دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

نقش درمانگر در نظریه مراجع محور

خصايص درمانگران در نظريه مراجع محور کدامند؟

برای من هیچ چیز با ارزش‌ تر از تجربه نیست. محک و معیار درستی هر چیز برای من، تجربه شخصی خود من است.(کارل راجرز)

کارل راجرز

کارل راجرز یکی از با نفوذترین روانشناسان قرن بیستم بود. او متفکری بود که اعتقاد داشت انسان ها در کل خوب هستند. همچنین او اعتقاد داشت انسان ها تمایل دارند، استعدادها و خواسته های بالقوه خود را به بهترین شکل بالفعل کنند.

او در ابتدا درمان خود را با نام درمان غیر جهت دار(مشاوره بی رهنمود) شروع کرد، ولی بعدا نام روش خود را روش مراجع محور نامید. امروزه هر دو نام به کار برده می شود. همچنین در بیانی ساده می توان این نوع درمان را، درمان راجرزی نامید.

باید توجه داشت که راجرز به طور عمد از واژه مراجع به جای بیمار استفاده کرد. واژه بیمار به این معنی است که شخص مریض است و برای درمان مریضی خود به دنبال درمانگر است، ولی راجرز با کاربرد واژه مراجع تاکید کرد، که فرد با کمک درمانگر به دنبال کنترل سرنوشت خویش و غلبه بر مشکلات خویش است.

تا امروز مهم‌ترین رویکرد انسان‌گرا، روان‌درمانی متمرکز بر شخص است که کارل راجرز بنیانگذار آن است. راجرز، از این که درمانگران، چهره‌های صاحب اقتدار در روان‌درمانی هستند و بی رحمانه به دنبال کشمکش‌های ناخودآگاه می‌گردند، خسته شده بود. او احساس می‌کرد که برای روان‌درمانی باید راه بهتری وجود داشته باشد. او سپس به روش درمانی اتو رنک علاقه‌مند شد و نهایتا روش درمانی خویش را به وجود آورد. رنک معتقد بود بیماران باید فرصت پیدا کنند، اراده خود را اعمال کنند و بر درمانگر مسلط شوند. 

راجرز به تدریج عقاید مربوط به عدم سلطه‌گری در روان‌درمانی و ارزشمندی رابطه خوب انسانی را در جلسات خود به کار برد. او سرانجام به این باور رسید که خود درمانجو می‌داند چه چیزی او را رنج می‌دهد، در چه مسیری باید برود، چه مشکلاتی از بقیه مهم‌تر هستند و چه تجربه‌هایی در اعماق ذهنش دفن شده اند.  او روان‌درمانی را به صورت یک گزاره می‌دید: «اگر ……. آنگاه ……..».

Carl Rogers

اگر درمانگر شرایط مناسب را پدید آورد، آنگاه درمانجو که استعداد ذاتی برای رشد دارد، خود به خود بهبود خواهد یافت. این نوع نگاه حامل دو فرض اساسی است. افراد اصولا قابل اعتماد هستند. آنها بدون مداخله مستقیم درمانگر، استعداد زیادی برای شناختن خود و مشکلاتشان دارند و اگر در نوع خاصی از رابطه درمانی درگیر شوند، قادر به رشد هدایت شده توسط خود هستند.

انسان اصولا به «خودشکوفایی» گرایش دارد. همین گرایش است که حرکت رو به جلوی زندگی را ایجاد می‌کند، و درمانگر در تماس‌های درمانی خویش با مراجعانش، به شدت به این نیرو اتکا می‌کند. به عبارتی خودشکوفایی یعنی: فرایند جهت‌دار تلاش به سمت تحقق خویشتن، خودمختاری، استقلال و کمال.

نقش درمانگر در نظریه مراجع محور

راجرز همانند فروید، اعتقاد داشت رابطه درمانی خوب با مراجع می تواند به بینش و تغییرات پایدار در مراجع منجر شود. در حالی که فروید به ارائه تفسیرهایی می پرداخت، راجرز معتقد بود که درمانگر تاثیرش را غیر مستقیم می گذارد، نباید بر احساسات مراجع قضاوتی کرد و نباید راه حل یا پیشنهادی ارائه داد. در عوض مراجع باید بر خود، کنترل داشته باشد.

راجرز از همان ابتدا بر نگرش‌ها و خصوصیات درمانگر، و کیفیت رابطه درمانجو-درمانگر به عنوان عوامل تعیین کننده نتیجه فرایند درمان تأکید کرد. او همیشه مسائلی نظیر آگاهی درمانگر از نظریه و فنون را در درجه دوم اهمیت قرار می‌داد.

نقش درمانگر مراجع محوری، سیری تحولی داشته است(هارت، ۱۹۷۰). در دهه ۱۹۴۰ درمانگر سعی می کرد نسبتا ناشناس بماند و جوی توأم با گرمی و پذیرش ایجاد کند تا در این جو، مراجع با آرامش هر چه تمام تر خودکاوی کند. در دهه ۱۹۵۰ بر همدلی تأکید می شد؛ در این دوران درمانگر نه تنها موظف بود گرم باشد، بلکه سعی می کرد تجارب ذهنی مراجعانش را درک کند. در همین دوران فنی به نام انعکاس احساسات ابداع شد. در این فن، درمانگر برداشت خودش را از تجارب ذهنی مراجعان مثل آینه به آنها منعکس می کرد.

