دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

روان و بدن، یکی هستند

چیزی به جز این جسم نداریم.

روان و بدن به طور پیچیده‌ای با یکدیگر در ارتباط هستند و نمی‌توان آن‌ها را به طور کامل از هم جدا کرد. فعالیت‌های مغزی و فیزیکی تأثیر مستقیمی بر روان و رفتار انسان دارند و بالعکس.

روان و بدن

برداشتی که روان و بدن را دو پدیده ی جدا از هم می بیند، در روان پزشکی و روانشناسی بالینی مطرح نیست. روان پزشکی برای روان، ماهیت عضوی قائل است. به هیچ وجه، هیچ عامل ماوراءطبیعی و جدا از جسم برای آن قائل نیست. از نظر روان پزشکی، روان یعنی عملکرد مغز. تا زمانی که مغز وجود دارد، روان هم وجود دارد. کافی است سه دقیقه خون به مغز نرسد تا مغز از کار بیفتد و در نتیجه از روان هم اثری نماند.

پزشکی به مثابه درخت بسیار بزرگ و تناوری است که روان پزشکی و روانشناسی بالینی شاخه ی کوچکی از آن به حساب می آید. تشخیص، درمان یا پیشگیری بیماری های روانی، به عهده ی این شاخه ی کوچک است که هرگز با خودِ آن درخت تناور قابل مقایسه نیست.

این بیماری ها و به دنبالش این رفتارها، ناشی از کنش و واکنش های بسیار ظریفی هستند که در ساختارهای مغز و اعصاب و جاهای دیگر روی می دهند، و در یکی از افراد مبتلا، فشار خون، و در فرد دیگری افسردگی ایجاد کنند. بنابراین ما تأکید می کنیم که بیماری جسمی و روانی جدا از هم نمی توانند وجود داشته باشند. چیزی به جز این جسم نداریم.

وقتی فرد بیماری ادعا می کند که خداست یا دچار این پندار است که طلسم شده یا کسی او را جادو کرده است یا خیال می کند همسایه ها قصد کشتن او را دارند یا فکر می کند همه ی آدم های دنیا علیه او جبهه گرفته اند. همه ی این ها از همان تغییرات ریز ساختاری مغز سرچشمه می گیرد. تغییر دیگری در جای دیگر بدن یا مغز، باعث مرض قند یا فشار خون می شود. یا ممکن است این تغییر موجب اختلال در عملکرد فرد شود. همه ی این ها مشابه هم هستند و از چگونگی کارکرد مغز و بدن ریشه می گیرند.

جسم و روان چه تأثیری بر روی یکدیگر دارند؟

اول این که ما روانی جدا از بدن نداریم و هرچه داریم جسم و کارکرد اندام هاست. دوم آن که هر آن چه که روان پزشک و روان شناس روی آن کار و مطالعه می کنند، همه فعالیت ها، کنش ها و واکنش های همین جسم است. هر کارشناسی بخشی از این کنش ها و واکنش ها را موضوع مطالعه و پژوهش و مداوای خود قرار می دهد و در آن مهارت و تخصص پیدا می کند.

اگر نتیجه ی فعالیت های دستگاه بینایی را، «دیدن» یا «بینایی» بنامیم، مجموعه ی فعالیت های کلی مغز را می توان «روان» نامید. اگر دیدن، عملکرد چشم است، فکر کردن و تخیل و حافظه و… عملکرد مغز می شود. گریه کردن و شاد شدن هم می شود عملکرد مغز. اگر تا همین اندازه با هم به توافق و تفاهم برسیم، باز در می یابیم تفاوت ها از عضوها بر می خیزد و هیچ مسئله ای جدا از جسم و روان وجود ندارد.

بیمار تب می کند و هذیان می گوید، بچه تب می کند و شب در خواب کابوس می بیند. هذیان چیست؟ هذیان یکی از نشانه ی بیماری روانی است. فرد حصبه ای چرا هذیان می گوید؟ او تب کرده و تبش بالا رفته است. بنابراین ممکن است بیماری جسمی، بیماری یا نشانه های بیماری روانی را به وجود بیاورد. ممکن است شخصی که افسرده می شود آنفارکتوس کند. پس بیماری روانی هم می تواند بیماری جسمی به وجود بیاورد.

