تعریف جنس و جنسیت
جنسیت یک برساخت اجتماعی است.
جنسیت در سطوح بیولوژیکی و اجتماعی شکل میگیرد و معنایی چندوجهی دارد. جنسیت شامل نقشهای اجتماعی و رفتارهایی است که فرهنگ و جامعه برای جنس ها قائل میشود.
مفاهیم مهم مرتبط با جنس و جنسیت
- مفهوم جنس(SEX) مربوط به آرایش بیولوژیکی بدن است و شامل اندامهای جنسی و تولیدمثلی فرد میشود. تفاوت بیولوژیکی، نقش اصلی را در تفاوت جنسها بازی میکند؛ هورمونها، کروموزومها و اندامهای داخلی و خارجی جنسی.
- جنسیت (GENDER) از جنس(SEX) بسیار متفاوت است. در واقع جنسیت شامل نقشهای اجتماعی و رفتارهایی است که فرهنگ و جامعه برای جنس ها قائل میشود. این نقشها دامنه انتظارات رفتاری از جنسهای (مرد و زن) را مشخص میکند.
- نقش جنسیتی (Gender role) مجموعهای است از رفتارها و کلیشههای جنسی که جامعه و فرهنگ از هر جنس انتظار دارد. این نقشها میتواند در فرهنگهای مختلف متفاوت باشد. بطور مثال زنانگی و مردانگی از جمله این نقشهای جنسیتی است. بر اساس این کلیشهها، افراد با اندام جنسی مردانه، مرد هستند و باید رفتارهای مردانه (قدرت، خشونت، مقاومت و…) داشته باشند و افراد با اندام جنسی زنانه زن هستند و باید رفتارهای زنانه (مهربانی، لطافت، سلیقه و…) داشته باشند.
- هویت جنسیتی (Sexual identity) به معنای تصوری است که شخص از خود و گرایش جنسیاش دارد و خود را آنگونه میپندارد. این هویت ممکن است با اندام جنسی و یا خصوصیات فیزیکی او یکی نباشد. به افرادی که هویت جنسیتی و اندام جنسیشان متفاوت است، «ترسجندر» یا تراجنسیتی میگویند. تراجنسیتی فردی است که جنس بیولوژیکی او با هویت جنسیتیاش همراه نباشد. بعنوان مثال فردی که دارای اندام جنسی مردانه است اما هویت جنسی زن دارد.
- گرایش جنسی یا جهتگیری جنسی (sexual orientation) الگوی پایداری از تمایل جنسی و عاطفی (و یا هر دو) است که شخص نسبت به افرادی از جنس مخالف، همجنس، هر دو جنس، یا بیش از یک جنس از خود نشان میدهد. گرایش جنسی در برگیرنده خیال پردازیها، علایق و امیال درونی است. ترکیبی از عوامل ژنتیکی، هورمونی و اجتماعی در تعیین گرایش جنسی افراد نقش دارد.
- رفتار جنسی (Sexual behavior) به این معناست که شخص علیرغم گرایش یا هویت جنسیاش، در عمل با چه شخص یا اشخاصی رابطه جنسی برقرار میکند.
به طور معمول تعیین جنسیت به واسطه عوامل ظاهری و بیرونی مانند شکل بدن، مو، صدا، رفتار، پوشش و آرایش انجام میگیرد. البته همین عوامل نسبی بوده و در دورههای تاریخی و فرهنگهای مختلف تغییر کردهاند. به طور نمونه، مردان اروپایی در دوران باروک کفش پاشنه بلند و دامن میپوشیدند و میکوشیدند هر چه ظریفتر جلوه کنند. اما در لایههای عمیقتر، توانایی در تولید مثل نشانه زن یا مرد بودن واقعی تلقی میشود. ضربالمثلی روسی میگوید: زن تا مادر نشده کامل نیست.
فروید کوه و صخره را نماد مردانگی و چشماندازهایی شامل جنگل و آب را نماد زنانگی مینامید و معتقد بود که زنها به دلیل نداشتن آلت نرینه و فرو رفته بودن آلت جنسی خود، دچار عقده نرینگی هستند. کارل گوستاو یونگ، روانکاو و متفکر سوییسی اصطلاحات آنیما و آنیموس را وارد فرهنگ لغات کرد. یونگ میگفت، در ضمیر ناهشیار هر مرد یا زن، شخصیت متضاد درونی زنانه یا مردانه دیگری نهفته است. یونگ اعتقاد داشت که هر انسان، جنبههای توامان “زنانگی” و “مردانگی” را در خود دارد و سلامت شخصیتی فرد را در گرو بروز هر دو جنبه میدانست.
جنسیت بیولوژیک
از منظر علمی تعیین جنسیت با منطق باینری(صفر یا یک) امر دشواری است زیرا این مفهوم در مراحل مختلف بیولوژیک و فرهنگی شکل میگیرد و نتیجه نهایی را نمیتوان با قطعیت در دو گروه خلاصه کرد. اما جبر حقوقی و قانونی، درج جنسیت در شناسنامه را ملزم به تعیین آن میکند. واقعیت آن است که تخمک بارور شده تا پنج هفته اول، کاملا فاقد جنسیت است و در این مدت، تنها دستگاههای مهم حیاتی مانند نخاع، قلب، مغز، شش، دستگاههای عصبی و گوارشی شکل میگیرند.
تازه در مرحله حساس هفته هفتم به بعد است که دستگاههای جنسی شکل میگیرند. جنین میتواند با وجود ترکیب کرموزومی “XY” یا “XX”، نه پسر باشد، نه دختر و به عبارت دیگر ترکیبی از علایم اولیه و ثانویه زنانه و مردانه را داشته باشد.
تجدیدنظر در تقسیم قطعی انسانها به زن و مرد، از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم آغاز شد و مفهوم تراجنسی جای خود را در نورمهای اجتماعی، به تدریج و در پروسهای نه چندان ساده باز کرد. البته استثنایی در این زمینه وجود دارد و آن اندونزی است که بیناجنس ها در آن سالهاست به عنوان جنس سوم پذیرفته شدهاند و حتی در برخی روستاها مورد ستایش قرار میگیرند.
در آلمان نیز، قانونی تصویب شد که ثبت جنسیت سوم در گواهیثبت تولد یا اسناد رسمی دیگر را مجاز میشمرد. از نوامبر ۲۰۱۳ “بیناجنسیها” از اعلام جنسیت زن یا مرد در مدرک شناسایی خود معاف هستند. اما تراجنسیها که جنسیت بیولوژیک مردانه دارند، موظفند برای تغییر جنسیت خود در مدرک شناسایی، عقیم بودن و داشتن علائم ظاهری زنانه را ثابت کنند. شمار افراد بیناجنسی در آلمان حدود صد هزار نفر برآورد شده است.
جنسیت اجتماعی-روانی
جنسیت افراد، مجموعه انتظارها، عادتها و نقشهای قالبی است که فرهنگ مسلط هر جامعه برای افراد، چه در حوزه اجتماعی و چه در حوزه خصوصی تعیین میکند. شکلگیری هویت جنسی افراد به عواملی چون جنسیت کروموزومی، غدد درونریز، رشد اعضای جنسی بیرونی و درونی متکی است. تشخیص هویت جنسی از کودکی شروع میشود، در نوجوانی تقویت میشود و چند سال بعد به ثبات میرسد.
انسانها در رفتار روزانهشان، با زبان بدن و اشاره، دائما پیام میرسانند که به چه جنسیتی تعلق دارند. هر فردی مسئول نمایش درست این امر و موظف به یادگیری اصولی است که این نمایش را طبیعی جلوه دهد. اما هر انسانی علاوه بر هویت جنسی بیولوژیک، هویت جنسی اجتماعی یا هویت جنسی روانی نیز دارد. هویت جنسی بیولوژیک و هویت جنسی روانی افراد لزوما یکی نیست. یک زن یا یک مرد ممکن است با وجود هویت بیولوژیکی زن یا مرد، تصویری درونی و کاملا شخصی از هویت جنسی خود داشته باشد.
ممکن است رفتار بیرونی فرد با اندامهای جنسی زمان تولدش سازگار و یکسان نباشد. البته این سازگاری نیز نسبی است و رابطه نزدیکی با فرهنگ جامعه مورد نظر دارد. ممکن است رفتاری در یک فرهنگ زنانه تلقی شود و در جامعهای دیگر مردانه باشد.
هویت هر فرد بر اساس جنسیت، خاستگاه، سن و جهانبینیاش شکل میگیرد. بنیان هویت جنسیتی هر انسان بر این اساس است که فرد چه تصوری از خود دارد و دیگران او را چگونه میبینند. هویت جنسی علاوه بر جنسیت بیولوژیک و جنسیت اجتماعی، جهتگیری جنسی را هم در بر میگیرد. این جهتگیری میتواند به یک “دگرجنس” باشد یا یک “همجنس” یا به هر دو جنس.
نظم کهنه و کلیشهها
جنسیت ما در مراحل و سطوح مختلف بیولوژیک و اجتماعی شکل میگیرد. حتی اضافه کردن نامهای دیگر به زن یا مرد، پاسخگوی هویت پیچیده فردیت انسان نیست و میتواند یک گروهبندی کاملا کلی تلقی شود. می توان گفت که در دنیای مدرن، دیگر ما با جنست خاصی متولد نمیشویم. پائولا ایرنه ویلا، جامعهشناس آلمانی آرژانتینی معتقد است: «جنسیت چیزی نیست که ما داریم، جنسیت آن چیزی است که انجام میدهیم.»
شکل دیگری از این مفهوم را سیمون دوبووار نیز در کتاب “جنس دوم” در سال ۱۹۴۹ بیان کرده است: «انسان زن به دنیا نمیآید، بلکه به زن تبدیل میشود.» این شدن و انجام دادن تحت تاثیر فرهنگ معنا مییابد. قالبها و قراردادهای فرهنگی بر اساس نیازهای اجتماعی-اقتصادی شکل میگیرند و متناسب با شرایط هم تغییر میکنند.
(انسانها در رفتار روزانهشان، با زبان بدن و اشاره، دائما پیام میرسانند که به چه جنسیتی تعلق دارند. هر فردی مسئول نمایش “درست” این امر و موظف به یادگیری اصولی است که این نمایش را طبیعی جلوه دهد)
میشه بیشتر توضیح بدین؟
منبعی برای مطالعه در این قسمت وجود داره؟ اگر هست معرفی میکنید!؟
درود
برای آگاهی بیشتر به کتاب زیر مراجعه فرمایید :
ضیمران،محمد. میشل فوکو:دانش و قدرت. تهران: هرمس.