دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

روانکاوی و زبان از دیدگاه ژاک لکان

ناخودآگاه سخن می گوید، پس به زبان وابسته است (ژاک لاکان).

ژاک لکان

حتی اگر در ورای ظاهرش اصلا چیزی وجود نداشه باشد، نگریستن وجود دارد (ژاک لکان چهار مفهوم اساسی در روانکاوی).

ژاک لکان به عنوان با نفوذترین روانکاو بعد از فروید نمونه ای از پزشکی است که تسلیم عمل گرایی و تجربه گرایی افراطی نشد. وی در دهه ۱۹۳۰ با هدف بازگشت به فروید ٬ به تبیین و اشاعه نظریه فروید پرداخت. نکته اصلی این بازگشت قرار دادن زبان به عنوان ساختار اصلی در حوزه نظر و عمل است. دستاورد عمده لکان این بود که توانست با متاثر شدن از آثار زبانشناسانی چون فردینان دو سوسور و رومن یاکوبسن ناخودآگاه را مانند یک زبان ساختار یافته معرفی کند. به دنبال این طرز تفکر و عملی کردن آن در روانکاوی در طول بیش از ۵۰ سال٬ لکان نظریه ای جامع و پیچیده، روانشناختی و روانکاوی بر پایه زبان ارائه داد. وی بر این باور است که روانکاوی بدون گفتار و زبان موجودیت ندارد و با پیوند اندیشه های فروید و زبانشناسی باید درک شود. از این رو برای فهم لکان باید بپذیریم که او واقعیت را در محدوده زبان تعریف می کند و معتقد است روابط انسانی نیز در فضایی زبانی شکل می گیرد٬ بنابراین ما نیز ذاتا در محدوده ساختارمند زبان قرار داریم.

ژاک لکان(۱۹۰۱-۱۹۸۱) پزشک٬ فیلسوف و روانکاو برجسته فرانسوی بود. او در ۱۹۳۲ با اتمام دوره پزشکی٬ سالیان متمادی به عنوان روانکاو و روانشناس مطابق شیوه ی خاص خود به معالجه بیماران مشغول شد. وی در دهه ۱۹۳۰ به توضیح و اشاعه نظریه فروید در فرانسه پرداخت٬ اما تنها هنگامی به شهرت رسید که شروع به برگزاری سمینارهایی منظم در دانشگاه پاریس کرد و مقالات و سخنرانی های خود را در فرانسه با عنوان نوشته ها (Ecrits) منتشر ساخت. دستاورد عمده وی تفسیرهای تازه او از فروید در چارچوب زبانشناسی ساخت گرا (structural linguistics) بود که در نیمه نخست قرن بیستم بسط داده شده بود. آنچه باعث می شود لکان به عنوان یکی از بزرگترین شخصیت های علمی فرانسه در دهه ۱۹۷۰ مطرح شود ٬ تحقیقات وی در زمینه روانکاوی ساخت گرا است. با اینهمه توضیح دیدگاه لکان آسان نیست و آثار او که به طور عمده به شکل سخنرانی هستند ٬ بسیار دشوار و غامض به نظر می رسند و از جناس های غامض و کنایه های مبهم سرشارند. به همین دلیل است که تری ایگلتون (Terry Eagleton) از معماگونگی نظریات لکان سخن به میان آورده است.

لکان به خاطر ایده بازگشت به فروید و رساله ای که در آن ناخودآگاه را به صورت یک زبان ساختاربندی کرد معروف شد (Laplanche & Pontalis, 1983). او به عنوان بانفوذترین روانکاو بعد از فروید شناخته شده است. لکان مانند فروید در مطالعات خود از طیف وسیعی از زمینه های مطالعاتی همچون فلسفه٬ انسان شناسی ساخت گرا، ادبیات ٬ موسیقی و زبانشناسی اقتباس کرده است. وی با عقیده فروید مبنی بر تحلیل اجتماعی با الهام از چشم انداز روانکاوی موافق بود.  آنتونی الیوت(Anthony Elliott) ایده های لکان را به عنوان مرجع اصلی تفکر درباره پیوندهای میان روان و زمینه های اجتماعی عنوان کرد.  

لکان

زبان و ذهن ناخودآگاه

این عقیده که افکار مانند یک زبان ساختاربندی شده اند بحث جدیدی نیست. همانطور که در اوایل قرن سوم پیش از میلاد٬ افلاطون در گفتگوی بین سقراط و تهتتوس نشان داد که تفکر چیزی جز گفتار بیان شده(verbalized speech) نیست و گفتار نیز تفکر بیان شده (verbalized thought) است .هگل در کتاب فلسفه ذهن(Philosophy of Mind) از این عقیده حمایت می کند که واژه ها و در نتیجه وجود زبان در روند تفکر لازم و ضروری است. مطابق با دیدگاه افلاطون و هگل و با تاکید بر نقش اساسی کلمات در تعریف تفکر٬ سوسور بیان می کند که افکار چیزی جز یک ابر پرتلاطم نخواهد بود اگر ساختار زبان به آن شکل ندهد. با وجود این٬ نکته اساسی این است که تا زمان نگارش کتاب تعبیر رویای فروید تمایز اصلی بین ذهن خودآگاه و ناخودآگاه وجود نداشت. از نظر فروید٬ ذهن خودآگاه که وابسته به احساس و آگاهی حسی است٬ فقط بخش نسبتا کوچکی از ساختار روانی را شامل می شود و اطلاعات را هم از درون و هم بیرون دریافت می کند. از سوی دیگر٬ بخش ناخودآگاه به عنوان هر چیزی که از ادراک و آگاهی خودآگاه به دور است تعریف شده است و نسبت به خودآگاه در فعالیت های ذهنی ما مهم تر است(محسنی ۱۳۸۵) زیرا جایگاه کشش های فطری ٬ تمایلات و خاطرات سرکوب شده و بنیادی ترین و ابتدایی ترین بخش از دستگاه روانی انسان است 

اما نظریه روانکاوی فروید بر پایه بنیادهای پذیرفته شده عمومی علم قرار نداشت و شواهد قوی نیز برای اثبات آن مقدور نبود. نظریه او بر پایه استعاره ها٬ اسطوره ها ٬ رویاها٬ لطیفه ها و دیگر پدیده های گذرا و ناپایا بود و به همین دلیل مورد تحقیر جامعه علمی واقع شد. کسانی که خود را آسیب شناسان روانی بر پایه اصول علمی می پنداشتند نیز سعی کردند نظریه فروید را با زمینه های زیستی و فیزیکی پذیرفته شده معمول پیوند دهند و بسیاری از کسانی که خود را به عنوان پیروان فروید معرفی می کردند لازم می دیدند که نظریه فروید را برای جامعه علمی قابل قبول سازند. بنابراین٬ تغییراتی اعمال کردند که باعث شد این نظریه شباهت کمی به نظریه فروید داشته باشد.

اما تغییر جهت گسترش روانکاوی از نظریه فروید کاملا موفق نبوده است. با توجه به اینکه چنین گستردگی هایی در روانکاوی بیهوده بودند٬ معقول و منطقی است که اساس این تحولات را مورد بررسی قرار دهیم. تعجب برانگیز است که نظریه فروید به این دلیل که بر پایه اسطوره ها و استعارات بنا شده و بر پایه زیست شناسی نیست٬ از نظر جامعه علمی گمراه کننده و غیر علمی تلقی می شد؛ اما با توجه به نظریه اصیل فروید می توان چنین گفت که آسیب شناسی روانی تابع چیزی غیر از زیست شناسی است و اگر چنین است چه چیزی می تواند پایه و اساس آن باشد؟ اینجاست که ما می توانیم به نقش مهم لکان و ایده “بازگشت به فروید” اشاره کنیم.

لکان همواره خود را در حال تلاش برای بازگشت به فروید می دید. پس از سال ها تلاش برای اینکه آسیب شناسی روانی در چارچوب نمونه های پزشکی و به عنوان تابعی از زیست شناسی قرار گیرد٬ لکان این فرضیه را مطرح کرد که آسیب شناسی روانی انسان ناشی از عملکرد زیستی وجود انسان نیست٬ بلکه ناشی از زبان است. او بر اساس این فرضیه٬ پایه نظریه روانشناختی فروید را از اسطوره ها و استعاره ها به نوعی نظریه زبانی تبدیل کرد. در واقع٬ نکته اصلی این بازگشت قرار دادن زبان به عنوان ساختار اصلی در نظر و عمل بود، برای مثال لکان مفهوم عقده ادیپ در روانکاوی را به عنوان تناقض ذاتی در منطق کلمه بیان کرد. به دنبال این طرز تفکر و عملی کردن آن در روانکاوی در طول بیش از ۵۰ سال٬ لکان یک نظریه جامع و پیچیده روانشناختی و روانکاوی ارائه داد. با اینکه به نظر می رسد فروید در سه کتاب بنیادی خود یعنی تعبیر رویا٬ آسیب شناسی زندگی روزمره و طنز و رابطه ی آن با ناخودآگاه به طور ضمنی به وجود ساختار زبانی در ناخودآگاه اشاره کرده است٬ اما برتری لکان این بود که او شروع به تفسیر نظریه فروید در چارچوب نظریه زبانی مطرح شده توسط فردیناند دی سوسور کرد که یکی از بنیانگذاران علم زبانشناسی است٬ و این تنها چیزی بود که فروید در اختیار نداشت و در واقع ٬ در زمان فروید علم زبانشناسی هنوز به وجود نیامده بود. به همین دلیل است که فروید از استعاره ها و اسطوره ها (که بازنمودهای نمادین واقعیت هستند) به جای نظریه زبان (که سیستمی ساختارمند از بازنمودهای نمادین واقعیت به شمار می آیند) استفاده کرد. بنابراین ٬ در حالی که فروید به طور مستقیم زبان را به عنوان پایه آسیب شناسی روانی در نظر نمی گرفت٬ اما به طور قطع آن را چیزی غیر از زیست شناسی می دانست. همانگونه که فلاسفه و زبانشناسان تصور می کردند که تفکر مانند یک زبان ساختاریافته است٬ سهم منحصر به فرد لکان در روانکاوی این است که او معتقد بود که ناخودآگاه مانند یک زبان ساخت یافته است.

پست های مرتبط

نظریه لکان بر پایه زبان

لوئیس آلتوسر (Louis Althusser) بر نقش تاریخی لکان چنین تاکید می کند: “قدرت ادعای لکان و اصالت منحصر به فرد او در روانکاوی در این است که او یک “نظریه پرداز” در حوزه کاری خود یعنی روانکاوی و زبانشناسی است و این بدین معنا است که او می تواند یک سیستم کلی از مفاهیم نظری بسازد که قادر به ایجاد مجموعه ای از حقایق در حوزه تحلیلی است. در ادامه برای مستند ساختن و  اثبات چشم انداز انقلابی لکان در مورد زبان به مرور نظریه وی می پردازیم و از آنجایی که نظریه او در طول زمان دستخوش تغییراتی شده است ٬ می توان بین سه مرحله از نظریه او تمایز قائل شد: مرحله اول را می توان مرحله پیش زبانی نامید. در آغاز٬ نظریه ی وی از نظر زبان شناسی ساده و بی تکلف بود٬ ولی نکته مهم در این مرحله این است که لکان دیدگاه ساختارگرایی را که افق های جدیدی در علوم انسانی گشوده است ٬ پایه و اساس نظریه خود قرار داد.

دست کم به دو دلیل باید در مورد ساختارگرایی لکان توضیحاتی ارائه شود: ۱- به این دلیل که ساختارگرایی زیرساز و زمینه تمام نظریه لکان است که مسیر و پیامدهای آنرا اصلاح می کند. ۲- به این دلیل که استفاده از واژه ساختار اغلب به اشتباه فهمیده می شود. ژان پیاژه ساختار را به صورت زیر تعریف می کند: “ساختار سیستمی از تحولات است و از آنجایی که نوعی سیستم است و نه تنها مجموعه ای از عناصر و خواص آنها ٬ این تحولات شامل قوانینی است که دارای سه ایده اصلی است: ایده تمامیت (wholeness)، گشتاری (transformation) و خودتنظیمی. 

به گفته پیاژه٬ تمامیت نتیجه وابستگی متقابل عناصر تشکیل دهنده ساختارها است و این واقعیت که گرد هم آوردن همه اعضا الزاما از جمع کردن آنها در یک جا متفاوت است. مفهوم گشتاری٬ قوانین ترکیب را در بردارد که در داخل یک ساختار به طور واقعی ساختارمندی را ایجاد می کند. در نهایت خودتنظیمی ٬ به عنوان مشخصه اصلی ساختار ٬ به این معنا است که ساختار بدنبال بقای خویش است. برای مثال٬ اگر دو عنصر ساختار با قانون ترکیب در ارتباط با هم قرار بگیرند٬ سومین عنصر ناشی از این ترکیب نیز دارای ساختار خواهد بود که نشان دهنده ثبات سیستم است. چنین تعریفی از ساختار به ویژه بسیار مناسب برای مطالعه زبان است. چنین ساختاری در عناصر اصلی ارتباطی که لکان بین زبان و ناخودآگاه ایجاد کرد و کل نظریه زبانی او دیده می شود..(Jean Piaget’s .۱۹۷۰)

مرحله دوم را می توان مرحله زبانشناسی نامید. بنا به گفته رودینسکو این مرحله در سال ۱۹۴۶ زمانی که لکان برای اولین بار کارهای فردیناند دی سوسور را مطالعه کرد٬ آغاز شد. به عبارت دیگر مرحله دوم یافتن نظرگاه زبانشناسی بود. این کشف باعث حرکت ذهن لکان به سمت بازنگری در نظریه فروید در مورد ناخودآگاه از نظر زبانشناسی ساختاری بود. در این مرحله کاملا از عقاید لکان و از واژگان او (مانند دال و مدلول) مشخص است که نظریه او در اساس بر پایه نظریه سوسور استوار است. سوسور معتقد بود که زبان متشکل از نشانه هاست و هر نشانه از دو بخش دال و مدلول تشکیل شده است. دال به عنوان بیان آوایی واژگان یا تاثیر روانی یک صوت و مدلول به عنوان مفهوم مصداق یا محتوای نشانه ای آن صوت است.

لکان کوشید نشان دهد ناخودآگاه آدمی نیز از ساختاری شبیه ساختار زبان برخوردار است. یعنی همان نظام دال و مدلولی که در نظام زبانی حاکم است ٬ در ساختار ناخودآگاه انسان نیز دارای مصداق بیرونی است. به عبارت دیگر ٬ همچنان که بکارگیری دال هایی همچون حروف ٬ به فراخور نوع کاربردشان٬ مدلول هایی را در ذهن مخاطب ایجاد می کنند٬ ناخودآگاه ذهن نیز در موقعیت های مختلف قادر است که در تماس با برخی عناصر بیرونی همچون مزه خوراکی ها٬ رایحه برخی اشخاص یا اشیا و حتی مشاهده برخی تصاویر که به صورت دال هایی در ذهن پدیدار می شود٬ خاطراتی را از گذشته و دوران کودکی در ذهن ما زنده می کنند که این خاطرات مصداق های همان مدلول اند.

مرحله سوم به گفته رودینسکو (Roudinesco) در ۱۹۵۰ آغاز شد٬ زمانی که لکان برای اولین بار رومن یاکوبسن را ملاقات کرد. نظریه یاکوبسن اعمال نفوذ بیشتر و فراگیرتری در تفکر لکان در مورد زبان داشته است. چنین به نظر می آید که لکان دو نوع برداشت متفاوت و پی در پی از کار سوسور داشته است. اولین بار قبل از سال ۱۹۵۳ و دومین بار بین سال ۱۹۵۳ و ۱۹۶۳ که او نظریه سوسور را از منظر یاکوبسن بازخوانی کرد. لکان به طور انحصاری به بررسی ساختار دوگانه ساختار ادبی نظریه یاکوبسن پرداخت که بسیار انتزاعی است و درک آن بسیار دشوار است. رودینسکو کشف لکان در مورد ساختار دوگانه یاکوبسن را شگفت آور تلقی می کند و می گوید: “لکان با انتشار کتاب “اصول زبان” توسط یاکوبسن و موریس هیل تحت تاثیر نظریه یاکوبسن قرار گرفت و فرضیه خود را در مورد زبان ناخودآگاه اصلاح کرد. با این کتاب لکان توانست “تعبیر خواب” فروید را به گونه ای خلاقانه مورد مطالعه قرار دهد. 

دوگانه انگاری در اساس پارادوکسیکال است که اساس آن کنایه و  استعاره است. به نظر می رسد این دوگانگی از اهمیت اولیه برای تمام رفتارهای کلامی و در کل رفتار انسانی برخوردار است. به طور خلاصه استعاره به مشابهت دو عنصر که یکی تمثیلی از دیگری است اطلاق می شود. برای نمونه می توان به تمثیل شیر برای انسان دلیر اشاره کرد. در روانکاوی نیز این استعاره کاربرد دارد. مثلا یک شی ٬ یک تصویر یا یک کنش باعث پدیداری یک یا چند تصویر توامان دیگر در ذهن و خاطره ما می شود که با آن تصویر نخست دارای مشابهت بوده و برای روانکاو بویژه در تعبیر رویاها ٬ خاطرات فراموش شده و یا لغزش های کلامی عناصری پراهمیت تلقی می شود. در زبانشناسی کنایه را یک فرایند زبانی می دانیم که به واسطه آن برای یک مفهوم از واژه هایی استفاده می کنیم که خود بر مفهومی ثانوی دلالت دارد٬ یا استفاده از لفظی است که به جای معنای اصلی٬ معنایی نزدیک به آن داشته باشد و در واقع از یک عنصر کم اهمیت برای بیان عنصری مهم استفاده می کنیم. دقیقا همین فرایند در خاطرات٬ رویاها و لغزش های زبانی مان که نمودار ناخودآگاه ما هستند اتفاق می افتد؛ یعنی تبلور یک عامل به ظاهر کم اهمیت حکایت از یک نقیصه ی اساسی در روان ما دارد. برای نمونه ممکن است ترسی که ناشی از رفتارهای خشن اطرافیان در دوران کودکی بوده٬ در دوران بزرگسالی به صورت ترس از عناصر بیرونی(حیوان ٬ حشره) یا هر عامل بیرونی دیگر جایگزین شود (محسنی ۱۳۸۵).

لکان در گفتمان رم (Rome discourse – 1953) نیز کارکرد گفتار در روانکاوی را دوباره مورد ارزیابی قرار داد. او با مشاهده اینکه روانکاوی در حال حرکت به سمت نوعی رفتارگرایی است٬ بیان کرد که روانکاوان ضرورتا نیاز دارند که اذعان کنند عملکرد بالینی آنها یک درمان مبتنی بر گفتار است و اثرات سودمند آن از گفتار منتج می شود. به طوری که لکان بیان می کند در روانکاوی باید به دنبال نمادها در متن گفتار تداعی آزاد بیمار بود. پس از بررسی خلاصه ای از نظریه لکان٬ اشاره به این نکته مهم در پس نظریه او ضروری است. مطابق دیدگاه سوسور٬ زبان نظامی رابطه ای و یا تفاوتی است. یعنی هیچ نشانه ای را نمی توان فارغ از نشانه ای دیگر تفسیر و تعریف کرد. یعنی راست ٬ راست است چون چپ نیست. مطابق این دیدگاه و با توجه به نظریه کلی لکان می توان در نهایت چنین نتیجه گیری کرد که چون امر نمادین (S) (امر نمادین شامل تمام چیزهایی است که ما معمولا واقعیت می نامیم) از طریق زنجیره های دلالت به هم پیوسته است٬ ما محکوم هستیم به این که هیچگاه جهان را به آن شکلی که واقعا هست درک نکنیم و تا ابد در زندان زبان باقی بمانیم. در واقع همه چیز زبان است.

