دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

نثار کردن، مظهر قدرت آدمی

فروم

در حین نثار کردن است که آدمی، قدرت خود، ثروت خود و توانائی خود را تجربه می کنم. تجربه نیروی حیاتی و قدرت درونی، که بدین وسیله به حد اعلای خود می رسد، مرا غرق در شادی می کند. من خودم را لبریز، زنده و در نتیجه شاد احساس می کنم. نثار کردن از دریافت کردن، شیرین تر است، نه به سبب اینکه ما به محرومیتی تن در می دهیم، بلکه به این دلیل که شخص در عمل نثار کردن، زنده بودن خود را احساس می کند.

برای تشخیص اعتبار این اصل کافی است که آن را در پدیده های گوناگون و مشخص بررسی کنیم. ابتدائی ترین مثال آن در مسائل جنسی به چشم می خورد. نقطه اوج کنش جنسی مرد همان عمل نثار کردن است، مرد هستی خود، یعنی عضو جنسی خود را به زن می دهد. در لحظه اوج لذت جنسی نیز نطفه خود را به او می دهد. اگر مرد توانا باشد چاره ای جز نثار کردن ندارد، و اگر نتواند نثار کند ناتوان است.

برای زن نیز جریان غیر از این نیست، گر چه تا حدی پیچیده تر است. او نیز خود را در اختیار می گذارد، کانون زنانگی خود را به روی مرد می گشاید و در حین دریافت کردن، در حقیقت نثار می کند. اگر او توانائی نثار کردن را نداشته باشد و فقط دریافت کند زنی سرد است.

در مورد زن عمل نثار کردن بار دیگر اتفاق می افتد، ولی نه در مورد وظیفه او به عنوان معشوق، بلکه به منزله مادر. او از وجود خودش به طفلی که در شکم دارد زندگی می بخشد، به کودک خود شیر می دهد، و گرمای بدنش را به او نثار می کند. ندادن در این مورد دردآور خواهد بود.

در دنیای مادیات نثار کردن به معنی غنی بودن است. آن که می دهد غنی است نه آن که بسیار دارد. محتکری که نگران از دست دادن مال خویش است، هر چند ثروتمند باشد، از نظر روانشاسی، مردی فقیر و زبون است. آن که توانائی بخشیدن از خودش را دارد، بی نیاز است.

بخشیدن چیزهای مادی چندان اهمیتی ندارد، بخشیدنی که واقعا ارزنده است، اختصاصا در قلمرو زندگی انسان قرار دارد. یک انسان چه چیز به دیگری نثار می کند؟ او از خودش، یعنی از گرانبها ترین چیزی که دارد و از زندگیش نثار می کند. این بدان معنا نیست که او ضرورتا خودش را فدای دیگری می کند، بلکه او از آنچه که در وجود خودش زنده است به دیگری می بخشد، از شادیش، از علایقش، از ادراکش، از دانائیش، از خلق خوشش، و از غم هایش نثار دیگری می کند.(از تمام مظاهر زندگیش می بخشد)

او، با چنین بخششی از زندگی خویش، فرد دیگری را احیا می کند، و در ضمن افزودن احساس زندگی در خویش، احساس زنده بودن را در دیگری بارورتر می سازد. او به امید دریافت کردن نمی دهد، نثار کردن به خودی خود شادمانی با شکوهی است. بخشیدن طرف مقابل را بخشنده می کند و در نتیجه طرفین متقابلا در شادی چیزی که خود به آن زندگی بخشیده اند، سهیم می شوند. ضمن بخشیدن چیزی به دنیا می آید، و طرفین سپاسگزار ان حیاتی خواهند بود که  برای هر دوی آنان متولد شده است.

منبع: اریک فروم، هنر عشق ورزیدن، ترجمه پوری سلطانی

۵ ۱ رای
رأی دهی به مقاله
* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه این مطلب و دیگر مطالبم، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره تلفنی یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام یا ایمو هماهنگ نمایید. همچنین می توانید با شماره ۰۹۱۲۰۷۲۸۷۱۲ تماس بگیرید. *

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها