دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

عقده روانی چیست؟

بیشتر انتخاب های زندگی ما از عقده ناشی می شود

عقده روانی در روانشناسی به شیوه ای خاص و تکراری از تفکر و احساس و رفتار اشاره دارد. بنابراین تمامی اجزای روان ساختار عقده ای دارند.

عقده روانی

تعریف عقده در فرهنگ معین به معنای گره و حالت سرخوردگی و کینه به علّت دست نیافتن به مطلوب مورد نظر است. در اصطلاح عامیانه، فردی را که از گره‌های روحی رنج می‌برد و همزمان دنیای روحی دیگران را نیز مختل می‌کند، عقده‌ای می‌نامند.

عقده روانی(Complex) مجموعه‌ای از اندیشه‌ها و عقاید یا تکانه‌های مرتبط به هم است و تأثیر قوی و معمولا ناهشیاری بر نگرش‌ها و رفتار بر جای می‌گذارد. مثلا وقتی کسی از عقده حقارت رنج می‌برد در تمامی موقعیت‌هایی که یک مرجع قدرت یا نیروی برتر وجود داشته باشد، رفتارهایی برآمده از این دغدغه ذهنی را در پیش می‌گیرد، مثل اینکه از موضع ضعف برخورد کند یا با یک مکانیسم دفاعی وارونه خود را برتر از آنچه که هست، نشان دهد.

اصطلاح عقده روانی، توسط کارل یونگ (Carl Gustav Jung) ابداع شد تا محتوای ناهشیار شخصی را نشان بدهد. عقده‌ها، گره‌های ناخودآگاه هستند که به رفتارها و استنباط فرد از موقعیت سمت و سو می‌دهند. یک عقده زمانی فعال می‌شود که یک بستر زمینه ساز هیجانی و اخلاقی مرتبط با آن ایجاد شده باشد، مثلا همان کسی که عقده حقارت دارد با قرار گرفتن در موقعیت‌های رقابتی بیشتر افکار ناکارآمدش فعال می‌شود.

زمانی که رفتاری مبالغه آمیز از خودتان یا دیگران دیدید، به احتمال زیاد می توانید بویی از عقده را شناسایی کنید. مثلا اگر کسی را دیدید که نسبت به هر گونه احساس طرد یا پذیرفته نشدن بسیار زیاد واکنش نشان می‌دهد، احتمال فعال شدن یک عقده وجود دارد. این افراد اغلب به وجود یک گره آگاه نیستند، چرا که از ذهن ناخودآگاه بیرون می‌آیند.

عقده، محصول فشارها و ناراحتی­ های روانی و رنج‌های شدید درونی ناشی از امیال سرکوفته است. به‌عبارت دیگر مجموعه گرایش‌های ناخودآگاه که حالات، رویاها، رفتار و کردارهای شخصی را نشان می‌دهد، عقده نامیده می‌شود.

عقده‌ها فقط شامل جنبه های منفی نمی شوند؛ مثلا هنرمندی که ذهنش را زیبایی اشغال کرده است، هرگز به اثری که کمتر از یک شاهکار باشد، رضایت نمی‌دهد و در طی این مسیر سخت از انرژی عقده خود برای دستیابی به هدفش بهره می‌گیرد؛ بنابراین همه افراد به صورت پیش فرض عقده‌هایی درون خود دارند. به قول یونگ: هیچ‌کس عقده ندارد، بلکه عقده، او را دارد.

وقتی گفته می‌شود کسی عقده دارد، به آن معنی است که او حواسش پریشان چیزی است؛ به‌طوری که به سختی می‌تواند به مسئله دیگری فکر کند. یکی از اهداف روان‌کاوی یونگ منحل کردن عقده‌ها و آزاد کردن فرد از حکومت جابرانه آن‌هاست. عقده ها بخش های رفتاری ای هستند که به صورت تکه تکه به حیات خود ادامه می دهند و در من آدمی ادغام نشده اند و به صورت گستره پر رنگی از علایق خود را نشان می دهند.

برداشت عمومی از واژه عقده، نسبتا اشتباه است چرا که در نوشته های اکثر نظریه پردازان بزرگ، عقده لزوما رفتار نابهنجار نیست.

شکل گیری عقده های روانی

تفکر و احساس هر کس متأثر از نوع خلق و خوی و زمینه‌های تربیتی و یادگیری اوست. معمولا ناکامی در ارضای نیازهای اولیه مثل نیاز به توجه، دلبستگی، استقلال یا بر عکس ارضای بیش از حد نیازها از سوی والدین در کودکی می‌تواند بستری برای به وجود آمدن عقده‌ها باشد. رویدادهای ناکام کننده علت اصلی به وجود آمدن گره‌ها هستند. برخی از عقده‌ها معطوف به زمینه‌های فردی نمی‌شوند بلکه تجربیات جمعی بشر از راه ناخودآگاه جمعی نسل به نسل آن‌ها را انتقال می‌دهد، مثل عقده ادیپ که در هر نسل بروزی مشابه دارد و امری طبیعی در فرآیند رشد محسوب می‌شود.

پست های مرتبط

عقده‌ها به‌طور عادی بیماری‌زا محسوب نمی‌شوند. لکن بر اثر ندانم‌کاری‌ها، سهل‌انگاری‌ها، خودکامگی‌ها، استبداد و جهل والدین و یا مربیان مسئول تربیت کودکان، زمینه بوجود آمدن عوارض ثانوی، رشد و شیوع چنین بیماری را فراهم می‌سازند. بدیهی است اگر راه حل طبیعی و معقول برای کودک در نظر گرفته نشود، اختلالاتی به صورت احساس عقده در خلق و خوی او بوجود می‌آید که استمرار یافتن و مزمن شدن آن در دوران بلوغ به صورت عقده حقارت تبدیل می‌شود.

وقوع هر رخداد و رفتار منفی و سرکوبگر تاثیرگذار در زندگی دوران طفولیت، می‌تواند در آینده فرد تبدیل به انواع عقده روانی شود. برای مثال: هنگامی که نوزادی به دنیا می‌آید ممکن است تاثیرات متفاوتی بر هر یک از اعضاء خانواده برجا بگذارد و منش و خلق و خو و نگرش و برخورد آن‌ها را دستخوش دگرگونی نماید. مادر طبعا تمام توجه و محبت خود را به نوزاد معطوف و متمرکز می‌سازد و تا حدودی از کودک بزرگ‌تر خود غفلت می‌ورزد. همین امر موجب می‌شود تا فرزند ارشد نسبت به نوزاد نو رسیده احساس رقابت و حسادت کرده و در برابر مادر خود جبهه‌گیری نماید، زیرا احساس می‌کند که دستخوش بی‌توجهی و بی‌مهری قرار گرفته است. بدین ترتیب کودک در حالتی از احساسات متضاد میان عشق و نفرت قرار می‌گیرد؛ مضطرب، مشوش و بی‌قرار می‌گردد و گاهی از رفتن به مدرسه امتناع می‌ورزد و یا به خودارضایی و یا شب‌ادراری مبادرت می‌ورزد. لذا اگر این علائم رفتاری کودک روان‌شناختی نشود و به‌صورت منطقی، عقلانی و هوشیارانه حل نگردد، زمینه عقده مزاحم و ناخوانده در ضمیر ناخودآگاه او ایجاد می‌شود که آینده او را دچار مشکلات روحی و روانی می‌سازد.

ریشه عقده ها و گره‌ها در دوران کودکی و روش‌های تربیتی است که هر فردی با آن‌ها بزرگ شده است. اغلب ناخودآگاه بوده و فرد نسبت به آن آگاهی ندارد. کسب بینش به فرد کمک می‌کند تا به حل بهتر گره‌ها بپردازد.

ویژگی‌های افراد عقده‌ای

۱- رفتارهای افراطی : افرادی که از عقده روانی رنج می‌برند، رفتارهای افراطی دارند و فرمولی تکراری را به کار می‌برند. برای مثال عقده طرد شدگی باعث می‌شود فرد مداوم احساس طرد شدن و دوست داشته نشدن داشته‌ باشد و مدام جملاتی از قبیل «کسی مرا دوست ندارد، همه مرا طرد کرده‌اند» به کار می‌برد. این افراد واکنش‌های عاطفی شدید و افراطی دارند. زمانی که حس کنند شیوه‌ی استقبال شما از آن‌ها به هر دلیلی همراه با محبت و خوشحالی نبوده‌است به شدت فاصله می‌گیرند.

۲- خودمختاری عقده‌ها : عقده‌ها خودمختار هستند و اراده فرد را تحت کنترل قرار می‌دهند و نحوه رفتار و واکنش‌های او را تعیین می‌کنند. یونگ در این زمینه معتقد است عقده‌ها همانند موجودات انگلی هستند که در روح افراد به شیوه‌ای خودمختار زندگی می‌کنند.

۳- عدم خود آگاهی : اغلب افرادی که عقده روانی دارند، خود از وجود و نوع آن بی‌خبر هستند.

تفاوت عقده‌ها و عادات

باید میان عقده و عادت تمایز قایل شد. عادات نیز همانند عقده ها به نحوی استقلال پیدا کرده و از حوزه اراده فرد خارج می شوند. جویدن ناخن، وسواس کندن مو، سیگار کشیدن و… به خودی خود عقده شمرده نمی شوند. عقده فقط در پاسخ به یک موقعیت واقعی پدیدار می شود و یک واکنش عاطفی و اخلاقی نسبت به یک موقعیت خاص است. ناتوانی در تحمل کمترین سرزنش یا کمترین شوخی نشانه ای از یک عقده است، حال آنکه تیک هایی مانند پلک زدن از نشانه های داشتن عقده نیستند.

شیوه عملکرد عقده ها

عقده روانی با ۳ مکانیسم دفاعی نمود می‌یابد:

  1. والایش : عقده به قلمرویی انتقال می یابد که از لحاظ اجتماعی یا معنوی مقبول باشد و برای ایگو به صورت یک فعالیت حاوی علاقه و حتی ارزش در می آید، مثل کسی که عقده ویرانگری و تخریب دارد و با ورود در زمینه‌های ورزشی مثل بوکس یا ورزش‌های رزمی راه نمود خود را می‌یابد. و یا عقده حقارت با کاربرد تواضع و کناره گیری ارادی و افراطی، اعتلا می یابد.
  2. جبران : فرد عقده را انکار می‌کند و آن را نمی‌پذیرد، پس درصدد جبران آن بر می‌آید، مثل دموستن، که عقده حقارتش در زمینه لکنت زبان او را تبدیل به یکی از بزرگترین سخنوران تاریخ کرد.
  3. توجیه عقلانی : فرد با یک مکانیسم عقلانی سعی در توجیه منطقی عقده دارد و برای این توجیه از دلایل مختلف برای پوشش دادن آن استفاده می‌کند. مثل کمال گرایان که با توجیه کسب موفقیت عقده برتری خود را موجه جلوه می‌دهند. در توجیه عقلانی، فرد از عقده خود رنج نمی برد زیرا آن را انکار کرده است.

جنبه های سالم و بیمارگون عقده ها

بادوین(Charles Baudouin) روان‌کاو فرانسوی-سوئیسی می‌نویسد: این عقده‌ها نیستند که نابهنجار و مرضی هستند، بلکه برخی از دگرگونی ها یا تورم آنهاست که بیمارگون تلقی می شود. وی به متمایز کردن عقده های عادی می پردازد و درباره آنها می گوید: اینها ارکان روان هستند. از نظر وی عقده های عادی همان تمایلات و علایقی هستند که در وجود کلیه انسان های روی زمین وجود دارند و تقریبا ۳ دسته هستند:

  1. علاقه به شی: که با رفتارهای مربوط به آن شی خاص مشخص می شوند. مثل تماشا کردن، شناختن، تملک، خراب کردن و…
  2. علاقه به ایگو و اعتبار آن: از راه مقایسه خود با دیگری، اثبات وجود خود، حق خواهی، شناساندن خود و شناختن خویش و….
  3. علایق شخصی ویژه: نظیر یک سری رفتارهای خاص و کنش و واکنش ها.

عقده های عادی یا طبیعی ممکن است به صورت حالات مرضی در آیند. برای مثال کنجکاوی یک انگیزه طبیعی است و طی آن لذت دیدن و دانستن دنبال می شود. در میان کنجکاوی ها، کنجکاوی درباره جنس مخالف امری طبیعی است، ولی ممکن است با فردی مواجه شویم که در این راه با ممانعت ها و تنبیه هایی روبه رو شده است که هم آتش کنجکاوی او را تیزتر کرده اند و هم در وی احساس گناه پدید آورده اند.  لذا در او عقده ای پدیدار می شود که مربوط به علاقه ای شدید و احاطه گر برای شناخت مطالب مربوط به جنسیت است. لذا چنین فردی تمایل به رفتارهای اغواگرایانه و نمایشی پیدا می کند. بنابراین عقده ای در وی شکل می گیرد که بادوین آن را عقده خودنمایی لقب می دهد.

بنابراین عقده یک گرایش عادی است، ولی در اثر احاطه مفرطی که بر مجموعه روان و رفتار پیدا می کند، به صورت مرضی در می آید و انعطاف ایگو انسان را از بین می برد و آزادی آدمی را محدود می کند. اینجاست که یونگ معتقد می گوید: «هنگامی که عقده ای بر ما حکومت می کند ما دیگر خودمان نیستیم؛ یک عقده فعال گاهی ما را در یک حالت عدم آزادی غوطه ور می سازد».

وجود عقده های گوناگون در وجود هر انسانی ، اگر در حدّ اعتدال باشد و اگر به حالت بیماری نرسیده باشد، می تواند محرک او برای انجام کارهای خوب باشد، به عنوان مثال: اگر عقده هایی از جهل و فقر در وجود انسان نباشد، مسلما او به دنبال تحصیل علم و کار نمی رود، چون تحصیل علم و انجام کارهای مختلف، پر زحمت هستند و لذا محرکهای قدرتمندی مانند عقده های گوناگون، می توانند ما را وادار به انجام کارها خوب نمایند.

عقده ها نابهنجار نیستند، مگر زمانی که به صورت افراطی آشکار شوند و اجازه ندهند که شخصیت به صورت انعطاف پذیر رشد کند.

مهم ترین عقده های روانی

عقده تولد : این عقده بسترساز شک‌هایی درباره اصل یک مطلب یا چیز یا هویت است و مبدا تردیدهای شخصیتی است. حتی ممکن است جلوه ای روشنفکرانه و تعمیم گرایانه به خود بگیرد؛ به صورت پرسش‌هایی درباره منشا پیدایش انسان یا تصورات مربوط به تولد دوباره (تناسخ) در آید.

عقده ژوکاست (Jocaste) : در میان زنان شایع است و عبارت است از نیاز به حفظ پسر خود در نزد خویش و خاموش ساختن تمایل به استقلال و تمایل به اثبات مرد بودن پسر خود. زمینه ساز ایجاد وابستگی مردان بزرگسال به همسرانی که او را در جایگاه مادر می‌بینند.

عقده یونس (Jonas) : گرایش به حفظ و در امان نگه داشتن خویش است. برگشت خیالی به داخل شکم مادر و پناه بردن به یک حامی در هنگام احساس خطر. مزلو، عقده یونس را با نام ترس از پیشرفت معرفی کرد. عقده یونس ترس از بهتر بودن را مطرح می سازد. به عقیده مزلو این عقده در تمام افراد وجود دارد. مانعی که اغلب از رشد افراد به سمت خود شکوفایی جلوگیری می کند، عقده یونس است. عقده یونس با تلاش در گریختن از سرنوشت مشخص می شود، به همان صورتی که یونس سعی کرد از سرنوشت خود بگریزد.

عقده ادیپ (Oedipus Complex) : مرتبط به احساساتی در زندگی عاطفی کودک بین ۳ تا ۵ سالگی است. این عقده به امیال عاشقانه کودک نسبت به والد غیر هم جنس و رقابت حسودانه همراه با آرزوی مرگ نسبت به والد هم جنس، اشاره دارد. در دختران با نام عقده الکترا شناخته می‌شود.

عقده‌های دهانی 

  • مهرطلبی دهانی : ترکیبی از فعالیت‌های دهانی، تمایلات پذیرا و نیاز به حمایت و حفظ شدن را نشان می‌دهد. نمودهای رفتاری این عقده شامل مکیدن، بوسیدن، خوردن، نوشیدن، پک زدن، تشنه محبت بودن، همدردی، حفاظت و عشق است.
  • پرخاشگری دهانی (complex aggression oral): رفتارهای دهانی و رفتارهای پرخاشگرانه را شامل می‌شود. مانند تف انداختن، گاز گرفتن و پرخاشگری زبانی مثل ریشخند و طعنه.
  • طرد دهانی (Complex rejection oral): رفتارهایی مثل استفراغ کردن، ایرادی بودن افراطی در مورد غذا، کم خوردن، ترسیدن از آلودگی دهان (مثلا ترس از بوسیدن)، میل به انزوا و پرهیز از وابستگی به دیگران.

عقده‌های مقعدی

  • طرد مقعدی (Complex rejection anal): همراه با پرخاشگری و رفتارهای خصمانه و آزارگرانه، بی رحمی، ویرانگری، قشقرق، انداختن و پرت کردن اشیا، شلیک کردن  و منفجر کردن
  • نگهداری مقعدی (Complex retention anal): انباشتن، احتکار اشیا به صورت وسواسی یا افراطی، نظافت، لجبازی و خساست.

عقده قابیل(Cain) : هر گونه رفتار طرد، منع، بی اعتبار ساختن و پرخاش نسبت به هر رقیب واقعی یا فرضی است. در واقع همان عقده حسادت برادری می‌باشد.

عقده دایانا (Diana): عقده دختری که می‌خواهد پسر باشد. منشا عقده دایانا، حق طلبی و استقلال طلبی زنان، طرد مادر بودن، یا طرد رفتارهای ظریف زنانه و وظایف زنانه است.

عقده پرومته (Promethee): در عرصه حیات معنوی عبارت است از میل به داشتن قدرتی همانند استادان خویش، پی بردن به رمز قدرت آنان و مجذوب خود ساختن آنان، در حالی که خشم و انتقام آن‌ها را نیز می‌پذیرند.

عقده امپدوکل (Empedocle): آتش را بزرگترین پاک کننده می‌دانند، بنابراین به آتش انداختن خود و خودسوزی، باعث تغییر مدار دنیایی می‌شود و این عمل را منجر به ساخت پایگاه روشنگری جهان قلمداد می‌کنند.

عقده کرونوس (Kronos): به پدرانی اطلاق می‌شود که به فرزندانش ستم می‌کنند. این پدر مانع از به استقلال رسیدن پسرش می‌شود و به نوعی زمینه را برای اخته شدن روانی او ایجاد می‌کند.

عقده لوهنگرین: سعی در تامین سعادت دیگران و خانواده خود، ضمن چشم پوشی از لذات زندگی برای خویش. بعد از تحقق سعادت به طور ناگهانی ناپدید می‌شود.

عقده میزراهی (Complex urethral): عقده ای با سابقه شب ادراری، میل به جاودانگی، خودشیفتگی و جاه طلبی فوق العاده مشخص می‌شود. اشخاص دارای این عقده هدف‌های بلندپروازانه دارند و رویاهای آنها با شکست از بین می‌رود. این عقده با اقتباس از افسانه ای یونانی که به قدری به خورشید نزدیک شد که موم نگهدارنده بال های او ذوب شد، گاهی اوقات عقده ایکاروس(Icarus) نامیده می شود.

عقده مدونا(Madonna Complex): اغلب در مردان وجود دارد. این مردان زنان را یا به صورت پاک دامن و یا فاحشه در نظر می‌گیرند.

عقده سیندرلا : احساس کهتری زنان برای تقبل مسئولیت های اجتماعی در مقایسه با مردان 

عقده اختگی (Castration) : عقده اختگی به سبب وا زدن و سرکوب کنجکاوی کودک نسبت به مسائل جنسی است. توهم و پندار از دست دادن اندام های جنسی، وجود کودک را فرا می گیرد. فروید این مفهوم را برای توجیه عقده ادیپ خلق کرد. کودک در نتیجه میل به مادر توسط پدر تهدید به قطع آلت تناسلی می شود. عقده اختگی سرچشمه وجدان ماست؛ پسر با ترس از اختگی با پدر همانند سازی کرده و دارای وجدان اخلاقی می شود.

عقده خودنمایی: نشان دادن خود، به نمایش گذاشتن خود و بدن، جلب توجه دیگران، ایفای یک نقش در برابر دیگران، خود را مورد تحسین قرار دادن.

برای مطالعه بیشتر می توانید به کتاب عقده ها: تشخیص و درمان به شیوه روانشناسی تحلیلی اثر هانس دیکمن و ترجمه مهدی قراچه داغی، مراجعه کنید.

۳.۹ ۲۹ رای ها
رأی دهی به مقاله

همه ما در مراحل و زمان هایی از زندگی، نیاز به گفت و گو و مشاوره داریم. جهت دریافت وقت مشاوره آنلاین یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ تماس بگیرید.

7 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها