سوء استفاده عاطفی
سوء استفاده عاطفي، ماهيتاً عاطفی و هيجـانی اسـت نـه جسمانی.
سوء استفاده عاطفی به هسته درونی شخص آسیب وارد می کند، زخم هـایی ایجـاد مـی کند که عمیق تر و مزمن تر از جراحت های بدنی است.
سوء استفاده هر رفتاری است که به قصد کنترل دیگری انجام مـی گیرد و می تواند اسـتفاده از تـرس، توهین و تجاوز کلامی یا جسمی را شامل شود. سوء استفاده عاطفی نوعی سوء استفاده است که ماهیتاً عاطفی و هیجـان اسـت نـه جسمی. سوء اسـتفاده کلامـی و فنـون ظریفتری چـون سـرزنش، دستکاری و ترشرویی همه مثال هایی از سوء استفاده عاطفی هستند.
سوء استفاده عاطفی مثل شستشوی مغزی است که در آن بطور منظم اعتماد به نفس، ارزش شخصی و خود پنداره افراد تخریب می شود. سوء استفاده عاطفی چه بوسیله زخم زبان و تحقیر مداوم انجام گیـرد و چـه بوسـیله تشر زدن یا تحت عنوان راهنمایی و پند، نتیجه همیشه یکسان است. در واقـع سـوء اسـتفاده شـونده، هویـت و ارزش شخصی خود را از دست می دهد.
سوء استفاده عاطفی به هسته درونی شخص آسیب وارد می کند، زخم هـایی ایجـاد مـی کند که عمیق تر و مزمن تر از جراحت های بدنی است.
عشق و سوء استفاده عاطفی
این به معنای آن نیست که متوجه شدهاند در رابطه چگونه باید برخورد کنند یا اینکه ناگهان متحول شدهاند، بلکه به معنی این است که نمیخواهند منفعتی را که از رابطه میبرند، از دست بدهند، بنابراین به صورت موقت شیوهای دیگر پیش میگیرند که دیگری را به خود نزدیک کنند و تحتسیطره خود درآورند.
بدترین شیوه قربانی شدن این است که به نام عشق از تمام خواستهها، ارزشها و علاقههای شخصیتان بگذرید و آنچه «او» میخواهد، باشید. در این رابطهها ارزشمندترین عنصر وجودی یعنی «هویت» قربانی میشود. قربانی شدن هویت پیامدهای خطرناکی در آینده دارد؛ افسردگی، احساس سرخوردگی و پوچی در گذر زمان، تهی شدن و بیمعنایی در زندگی از پیامدهای آن است.
عشق، یعنی رابطه دو نفر با هم در عین استقلال هر دوی آنها. عشق، یعنی دوست داشتن دیگری با تمام تفاوتهایی که با ما دارد. تلاش برای اینکه دیگری را شبیه خود کنیم، به معنی تلاش برای بیهویت کردن و گرفتن اعتماد به نفس دیگری است؛ در واقع تلاش برای غیرجذاب کردن او است. یک فرد بیهویت و بدون اعتماد به نفس چه جذابیتی میتواند داشته باشد، هرچند همه خواستههای ما را برآورده کند؟
هر چقدر جوامع سنتیتر باشند، آمادگی افراد برای ازخودبیگانگی بیشتر است. عشق واقعی به دنبال هویت شخصی ایجاد میشود و با ازخودبیگانگی در تضاد است.
درک روابط سوء استفاده گرانه
هیچ کس نمی خواهد در یک رابطه سوء استفاده گرانه قرار گیرد ولی افرادی که از سوی والدین یا اشخاص مهم دیگر مورد سوء استفاده کلامی قرار می گیرند، اغلب خودشان در مقام یک بزرگسال در موقعیت های مشابه، سوء استفاده گرانه عمل می کنند.
اگر والدین بر تجارب و هیجانات شما نام بگذارند و درباره رفتارهای شما داوری کنند، شما یاد نمی گیرید معیارهای خاص خودتان را شکل دهید، دیدگاه خاص خودتان را بپرورانید و بر احساسات و دریافت های خود متکی باشید. در نتیجه وقتی یک سوء استفاده کننده عاطفی در برابر شما شکل و حالت یک کنترل کننده را می گیرد، همان احساسات پیشین و آرامش بخش به شما دست می دهد، هر چند چنین احساساتی مخرب باشند.
افراد مورد سوء استفاده قرار گرفته اغلب گرفتار احساساتی چون ناتوانی، ترس و خشم هستند. نکته طنز آمیز این است که سوء استفاده کننده ها هم گرفتار همین احساسات هستند. خود سوء استفاده کننده احتمالا در یک محیط عاطفی سوء استفاده گرانه بار آمده و در چنین محیطی است که آنها سوء استفاده گری را به عنوان شیوه مقابله با احساسات ناتوانی، ترس و خشم خود انتخاب می کنند.
در نتیجه سوء استفاده کننده ها به سوی اشخاصی جذب می شوند که خودشان را ناتوان و درمانده می یابند، کسانی که یاد نگرفته اند برای احساسات و دیدگاه های خود ارزش قائل شوند، چنین واکنش هایی به سوء استفاده کننده ها اجازه می دهد تا احساس امنیت و کنترل بیشتری کنند و از مقابله با احساسات خود اجتناب کنند.
راه حل برای تغییر
نخستین گام به سوی تغییر، شناسایی الگوی روابط شما مخصوصا با اعضای خانواده و سایر اشخاص مهم است. فقدان صراحت و وضوح در نوع رابطه ای که شما با اشخاص مهم برقرار می کنید، می تواند به شیوه های مختلف خود را نشان دهد.
ممکن است در برخی موارد به عنوان یک سوء استفاده کننده عمل کنید و در برخی موارد دیگر به عنوان یک سوء استفاده شونده. شناخت خود و درک گذشته خود می تواند از ایجاد مجدد روابط سوء استفاده گرانه در زندگی شما پیشگیری کند.