بحث و نتیجه گیری

تاثیر افکار فروید و لکان در شاخه های مختلف علوم انسانی غیر قابل انکار است. درک صحیح افکار و دیدگاه های فروید نیازمند سال ها پژوهش است و این مساله بیش از پیش در مورد افکار و دیدگاه های لکان صدق می کند. یکی از پیش شرط های درک نظرات لکان آشنایی کامل با دیدگاه های فروید است. لکان به عنوان بزرگ ترین روانکاو بعد از فروید ادعا می کند که تنها کسی است که حقیقت را در مورد نظریه فروید بیان می کند و اسم خود را بعد از اسم فروید به عنوان کسانی که پایه گذاران واقعی روانکاوی هستند ذکر می نماید. او با تلفیق نظریه روانکاوی با زبانشناسی بیان کرد که بدون گفتار و زبان، روانکاوی موجودیت ندارد و با پیوند اندیشه های فروید و زبانشناسی باید درک شود در راستای این هدف و در راستای پروژه “بازگشت به فروید” ٬ او جنبه های مفهومی نظریه فروید درباره فرایندهای اجتماعی شدن را که قبل از لکان از دست رفته بودند یا به روش های مختلفی تفسیر شده بودند را برجسته کرد و به آنها از نو پرداخت.

دست کم دو موضوع مهم و مرتبط با هم در ساختار نظریه لکان وجود دارد. اولین مورد که لکان بسیار جدی به آن می نگرد و می توان آن را پارادایم تفسیری متون فروید نامید ٬ اینست که فروید بارها و بارها نشانه ها ٬ لغزش ها و رویاها را به عنوان پدیده های نمادین که قابل تفسیر هستند شرح داده است. دومین مورد نیز علاقه ی لکان به تفسیر روانکاوانه به عنوان یک روش درمانی متکی بر قدرت گفتار و زبان است.

لکان با تحقیر علم زدگی بیان می کند که علم زدگی به معنای حرکت از قلمرو زیست شناسی و علت شناسی حیوانی به سوی انسان است؛ بدون در نظر گرفتن تفاوت های بزرگی که باعث می شوند انسان ها دارای زبان٬ نماد و در نتیجه ناخودآگاه شوند. با اینکه او یک روانکاو و پزشک بود٬ اما نظریه ای غیر بالینی ارائه کرد و تسلیم عمل گرایی و تجربی بودن افراطی نشد. بنابراین٬ لکان در حوزه نظریه های اجتماعی که برای پزشکان نامتعارف است٬ اهمیت قابل توجهی دارد. ژاک لکان و پیروان او می توانند ادعا کنند که با توجه به فروید نظریه ای را در مورد فرهنگ و به ویژه زبان توسعه داده اند که در حال حاضر با ایجاد پیشرفت هایی در علم زبانشناسی درک بهتر آن میسر خواهد شد.

سمیه اسدزاده – محمدمهدی میرلو

منابع

  1. ایگلتون. پیش درآمدی بر نظریه ی ادبی٬ ترجمه عباس مخبر( ۱۳۶۸ ). تهران ٬ نشر مرکز.
  2. محسنی٬(۱۳۸۵). ژاک لکان٬ زبان و ناخودآگاه. پژوهش های زبان های خارجی
۰ ۰ رای ها
رأی دهی به مقاله
* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه این مطلب و دیگر مطالبم، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره تلفنی یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام یا ایمو هماهنگ نمایید. همچنین می توانید با شماره ۰۹۱۲۰۷۲۸۷۱۲ تماس بگیرید. *

1 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Bahram
۱۴۰۲/۰۱/۱۴ ۰۲:۰۷

با سپاس از شما. به عنوان کسی که علاقمند به مباحث مرتبط است نوشته شما را تحسین می کنم. چند بخشی از نوشته حاوی جملات سر راست و مستقیم در ایضاح پیچیدگی لکان است.