همه ی اعضای بدن به هم وابسته اند: چو عضوی به درد آورد روزگار  /  دگر عضوها را نماند قرار

بنابراین، میان اعضای بدن هیچ نوع جدایی یا دیوار وجود ندارد. همه با هم در پیوندی کامل و هماهنگ کارکردی کلی به نام روان را به وجود می آورند. یک واحد کل و هماهنگ روانی، زیستی و اجتماعی وجود دارد به نام انسان. زمانی که مسائل روانی و زیستی و اجتماعی این موجود، از هنجار خارج می شود، فرد بیمار تلقی می شود؛ چه جسمی چه روانی.

پست های مرتبط

بیماری افسردگی می تواند خود را به صورت درد و یا سوء کارکرد در همه ی اندام های بدن نشان بدهد. پس تأثیر جسم و روان تأثیری متقابل و پیچیده است. ما از موجود دوپاره ای که جسم دارد، روان دارد و این دو از هم جدا هستند حرف نمی زنیم تا بگوییم که جسم چه تأثیری بر روان و روان چه تأثیری بر جسم می گذارد. هر دو یکی هستند و ریشه ی واحدی دارند.

دو دیدگاه اصلی در زمینه روان و بدن وجود دارد:

  1. دوگانه‌گرایی (Dualism): این دیدگاه معتقد است که روان و بدن دو موجودیت جداگانه هستند.
    • دوگانه‌گرایی دکارتی: رنه دکارت، فیلسوف فرانسوی، معتقد بود که ذهن و بدن دو جوهر متفاوت هستند که به طور مستقل از یکدیگر وجود دارند. او باور داشت که ذهن (روان) غیرمادی و بدن مادی است و این دو از طریق غده صنوبری در مغز با هم تعامل دارند.
    • دوگانه‌گرایی جوهری: این دیدگاه معتقد است که ذهن و بدن دو جوهر متفاوت هستند که هر کدام ویژگی‌ها و خصوصیات خاص خود را دارند. ذهن غیرمادی و بدن مادی است و این دو به طور مستقل از یکدیگر وجود دارند.
  2. یکپارچگی (Monism): این دیدگاه معتقد است که روان و بدن یکی هستند و نمی‌توان آن‌ها را از هم جدا کرد.
    • ماتریالیسم (Materialism): این دیدگاه معتقد است که همه چیز از ماده تشکیل شده است و روان نیز نتیجه فعالیت‌های مغزی و فیزیکی است. به عبارت دیگر، ذهن و روان به عنوان محصولی از فعالیت‌های مغزی و فیزیکی در نظر گرفته می‌شوند.
    • ایده‌آلیسم (Idealism): این دیدگاه معتقد است که همه چیز از ذهن و ایده‌ها تشکیل شده است و بدن نیز نتیجه فعالیت‌های ذهنی است. به عبارت دیگر، واقعیت مادی به عنوان محصولی از فعالیت‌های ذهنی در نظر گرفته می‌شود.
    • پدیدارشناسی (Phenomenology): این دیدگاه معتقد است که تجربه‌های ذهنی و بدنی به طور جدایی‌ناپذیری با هم مرتبط هستند و نمی‌توان آن‌ها را به طور کامل از هم جدا کرد. به عبارت دیگر، تجربه‌های ذهنی و بدنی به عنوان دو جنبه از یک کل واحد در نظر گرفته می‌شوند.

در علوم اعصاب و روان‌شناسی مدرن، بیشتر پژوهشگران به نظریه یک‌پارچگی تمایل دارند و معتقدند که روان و بدن به طور پیچیده‌ای با یکدیگر در ارتباط هستند و نمی‌توان آن‌ها را به طور کامل از هم جدا کرد. به عبارت دیگر، فعالیت‌های مغزی و فیزیکی تأثیر مستقیمی بر روان و رفتار انسان دارند و بالعکس.

منبع : جلیلی، احمد؛ (۱۳۸۶)، شناخت بیماری های روانی، تهران: نشر قطره .

۴ ۸ رای ها
رأی دهی به مقاله

همه ما در مراحل و زمان هایی از زندگی، نیاز به گفت و گو و مشاوره داریم. جهت دریافت وقت مشاوره آنلاین یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ تماس بگیرید.

7 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها