هنر بی عملی
در ستایش هیچ کاری نکردن
هیچ کاری نکردن یکی از سخت ترین کارهاست؛ چرا که ما عادت کرده ایم همیشه کاری انجام دهیم و مشغول باشیم.
ما در دنیای شلوغی زندگی می کنیم و نوعی باور در ما وجود دارد که همیشه باید کاری کرد و دست روی دست گذاشتن کاری خطاست. به همین خاطر مدام در حال انجام کارهای مختلف هستیم. مغز ما، موقع تا کردن لباس یا پیاده رفتن به سرکار و یا رانندگی به حالت هدایتگر خودکار در میآید. این همان حالتی است که به آن بی عملی می گویند. مثلا هفته ای یکبار در پارک یا خیابان قدم بزنید و اجازه بدهید که مسیر شما را هدایت کند. مهم این است که مسیر را به خودش واگذارید نه آنکه آن را انتخاب کنید.
گاهی وقتی در سر یک دو راهی قرار می گیرید به جای اینکه یکی را انتخاب کنید، می توانید هیچ کدام را انتخاب نکنید و اصلا انجامش ندهید. وقتی شرایط نامشخص است بهتر است عقب بایستیم، تا این که تمام گزینههایمان را ارزیابی کنیم. هرچند ممکن است این کار با تحسین مواجه نشود. بیشتر مشکلات بشر ریشه در ناتوانی او در آرام و تنها نشستن در یک اتاق دارد.
هیچ کاری نکردن یکی از سخت ترین کارهاست؛ چرا که ما عادت کرده ایم همیشه کاری انجام دهیم و مشغول باشیم و همین موجب استرس و اضطراب در زندگی ماست. ما هنر بی عملی را فراموش کرده ایم. زمانی که در وضعیتی بیخیال و آسوده به سر میبریم، مثل اوقات بیکاری یا تنبلی، وقتی که هیچ کاری نمی کنیم، ذهنمان به پرسهزنیهای شگفتانگیز مشغول می شود و لحظهای خاص را برای ربط دادن فکرهایی که در ذهن مان چرخ میخورند، انتخاب میکند.
چرا هیچ کاری نکردن، نوعی کار است؟
چون برای هیچ کاری نکردن می بایست انرژی مصرف کنید. اگر باور نمی کنید این موضوع را گوشه ذهن تان داشته باشید و هر وقت فرصتی پیدا کردید امتحانش کنید. یک جایی بنشینید و سعی کنید هیچ کاری نکنید. ممکن است در حالی به خودتان بیایید، که گوشی همراهتان را در دست دارید و مشغول چک کردن شبکه های اجتماعی هستید، ممکن است با تماس یک دوست از منزل خارج شوید، یا بخوابید، یا حمام کنید، یا غذا بخورید؛ همه اینها را انجام می دهید چون، هیچ کاری نکردن خیلی دشوار است.
وقتی می خواهید هیچ کاری نکنید تلاش می کنید بر اینجا و اکنون متمرکز شوید و بعد آرام آرام میزان توجه تان به محرک های محیطی را کاهش دهید. نکته اینجاست که مغز شما برای هشیار ماندن نیازمند فعالیت است، فعالیت در مغز به صورت فکر و یا رفتار بیرونی متجلی می شود. وقتی سعی می کنید ذهن تان را آرام کنید، از آن طرف پشت بام به پایین می افتید. برای همین مدیتیشن و از این دست کارها خیلی دشوار هستند.
هیچ کاری نکردن به ما فرصت می دهد تا به ۳ کار اساسی بپردازیم:
۱- استراحت
وقتی حواس و توجه مان به هیچچیز نیست و در وضعیت آسودهخیالی هستیم، به معنای واقعی مشغول استراحتیم. زمانی که خودمان را رها میکنیم و اجازه میدهیم ذهنمان آزادانه پرسه بزند، در حالت تمرکز پراکنده(Scatter Focus) هستیم؛ حالتی که تقویتکننده انرژی است و کمک میکند بعدا بتوانیم عمیقتر تمرکز کنیم.
انجام کارهای لذتبخشی که نیازمند تلاش و تمرکز حواس نیست، میتواند در تقویت انرژی ذهنی مفید و موثر باشد. برای مثال، میتوانیم اوقاتی را به انجام سرگرمیهای خلاقانه اختصاص دهیم (نقاشی کردن، کار دستی ساختن، خطاطی، باغبانی، آشپزی و … )، یا بدون همراه داشتن موبایل، مسیری را بدویم، قدم بزنیم یا شنا کنیم.
۲- تدبیر و چارهاندیشی
تحقیقات نشان میدهد هنگام هیچ کاری نکردن، ۱۴ برابر بیشتر به آینده فکر میکنیم. همچنین، مواقعی که آسودهخاطریم و توجهمان به چیز خاصی معطوف نیست، ۷ برابر بیشتر به اهداف بلندمدت فکر میکنیم. بدیهی است که تحقق این اهداف موضوع دیگری است، اما «هیچ کاری نکردن» اجازه میدهد در وهله نخست، قصدهایمان را مشخص و تعیین کنیم و اهدافمان را به یاد بیاوریم.
۳- خلاقیت و کشف ایدهها
در حالت هیچ کاری نکردن ذهن ما، سه مقصد ذهنی گذشته، حال و آینده را به هم پیوند میدهد. در مقایسه با وضعیت متمرکز، وضعیت “تمرکز پراکنده” به نحو قابل ملاحظهای با بینش خلاقانهتر همراه است. برای مثال، ممکن است ناگهان ایدهای را که چند هفته قبل جایی خواندهایم، به یاد بیاوریم و آن را به چگونگی حل و فصل وضعیت فعلیمان در محل کار ربط دهیم.
اوج دستیابی به ایدههای خردمندانه و دور از انتظار را زمانی تجربه میکنیم که در وضعیت تمرکز پراکنده حاصل از هیچ کاری نکردن، به سر میبریم. ظاهر امر این است که در مواقع بیکاری، کار خاصی انجام نمیدهیم اما به لحاظ ذهنی، دقیقا عکس آن صادق است.