اصطلاحات رواندرمانی مراجع محور
کارل راجرز بشدت معتقد بود که انسانها ذاتاً خوب، قابل اعتماد و منطقی هستند. بنابراین او متقاعد شده بود که اگر انسانها آزاد باشند تا خودشان را اداره کنند، آن وقت نیازهای جامعه نیز به بهترین وجه برآورده میشود. او زندگی را بیشتر به عنوان یک فرایند متغیر مینگریست تا بودن؛ به نظر راجرز، کسانی که آزادی خود را قبول دارند و بدون مقاومت بر اساس فرایند ارزشگذاری ارگانیسمی زندگی میکنند به صورت خلاق با فرایند زندگی درگیر میشوند. راجرز این نوع زندگی را خوب میداند.
درمان مراجع محوری بر اساس فرض های زیر بنا شده است: (راجرز ۱۹۵۱)
- ۱. هر فردی در دنیایی پر از تجربه که پیوسته در تغییر است زندگی میکند، که این فرد در محور و مرکز آن دنیا قرار دارد. این دنیای خصوصی شامل همه آن تجربیاتی است که فرد داشته است، چه این تجربیات هوشیارانه ادراک شده، و یا ادراک نشده باشند. نکته مهم در مورد این دنیای خصوصی فرد این است که تنها خود فرد میتواند از آن به صورت واقعی و کامل مطلع شود.
- ۲. ارگانیسم بر اساس تجربه و یا ادراک خود نسبت به محیط واکنش نشان میدهد. «واقعیت» برای فرد همان چیزی است که ادراک میکند.
- ۳. ارگانیسم به عنوان یک کل سازمان یافته به میدان پدیداری واکنش نشان میدهد.
- ۴. ارگانیسم دارای یک گرایش اساسی است یعنی کوشش برای واقعیت دادن و حفظ و ارتقای ارگانیسم تجربهگر. ما در اینجا صحبت از گرایش ارگانیسم برای حفظ و نگهداری خودش میکنیم یعنی جذب غذا، حالت دفاعی گرفتن در مقابله با خطرات و دستیابی به هدفی که حفظ خویشتن باشد. حتی اگر از راه معمول رسیدن به این هدف سد شده باشد. حرکت آن در جهت افزایش حاکمیت بر نفس، خودگردانی، خودمختاری خواهند بود.
- ۵. رفتار اساساً کوشش هدف مدار ارگانیسم در میدان ادراکی، برای ارضای نیازهای فرد آن گونه که تجربه شدهاند، است.
- ۶. هیجان این رفتار هدف مدار را همراهی و در کل آن را تسهیل میکند. نوع هیجان مربوط به جنبههای جستجوگر رفتار و شدت هیجان به اهمیت ادراک شدهی رفتار، جهت حفظ و رشد ارگانیسم مربوط میشود.
- ۷. درک رفتار از طریق چارچوب درونی مرجع فرد صورت میگیرد.
- ۸. در نتیجه تعامل با محیط و مخصوصاً در نتیجه تعامل با دیگران، ساختار «خود» شکل میگیرد.
- ۹. اکثر رفتارهایی که توسط ارگانیسم پذیرفته میشوند همان رفتارهایی هستند که با مفهوم پنداره سازگار میباشند.
- ۱۰. ناسازگاری روانی، زمانی به وجود میآید که ارگانیسم، تجارب حسی مهم را در آگاهی خود انکار میکند، در نتیجه این تجارب در گشتالت «سازمان خود» نمادین و سازماندهی نمیشوند.
- ۱۱. همچنانکه فرد بسیاری از تجارب ارگانیسمی را درک و در «ساختار خود» میپذیرد، در مییابد که نظام ارزشی کنونی خود را به مقدار زیادی از طریق درونفکنیها تعویض کند.
اصطلاحات رواندرمانی مراجع محور
آسیبپذیری (vulnerability)
حالت ناهمخوانی بین خود و تجربه است با تأکید بر اینکه این حالت بالقوه میتواند بهم ریختگی روانی را ایجاد کند.
نمادین کردن، آگاهی، هوشیاری (awareness, consciousness, symbolization)
همه این واژهها بر تجلی ذهن برخی از قسمتهای تجربه دلالت میکنند.
تجربه (experience)
همه آنچه که در زمانی معین در درون ارگانیسم میگذرد،(خواه در حالت آگاهی و یا در حالتی که بالقوه ممکن است آگاه باشد) و ماهیت روانشناختی دارد.
اضطراب (anxiety)
آنچنانکه به صورت پدیداری تجربه شده است. حالت ناآرامی یا تنشی میباشد که علتش نامعلوم است.
تجربه کردن (experience)
یعنی دریافت اثر و فشار وقایع درونی و بیرونی در یک لحظه معین در زمان.
توجه مثبت بیقید و شرط (unconditional positive regard)
درک تجربیات یک فرد دیگر ، بدون توجه به اینکه این تجربیات ارزشمند یا کم ارزش باشند.
تهدید (threat)
این حالت وقتی به وجود میآید که پیشبینی میشود و یا ادراک میشود که یک تجربه با ساختار خود، همخوان نباشد.
چارچوب درونی مرجع (internal frame of reference)
دلالت میکند بر قلمرو کلی تجربه که در زمانی معین در دسترس آگاهی فرد قرار دارد.
خود آرمانی (ideal self)
عبارت است از مفهوم ایدهآلی که یک فرد علاقهمند است از خود داشته باشد.
خود، خود پنداره (self, self-concept , self-structure)
یک مجموعه سازمان یافته از ادراکات و ویژگیهای «من» و ادراکات مربوط به روابط «من» با دیگران و جنبههای مختلف زندگی، که این ادراکات با خود ارزشهایی به همراه دارند.
شدت (intensity)
توصیف کننده ویژگیهای رفتاری فردی که حالت دفاعی به خود گرفته است، مانند انعطافپذیر بودن، کلیگویی زیاد، انزوا یا دوری از واقعیت.
فرایند ارزشگذاری ارگانیسمی (organismic valuing process)
یک فرایند دائمی است که در آن ارزشها هرگز تثبیت نمیشوند و انعطافپذیر هستند. اما تجربیات براساس ارضاهای ارگانیسمی به دست آمده، به دقت نمادین شده و به طور مستمر ارزشگذاری میشوند.
گرایش تحققگرایانه (actualizing tendency)
گرایش ذاتی ارگانیسم است که برای رشد توانایی بالقوه به شیوههایی که بتواند ارگانیسم را حفظ و ارتقا دهد.
گسترش (extension)
به ادراکی مربوط میشود که واقعیات آن را متمایز کرده و تحتالشعاع خود قرار داده است. این ادراک همراه است با آگاهی از دو موضوع، یکی تکیهگاه بعد زمانی واقعیات و دیگری سطوح مختلف تجرد و انتزاع.
ناسازگاری روانی (psychological maladjustment)
زمانی به وجود میآید که ارگانیسم تجربیات را در آگاهی خود انکار یا تحریف میکند، به گونهای که این تجربیات نمیتوانند جذب فرد شوند.
ناهمخوانی بین خود و تجربه (Incongruence between self and experience)
اشاره به عدم سازگاری خود ادراک شده و تجربه واقعی دارد.
همخوانی (congruence)
حالتی است که در آن تجربیات شخصی به دقت در خودپنداره نمادین میشود.
همدلی (empathy)
عمل دقیق درک دیگری، همراه با اجزای عاطفی و مفاهیم مربوط به آن است، به طوری که شخص احساس کند که بجای فرد دیگر قرار دارد.
منبع : شیلینگ، لوئیس؛ (۱۳۹۱)، نظریههای مشاوره، ترجمه سیده خدیجه آرین، تهران: مؤسسه اطلاعات، چاپ دهم