ما هنوز نمیدانیم که با این نیاز طبیعیمان چه کنیم و گاهی حتی با خودمان هم روراست نیستیم و به هر ارتباطمان برچسب عشق میزنیم، حتی اگر فقط برای برطرف کردن نیاز جنسی بوده باشد.
آیا برای ارضای نیاز جنسی اول باید عاشق شد؟
مسیر عشق و سکس همیشه به یک نقطه ختم نمیشود. ما تربیت نشدهایم تا صادقانه و صریح، بدون خجالت و پردهپوشی، در مورد خواستههای جنسیمان حرف بزنیم. به نظر می رسد، مشکلات همه زنان جهان در حیطه سکس و عشق یکی است، فقط در کشورهای مذهبی مانند ایران کمی شدیدتر است. مشکل همه زنان از هر فرهنگی، این است که چرا نمیتوانند مانند مردها تعدد روابط جنسی داشته باشند؟
بیشتر زنانی که سعی کردهاند روابط آزاد داشته باشند، با مشکلات عمیق روحی مواجه شدهاند. باید در نظر بگیریم که زنها بعد از رابطه جنسی دچار وابستگی میشوند و بخشی از دلیلش کاملا فیزیولوژیک است. وقتی زن ارضا میشود، بدنش هورمون اکسی توسین ترشح میکند که محرک انقباضات رحمی است و این هورمونی است که حس وابستگی و عاطفی در زن ایجاد میکند. نمی توان با هورمونها جنگید.
خیلی از زنان ایرانی در یک دهه اخیر تابو شکنی کردهاند و روابط جنسی آزاد دارند، اما به نظرم میآید که در ذهن این بخش از زنان هم هنوز تفکر سوء استفاده جنسی باقی مانده است. متأسفانه تا زمانی که این تفکر وجود داشته باشد که در سکس، یک نفر مورد استفاده قرار میگیرد و یک نفر استفاده میبرد، روابط منطقی و درستی شکل نمیگیرد. خیلی از دختران مدرن ایرانی که دوستپسر یا شریک جنسی یا حتی شوهر دارند، وقتی که رابطهشان تمام می شود، میگوید: در آن مدت مورد سوء استفاده واقع می شدم. یادش میرود که بگوید او هم در آن مدت از رابطه لذت برده است.
در غرب این نوع نگاه وجود ندارد. اگر رابطهای تمام شود، فکر نمیکنند مورد سوء استفاده واقع شدهاند. شاید این تفکر از آنجا میآید که برای دختر ایرانی، بکارت و دختر خوب بودن و بخشیدن بدن به شخصی که قرار است با او ازدواج کنند، خیلی مهم است و ریشه فرهنگی دارد. زنان و مردان جامعه ما، به دلیل شرایط مذهبی، سنتی و فرهنگی که در آن بزرگ شدهاند، هنوز این تفکرات را در لایههای ذهنیشان دارند و به همین دلیل انتظاراتشان از روابط و نقش مرد و زن در بخش ناخودآگاه ذهنشان با بخش خودآگاهشان متفاوت است.
باید قبول کنیم که مرد و زن از بعضی جهات با هم تفاوت دارند. مثلا زنی اگر از جفتش ناراحت باشد نمیتواند با او سکس کند، اما مرد اگر از جفتش ناراحت باشد، باز هم میتواند با او سکس کند و این دو را مربوط به هم نمیداند. به همین سادگی، این دو جنس در امور جنسی با هم متفاوتند. خیلی از زنها، روابط جنسی آزاد دارند؛ آنها توانستهاند احساساتشان را کنترل کنند و مثل مردها از رابطهها گذر کنند و وابسته نشوند، اما با گذر زمان برایشان مشکل ایجاد می شود.
متأسفانه مشکل اینجاست که زنهای ایرانی بیشتر مواقع روی تمایل جنسیشان سرپوش میگذارند، چون میترسند که به ضررشان تمام شود و مثلاً مرد شک کند که او قبلا روابط جنسی زیادی داشته و شاید هم همینطور بوده اما زن نمیخواهد بگوید، چون میترسد که دختر سبکی جلوه کند. اما در اروپا و آمریکا برعکس است؛ اگر زنی کنترل ارتباط جنسی را در دست بگیرد و به قولی فعال باشد، برای مردها نه تنها جالب است، بلکه یک نقطه مثبت در رابطهشان تلقی میشود. برای مردهای ایرانی، فاعل بودن زن در ارتباط جنسی چیز ترسناکی است.
برای ایرانیان سخت است که در مورد سکس حرف بزنند. وقتی هم که حرف می زنند خیلی خلاصه حرف میزنند، و میگویند: خیلی ببخشید، بیادبی است. یکی از دلایل اصلی ترس از حرف زدن و ترس از قضاوت شدن و نداشتن تعادل در روابط جنسی فقدان آموزش سکس در کشور است.
نگاهی فلسفی به آمیزش
برخی، کاوشی فلسفی در باب میل جنسی(۱۹۸۶) را جالبترین روایت محافظهکارانه از میل جنسی در سنت فلسفه تحلیلی دانستهاند. بنیان نظری این کتاب بر این اساس استوار است که، برخلاف گرایشهای شهوانیِ انسان و حیوانات، میل جنسی آدمی «حیثیت التفاتی» دارد. به عبارت دیگر، بین میل جنسی و شهوت تفاوتی کیفی از نظر نوع آگاهی از ابژهها وجود دارد. ابژههای میل جنسی التفاتی هستند، در حالی که ابژههای شهوت مادی اند. ابژههای التفاتی به عالم فکر و خیال تعلق دارند و لزوما نه مشاهده یا احساس بلکه در نظر مجسم و مصور میشوند.
رایانهای که با آن کار میکنم، میزی که پشت آن نشستهام، و دختری که به او مینگرم، همگی ابژههایی مادی اند؛ رایانهای که به یاد میآورم، میزی که در نظر مجسم میکنم، و دختری که دوست میدارم همگی ابژههایی التفاتی اند. البته ممکن است این رایانه، میز و دختر به طور مادی هم وجود داشته باشند اما این امر ضروری نیست زیرا رایانه، میز و دختر ممکن است تنها پارههایی از تخیلم باشند. التفاتی بودن ابژههای عشق ناشی از این واقعیت است که نمیتوان کسی را دوست داشت و تصوری، هرچند نادرست، از او نداشت؛ حال آن که تنها کافی است کسی را ببینیم تا شهوت ما برانگیخته شود.
به باور راجر اسکروتن (Roger Scruton)، در یک رابطه جنسی درست با دیگری «به مثابه یک شخص» رفتار میکنیم، در حالی که در یک فعالیت جنسی نادرست با دیگری نه به مثابه یک شخص بلکه به مثابه وسیلهای برای ارضای خود رفتار میکنیم و صرفا از بدن او کام میگیریم. همجنسخواهی و دگرجنسخواهی هر دو به طور یکسان میتوانند عرصه روابط جنسی درست یا نادرست باشند و در نتیجه همجنسگرایی را نمیتوان به طور ذاتی قبیح یا انحرافی شمرد.
اسکروتن، تصعید را میستاید اما اقرار میکند که، واقع گرایانه نیست که انتظار داشته باشیم انسان تمایلات جنسی خود را به طور کامل سرکوب کند. او میپذیرد که آدمی سویهای حیوانی و آمیخته با خواهشهای شدید جسمانی دارد. اسکروتن حتی از این فراتر میرود و میگوید رابطهای مبتنی بر عشقِ اروتیک نقشی مهم در فرایند رضایت خاطر دارد، اما بر آموزش اخلاقی تأکید میکند و میگوید چنین آموزشی باید ما را بر آن دارد که تمایلات جنسی را به طور کامل با محبت و مسئولیت بیامیزیم. این برنامهی آموزش اخلاقی به کودکان خواهد آموخت که جدایی محبت و مسئولیت از تمایلات جنسی امری نادرست است.
فوکو میگوید میتوان جوامعی را متصور شد که دلنگرانی و دغدغه رفتار جنسی نداشته باشند. اسکروتن با او مخالف است و میگوید میل یا برانگیختگی جنسی و لذتهای حاصل از آن بدون دغدغههای اخلاقی محدود کننده رفتار جنسی ناممکن است. به نظر اسکروتن، پرابلماتیک کردن تجربه جنسی به هیچ آرایش اجتماعی خاصی محدود نمیشود، بلکه یکی از ویژگیهای تجربه شخصی است، بنابراین در هر نظم اجتماعی اصیلی وجود دارد. به اختصار میتوان گفت اسکروتن با آرای نویسندگانی هم رای است که غایت طبیعی میل جنسی را ایجاد اتحاد اخلاقی میان اشخاص میدانند.
صنعت بدن
میشل فوکو در کتاب مراقبت و تنبیه از اقدامات انضباطی نام میبرد. بر اساس این سازوکار جدید قدرت، یک نفر میتواند بدن دیگران را طوری کنترل کند که نه تنها آنگونه که او میخواهد رفتار کنند، بلکه این رفتار را به نحوی انجام دهند که به نظر رسد بر اساس میل خود انجام دادهاند.
آیا زنی را میشناسید که تا به حال یک بار در زندگیش برای چاقتر شدن و یا لاغر شدن رژیم غذایی نگرفته باشد؟ شرکتهای تبلیغاتی آمار این زنان را نه تحت عنوان زنانِ تحت کنترل بلکه با عنوان زنانی که به سلامتیشان بها میدهند طبقهبندی میکنند، و البته در گوشه و کنار هم آمارهایی از زنانی که دچار بیاشتهایی عصبی شدهاند منتشر میشود، آماری که نشان میدهد فشار جامعه مردسالار برای تأیید کردن اندام زنان آنها را تا کجا پیش میبرد.
در سالهای پیش از این اما این فشارهای عصبی به جای آنورکسیا(بیاشتهایی عصبی) زنان را به هیستریا(نوعی بیماری روانی) مبتلا میکرد. جالب اینجاست که عمدهی پزشکانی که در قرون هفده و هجده میلادی با زنان مبتلا به هیستری مواجه میشدند، برای درمان آنها استفاده از کمربند عفت را توصیه میکردند زیرا معتقد بودند خودارضایی زنانه مسبب این بیماری است.
تا پیش از این، فمینیستها معتقد بودند زنانی که آرایش خود را کنترل میکنند تا مطمئن شوند کرم پودر صورتشان خشک شده، یا ریملشان نریخته باشد، زنانی که احساس میکنند چاق هستند و هرچه را میخورند کنترل میکنند، به سوژههایی در حال نظارت بر خود تبدیل شدهاند. فمینیستها این نظارت بر خویشتن را شکلی از فرمانبرداری از مردسالاری میدانستند. اما حالا به نظر میرسد دامنهی این نظارت بر خود از ظاهر و شکل و فرم مو و قوس کمر گذشته است. زنان امروزه داخلیترین و شخصیترین اندامهای خود را چنان کنترل میکنند که باب میل و ذائقه سکسی مردان باشد. با پیشرفت تکنولوژی، مردانی که قرنهاست کنترل واژن زنان را در دست دارند، اکنون به راههای دیگری جز خشونت علیه زنان برای کنترل آنها دست یافتهاند.
پییر بوردیو که به عنوان یکی از تأثیرگذارترین جامعهشناسان سالهای اخیر شناخته شده، معتقد است که برخی زنان در فرودستی موقعیت خودشان نقش دارند. متفکران فمینیست میگویند این واژه به روشنی نشان میدهد که چگونه زنان در طول تاریخ در مقابل دریافت حمایت و امتیاز، وضعیت فرودستی خود را پذیرفتهاند.(امنیت را فدای آزادی کردند)
منابع
- مقاله درباره اخلاق شهوت، عرفان ثابتی
- مراقبت و تنبیه، نوشته میشل فوکو، ترجمه افشین جهاندیده، انتشارات نشر نی