راجرز در سال ۱۹۷۵ مقاله ای منتشر کرد که در آن مدعی شده بود، این خود رابطه درمانی است که درمان بخش است. برخی خصایص و ویژگی های شخص درمانگر مهمتر از آموزش حرفه ای درمانگر و دیدگاه نظری و فنون است. راجرز بر این باور بود که شرایط لازم برای پذیرش غیر مشروط، همدلی و اصالت را اغلب کسانی که یا اصلا آموزش ندیده یا آموزش اندکی دیده اند می توانند فراهم کنند.

خصایص درمانگران در نظریه مراجع محور

۱- گرم بودن بدون پاسخدهی: شامل توجه مثبت نامشروط، بها دادن، پذیرش و احترام می باشد(راجرز، ۱۹۶۵). توجه از این جهت می تواند درمان بخش باشد که اعتمادساز است و در مراجع ایجاد انگیزه می کند. مراجعان در برابر کسی که به آنها توجه می کند بیشتر احتمال دارد خود افشایی کنند.

۲- درک همدلانه(empathy) : درک همدلانه، نفوذ به دنیای مراجع و دیدن دنیا از زاویه دید اوست. البته این کار خیلی سخت تر از آن است که در نگاه اول به نظر می رسد. برای اینکه خوب همدلی کنیم باید به قول پیاژه، از لاک خودمان بیرون بیاییم. از لاک خود بیرون آمدن یعنی کنار گذاشتن نقطه نظرات خودمان و تجسم نظرات و احساس دیگران از زاویه دید آنها.

انتظار از روان درمانی مراجع محور

درمانگر مراجع محور، توصیه های زیر را به مراجع نمی کند : 

  • ۱- از آن ها نمی پرسد «چرا سعی نمی کنی با او صادق باشی؟»
  • ۲- راهبرد خاصی را برای زندگی به مراجعان توصیه نمی کنید. مثلا به آن ها نمی گویید: باید این مکانی و این زمانی زندگی کنی.
  • ۳- از قضاوت یا سرزنش کردن پرهیز می کنید: مثلا «حق داری از مادرت عصبانی شوی»
  • ۴- به مراجعان بر چسب نمی زنید: تو روان پریش هستی.
  • ۵- برای مراجع طرح درمان نمی ریزید. ابتدا روی جسور نبودن کار می کنیم بعد می پردازیم به اضطراب.
  • ۶- به تفسیر معنای تجارب مراجعان نمی پردازید. مثلاً به آنها نمی گویید: تو در واقع از من عصبانی نیستی، تو در واقع از پدرت عصبانی هستی.

مفهوم اصلی در درمان مراجع محوری، احترام قایل شدن برای رشد و کمال است که خود فرد بانی و مولدش است. این مفهوم بر دو فرض استوار است:

۱- واقعیت ها برای افراد مختلف متفاوتند، یعنی هیچ کس نمی تواند در مقام قضاوت بر آید که واقعیت فلان انسان در مقایسه با واقعیت دیگر، نادرست و تحریف شده است.

۲- دومین فرض این است که اگر به واقعیت های دیگران احترام بگذاریم و اعتماد خود را به آنان نشان دهیم، رشد و کمال مورد نظر در مسیر مثبت زندگی اتفاق خواهد افتاد.

به طور کلی در درمان مراجع محور اولویت با پذیرش و احترام گذاشتن به تجارب مراجع است، یعنی اینکه درمانگر باید قبول داشته باشد برای نگاه کردن به واقعیت، راه های مختلفی وجود دارد. 

هدف مشاوره و روان درمانی مراجع محور

به نظر راجرز هدف از روان درمانی، بازگرداندن این توانایی در فرد است که با تمام وجودش با مشکلات زندگی مقابله ای خلاقانه و هوشمندانه انجام دهد. این نیز از طریق خودپذیری حاصل می شود. اگر مراجعان نگرش غیر قضاوتی در مورد خودشان داشته باشند و خودشان را بپذیرند، آنگاه می توانند دوباره با تجارب خویش ارتباط برقرار کنند.  افراد خود شکوفا برای حل مشکلات جدید زندگی و ادامه دادن آن به استقبال اضطراب و بی نظمی و آشفتگی می روند.

هدف از این نوع درمان، آزاد کردن و ممکن ساختن خلاقیت مراجعان است. مراجعان در این نوع درمان راه حل های جدیدی برای مسایل زندگی خود می یابند، راه حل هایی که پیش از آن نه درمانگر به آن فکر کرده است نه خود مراجع.

به طور کلی فرایند روان درمانی از دو جزء تشکیل می شود. ابتدا مراجع، راه و رسم گوش دادن به تجربه و پذیرش آن را می آموزد؛ با این کار انعطاف پذیری و خود گردانی او بیشتر می شود. سپس پذیرش کامل تجربه درونی، ظرفیت خلاقیت، متکامل تر شدن و ترمیم را در مراجعان بسیج می کند و مراجع را به سوی راه حل های جدید خلاقانه هدایت می کند و به او اجازه می دهد، برخورد جدید و منسجم تری با زندگی داشته باشد.

منابع :

  1. راجرز، کارل: مشاوره و روان درمانی مراجع محوری. ترجمه سید عبدالله احمدی قلعه. انتشارات فراروان
  2. شارف، ریچارد: نظریه های روان درمانی و مشاوره. ترجمه مهرداد فیروز بخت. انتشارات رسا
  3. شفیع آبادی، عبدالله و غلامرضا ناصری: نظریه های مشاوره و روان درمانی. تهران. مرکز نشر دانشگاهی

۳ ۴ رای ها
رأی دهی به مقاله
* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه این مطلب و دیگر مطالبم، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره تلفنی یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام یا ایمو هماهنگ نمایید. همچنین می توانید با شماره ۰۹۱۲۰۷۲۸۷۱۲ تماس بگیرید. *

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها