که بین دو تا پنج سالگی ترومایی را تجربه کرده که به خشم بدوی، عذاب وجدان مربوط به خشم و سوگ عمیق منجر شده است. این هیجانات در هر رابطه ای که پتانسیل قرابت هیجانی و خطر فقدان یا تروما را به همراه داشته باشند، برانگیخته می شوند.

مقاومت: منفی و مثبت

پست های مرتبط

انواع مختلف مقاومت و وجود مؤلفه های هشیار و ناهشیار دخیل در آن، حاکی از ماهیت پیچیده مقاومت است که مقابله با آن را چالش برانگیز می کند؛ به گونه ای که مدیریت ناکارآمد مقاومت می تواند منجر به بن بست درمانی شود. این در حالی است که برخی درمانگران مشاهده کرده اند، بهترین تلاش آنان برای غلبه بر بی میلی به تغییر، باعث تشدید مقاومت می شود. رفتارهای درمانی از جمله به کار بردن فشار زیاد، جهت دهی و ساختار دادن به درمان، می تواند منجر به اثر نامطلوب و تقویت نگرش مخالف شود. باید در نظر داشت که حضور مقاومت صرفاً مشکل ساز نیست؛ چون تغییر می تواند برای برخی افراد آسیب زا باشد و مقاومت ممکن است یک پاسخ مقابله ای معتبر باشد، که درک آن به عنوان یک رفتار سازگار، می تواند منجر به تقویت همدلی و احترام به مراجعین شود.

دیدگاه روان تحلیلی از مقاومت

مقاومت چیزی نیست که گاهی در طول تحلیل ظاهر شود؛ مقاومت همواره در طی درمان حضور دارد. طبق اظهار فروید، هر نوع روان درمانی که پدیده مقاومت را به عنوان یک واقعیت در نظر بگیرد، و آنها را هسته کار خود قرار دهد در واقع تحلیل روانی است. مقاومت نه تنها مخالفت در برابر یادآوری خاطرات ناراحت کننده بلکه مخالفت در برابر آگاهی از تکانه های غیرقابل قبول نیز است.

دیدگاه انسان گرایانه از مقاومت

در این دیدگاه، مقاومت مفهومی است که با ناتوانی درمانگر در پرداختن به احساسات و رفتارهای مراجع طبقه بندی می شود. به عبارت دیگر، مقاومت نوعی دفاع طبیعی است و توسط مراجعی ایجاد می شود که در برابر نگرش های نادرست مشاور احساس خطر می کند.  بر اساس این رویکرد، هدف اصلی راجرز، دانستن و درک عمیق کلام درونی مراجع بود. برای انجام چنین وظیفه قانع کننده ای، مهم است که قضاوت و دیدگاه شخصی را کنار بگذاریم و سعی کنیم بخشی از تجربه مراجع باشیم. برای یکپارچه شدن با مراجع، راجرز رابطه بین مراجع و درمانگر را به عنوان عمل یکی شدن دو ادراک ذهنی در دنیای درونی مراجع، با هدف ایجاد درک بهتر برای مراجع توصیف می کند. راجرز این فرآیند را به عنوان پدیده ای درمانی تعریف می کند و به دنبال درک آنچه در این تجربه متقابل اتفاق می افتد، است.

راجرز دو مکانیسم روانشناختی را معرفی می کند که آنها را انکار و تحریف نامیده است. این اصطلاحات به عنوان نگهبانان آگاهی، هشیارانه عمل می کنند. هر گونه اطلاعات جدیدی که درک فرد از واقعیت را تهدید کند، به دنیای درونی او دسترسی ندارد. خودپنداره با کمک انکار و تحریف در برابر تجربیات بیگانه محافظت می شود و از شناسایی اطلاعات بیگانه که برای وضعیت ذهنی مراجع متناقض است به عنوان تجربه شخصی جلوگیری می شود. بنابراین، آگاهی هشیارانه ی فرد مجبور نمی شود که در برابر دوسوگرائی ها یا خودنگری مثبت تلاش کند.

  1. انکار: انکار زمانی اتفاق می افتد که خودپنداره فرد با احساسات او در تضاد باشد. اطلاعات جدید از رسیدن به آگاهی منع می شوند، زیرا ممکن است منجر به سقوط اعتماد به نفس مثبت شود. مثلا، نقش مادری برای فرزندان ممکن است به یک کار خسته کننده تبدیل شود. آگاهی هشیارانه اجازه نمی دهد که این تجربه تصدیق شود. از آنجایی که نقش مادری دلسوز که توسط مادر فوق اتخاذ می شود، با احساس ملال در تضاد است، تجربه ارگانیسمی تهدیدی برای جهان بینی مادر تلقی می شود و در نتیجه انکار می شود.
  2. تحریف: تحریف به عنوان یک مکانیسم تفسیر نادرست عمل می کند. در حالی که هدف انکار نادیده گرفتن اطلاعات است، تحریف به منظور دستکاری آن به خاطر خودپنداره و حل تضادها است. مفهوم ملال در مثال مادر می تواند به عنوان فرسوده بودن تفسیر شود و بنابراین، نسخه تأیید شده ملال تهدیدی علیه خودپنداره ندارد.

منبع : مقاومت در روان درمانی

۳ ۲ رای ها
رأی دهی به مقاله

همه ما در مراحل و زمان هایی از زندگی، نیاز به گفت و گو و مشاوره داریم. جهت دریافت وقت مشاوره آنلاین یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ تماس بگیرید.

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها