دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

انگیزه‌های بنیادی

عادت خطرناک برای مغز

انگیزش، مجموعه شرایطی است که به رفتار نیرو می دهد و به آن جهت می بخشد. آدمی انگیزش را در ذهن خود به‌صورت امیال آگاهانه تجربه می‌کند. بسیاری از مردم احساس می‌کنند که آزادانه می‌توانند از امیال خود پیروی بکنند یا پیروی نکنند. می‌توانیم خودمان را مجبور کنیم که امیالمان را نادیده بگیریم یا کاری برخلاف میل خود انجام دهیم. شاید حتی بتوانیم از فکر کردن به امیالی که نمی‌خواهیم عملی شوند آزادانه خودداری ورزیم. اما بسیار دشوار، و شاید غیر ممکن باشد بتوانیم انگیزه‌های خود را مستقیماً مهار کنیم. ظاهراً انگیزه‌ها خارج از حیطه ی اراده ی ما هستند. وقتی گرسنه‌ هستیم بسیار مشکل است که غذا نخواهیم، و وقتی احساس گرما و تشنگی می‌کنیم نمی‌توانیم خواهان نسیمی خنک یا نوشیدنی خنک نباشیم. به‌نظر می‌رسد انتخاب آگاهانه را باید پیامد حالت انگیزشی بدانیم و نه علت آن. اگر چنین است پس چه چیزی انگیزش ما را هدایت می‌کند؟

علل انگیزش شامل گستره‌ای است از رویدادهای فیزیولوژیایی درون مغز و بدن، تا عوامل فرهنگی و تعامل اجتماعی با دیگر انسان‌ها. در زمینهٔ انگیزه‌های بنیادی همچون گرسنگی و تشنگی و میل جنسی، روانشناسان معمولاً بین دو نوع نظریه انگیزش، تمایز قائل شده‌اند. این دو نظریه از حیث خاستگاه انگیزش، علل آن و نحوه ی اثرگذاری آن بر رفتار با هم متفاوت هستند.

در یک‌سو نظریه‌های سایقی (drive) هستند که بر نقش عامل‌های درونی در انگیزش تأکید دارند. اعتقاد بر این است که بعضی سایق‌های درونی، از قبیل سائق‌های مربوط به گرسنگی و تشنگی، بازتاب نیازهای زیستی هستند. در مورد انگیزه‌هائی چون انگیزهٔ جنسی و پرخاشگری به‌ نظر می‌رسد عوامل سائقی، بستگی کمتری به نیازهای مطلقاً فیزیولوژیایی دارند. آیا می‌توان گفت آدمی همان‌قدر که نیازمند آب و غذا است به حمله پرخاشگرانه به دیگران هم نیاز دارد؟ با این همه، اعتقاد براین است که پرخاشگری و میل جنسی ویژگی‌های سایقی دارند – هم از جهت نقش مهمی که عوامل درونی مثل وضعیت هورمونی در این انگیزه‌ها ایفا می‌کنند و هم از این جهت که این انگیزه‌ها در اصل برای برآورده ساختن اساسی‌ترین نیازهای جانداران به‌وجود آمده‌اند.

در سوی دیگر، نظریه‌های مشوقی (incentive) انگیزش قرار دارند که در آنها تأکید بر نقش انگیزشی رویدادهای بیرونی یا اشیاء مورد علاقه است. غذا، آشامیدنی، رابطهٔ جنسی، هدف حمله، ارتباط با دیگران، احترام، پول و پاداش موفقیت، همگی مشوق‌هایی هستند که هدف‌های انگیزش محسوب می‌شوند. مسلماً انگیزه‌ها در خلاء عمل نمی‌کنند. خواستن همیشه به‌ معنی خواستن چیزی است. چنین چیزی بسته به‌ ماهیتش ما را به‌ جهتی سوق می‌دهد و در نتیجه در پی یافتن و به‌ دست آوردن مشوق خاصی بر می‌آییم. هدف می‌تواند غذایی لذیذ، آب آشامیدنی، همدم، راندن متجاوز، یا تملک مالی باشد که بر سر آن رقابت است. بسیاری از مشوق‌ها خاصیت پاداش دارند و می‌توانند ایجاد لذت کنند و رفتاری را که موجب دست‌یابی به آنهاست تقویت نمایند.

برخی از مشوق‌ها، تقویت‌کننده نخستین نامیده می‌شوند چون بدون یادگیری قبلی در نقش پاداش عمل می‌کنند. برای مثال، طعم شیرین یا احساس جنسی حتی در نخستین تجربه هم لذت‌بخش است. مشوق‌های دیگر، تقویت‌کننده ثانوی نامیده می‌شوند. برای مثال، پول و یا نمره‌ٔ خوب، تحت تأثیر تجارب ما و چیزهایی که معرف آن هستند، می‌توانند مشوق‌های اثربخشی باشند. در حیوان‌ها، محرکی شرطی که با غذا همراه آمده می‌تواند پاداش مؤثری باشد. یادگیری همواره نقشی حیاتی در شکل‌گیری تقویت‌کننده‌های ثانویه ایفاء کند. برای مثال، ممکن است آدمی به‌ هنگام تولد گرسنه باشد، اما کسی با گرایش به غذاهائی که در حال حاضر دوست دارد، به‌دنیا نمی‌آید. نظریه‌های مشوقی انگیزش تأکید خاصی بر رابطهٔ یادگیری و تجربه با کنترل انگیزش دارند.

الگوئی برای انگیزه‌های بنیادی: محرکی خارجی، مثلاً منظرهٔ غذا، با خاطرهٔ ارزش پاداشی آن مقایسه می‌شود. همزمان با آن، علامت‌های فیزیولوژیائی گرسنگی و سیری نیز ارزش بالقوهٔ محرک را در آن لحظه تعدیل می‌کنند. این دو نوع اطلاعات با هم ترکیب شده و انگیزش مشوقی نهائی برای آن محرک خارجی ایجاد می‌گردد که تجلی آن در رفتار و تجربهٔ هوشیارانه مشاهده می‌شود

نظریه‌های مشوقی و سائقی، دو دیدگاه متفاوت در زمینهٔ مهار انگیزش عرضه می‌کنند، اما این تفاوت نظری چندان بنیادی نیست بلکه بیشتر ناشی از نحوه نگرش به مسائل است. در واقع تعارضی میان این دو دیدگاه وجود ندارد، و اغلب اعتقاد بر این است که هر دو فرآیند تقریباً در تمامی انگیزه‌ها درکار هستند (توتس – ۱۹۸۶).

در زندگی واقعی، مشوق‌ها و سائق‌ها هر دو با هم در انگیزش رفتار در کار هستند و غالباً در تعامل با هم هستند. برای مثال، عامل سائق می‌تواند اثر انگیزشی مشوق را افزایش دهد. مثلاً اغلب مردم وقتی گرسنه هستند طعم غذا را مطبوع‌تر می‌یابند (کاباناک – ۱۹۷۹). شاید این تجربه را داشته‌اید که از ناهار خوردن صرف‌نظر کرده‌اید تا از ضیافت شام لذت بیشتری ببرید، یا اینکه به‌خاطر خوردن چیزی قبل از شام، اشتهای خود را از دست داده باشید. از سوی دیگر، عوامل مشوق می‌توانند حالت سائق ایجاد کنند. برای مثال، شاید برای شما پیش آمده که با استشمام بوی مطبوعی از یک نانوائی یا رستوران، ناگهان احساس گرسنگی کردە‌اید.

منبع : زمینه روانشناسی هیلگارد / انتشارات رشد / فصل دهم

۲.۷ ۳ رای ها
رأی دهی به مقاله
* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه این مطلب و دیگر مطالبم، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره تلفنی یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام یا ایمو هماهنگ نمایید. همچنین می توانید با شماره ۰۹۱۲۰۷۲۸۷۱۲ تماس بگیرید. *

1 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مریم مهرابی
۱۳۹۹/۰۷/۰۶ ۱۰:۳۸

سلام،استفاده کردم ،بسیار عالی
کلاس آموزشی ندارید
یا جلسات پرسش وپاسخ