آلفرد کینزی
پدر علم سکسولوژی
خدمتی که کینزی در حق مسائل جنسی کرده همچون خدمتیست که کریستف کلمب در حق جغرافیا داشته است، با این تفاوت که کلمب نمیدانست کجا را کشف کرده است.
آلفرد چارلز کینزی(Alfred Charles Kinsey) زیستشناس آمریکایی و استاد حشرهشناسی و جانورشناسی بود که در سال ۱۹۴۶ مؤسسهٔ پژوهشی سکس، جنسیت و تولید مثل را در دانشگاه ایندیانا بنیان نهاد. پژوهش کینزی روی مسألهٔ تمایلات جنسی مردم، که پایهگذار رشتهٔ سکسولوژی(مطالعات جنسی) شد، در دهه ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ جنجال آفرین گشت. نتیجهٔ تحقیقات او ارزشهای فرهنگی و اجتماعی جهان را تحت تأثیرات خود قرار داد. امروزه او بهعنوان پدر علم سکسولوژی در جهان شناخته میشود.
آلفرد کینزی(۱۸۹۴ – ۱۹۵۶) نقش مهمی در عادیسازی پژوهش درباره میل جنسی داشت، گرچه انتقادهایی به روشهای تحقیق او مطرح شده است. او نخستین موسسه پژوهشهای جنسی در جهان را در آمریکا پایه گذاشت که کار آن همچنان ادامه دارد. او در میانه سده گذشته با دید علمی محض به بررسی رفتارهای جنسی پرداخت و زمینهساز دگرگونیهای گسترده در اخلاق جنسی اجتماع در آمریکا شد. تحولاتی که تابوزدایی از مسائل جنسی٬ پذیرش تدریجی آنها و رواداری در مورد نیازها و گرایشهای جنسی در میان اکثریت مردم را در پی داشتند.
کینزی در سال ۱۸۹۴ در شهر هوبوکن ایالت نیوجرسی آمریکا به دنیا آمد و فرزند سوم خانوادهای مذهبی بود. در کودکی از بیماریهایی مانند نرمی استخوان و تبهای روماتیسمی رنج میبرد، در دوران مدرسه گاهی رابطهای تنشآمیز با والدین خود داشت و بهدلیل ضعف جسمی، در کلاس ورزش شرکت نمیکرد. نوشیدن مشروب، رقص و کشیدن سیگار نیز در خانوادهاش چندان پذیرفته نبود. در بیستسالگی برای تحصیل در رشته زیستشناسی خانه پدری را ترک کرد. تحصیلات خود را در دانشگاه هاروارد ادامه داد.
کینزی از ابتدای جوانی سالها به تحقیقات حشرهشناسی مشغول و در کارش موفق بود. پژوهشهای او در باب آمیزش جنسی از سال ۱۹۳۶ در دانشگاه و با برگزاری دورههایی برای مشاوره ازدواج آغاز شد. از آنجا بود که گردآوری اطلاعات درباره رفتارهای جنسی زنان و مردان را طی مصاحبههایی آغاز کرد. اولویت پرسشهای او نه موضوعهایی مانند رابطه دو جنس یا بارداری، بلکه دادههای آماری درباره ارضای جنسی بود. او با اطلاعات آماری نشان داد چه درصدی از زنان و مردان خودارضایی یا رابطه جنسی خارج از زندگی مشترکشان داشتهاند.
در ۱۹۳۵، کینزی کنفرانسی در دانشگاه ایندیانا ارائه نمود که نخستین سمینار عمومیاش در این جستار بود و در آن او به «بیخبری گسترده از بنیادهای سکس و فیزیولوژی» تاخته و دیدگاهش را چنین عنوان ساخت که دیر آزمایی سکس، زیان بسیاری بر روان آدمی وارد میسازد.
آثار کینزی
دو کتاب پرحاشیه کینزی که نقطه عطفی در مطالعات سکسولوژی به شمار میروند عبارتند از “رفتار جنسی در مردان” که در سال ۱۹۴۸ و “رفتار جنسی در زنان” که در سال ۱۹۵۳ به چاپ رسید. مردمی که با کینزی دیدار و گفتگو میکردند عموما اعتقاد داشتند که مدلهای گوناگون و غیرمتعارف رفتارهای جنسی نه تنها غلط بلکه مضر هستند. بر همین اساس بیشتر این افراد، خصوصا زنان، در شب اول عروسیشان کاری جز بوسه بلد نبودند. کینزی گفته است که در شب اول عروسی خود او نیز، هم او و هم همسرش باکره بودند، اولین تلاش آنها برای برقراری رابطه “فاجعهآمیز” بود و تنها بعد از مراجعه به متخصص مسائل جنسی بود که توانستند “رابطه درستی” داشته باشند. بعد از این اتفاقات بود که کینزی تصمیم گرفت به عنوان مسئله علمی حل نشده به این ماجرا بپردازد و درباره آن پژوهش کند.
کینزی با انتشار دو کتاب “رفتار جنسی انسان مذکر” و “رفتار جنسی انسان مونث” که به “گزارشهای کینزی” معروف شدند، در سالهای پس از جنگ جهانی دوم از زمینهسازان تابوزدایی از پژوهش در عادتهای جنسی بود. در این کتابها که هزاران نسخه از آنها در سراسر دنیا به فروش رفتند، نه تنها بررسی رفتارهای جنسی مردان و زنان، بلکه ارضای جنسی افراد نابالغ و حتی نوزادان نیز به چشم میخورد.
در سال ۱۹۴۷ “موسسه پژوهشهای جنسی کینزی” با اقدام این محقق در دانشگاه ایندیانا پدید آمد. کینزی تا آن زمان هزاران نمونه از تجربههای جنسی را برای کتاب “رفتار جنسی انسان مذکر” گرد آورده بود. او دریافته بود که پژوهشهای علمی و آماری ناچیزی در باب رفتار جنسی انسان وجود دارند.
کینزی به نظریه فرگشت (تکامل) چارلز داروین و دگرگونی انواع جانداران معتقد بود. انسان هم برای او گونهای حیوان بود که امیال طبیعی و شهوانی متنوع خاص خود را دارد. از دریچه جهانبینی زیستشناسانه او، تنها تجرد، پرهیزکاری در امور جنسی و ازدواج دیرهنگام اختلال بهشمار میرفتند و همجنسگرایی نیز امری طبیعی بود. با این تصورات از انسان و باور به تنوع در امکان ارضای میل جنسی برای هر دو جنس، کینزی در پی آزادی ارتباط، به دور از محدودیتهای اجتماعی بود. در سالهای دهه ۱۹۴۰ هنوز در بسیاری از ایالتهای آمریکا همجنسگرایی و ارتباط جنسی میان سفیدپوستان و سیاهپوستان مجازات در پی داشت. از این جهت دو کتاب کینزی در باب رفتارهای جنسی شوکی برای جامعه آمریکا بودند.
مخالفان کینزی
مخالفان کینزی به او بیبندوبار و همجنسگرا می گفتند. علت بعضی انتقادها گردآوری گسترده دادههایی درباره رفتارهای جنسی بود که طی ۱۵ سال تحقیق، با پاسخهای هزاران شهروند آمریکایی بهشرط فاش نشدن نامهایشان به دست آمده بودند. بسیاری از دادههای آماری پژوهشهای او از پرسشنامههایی با بیش از ۳۰۰ سوال به دست آمده بودند. این روش با حریم خصوصی افراد مرتبط و در سالهای پایانی دهه ۱۹۴۰ یافتن افرادی برای پاسخ به آنها دشوار بود.
کتاب دوم کینزی درباره “رفتار جنسی انسان مونث” نیز در سال ۱۹۵۳ با مخالفتهایی روبهرو شد: کینزی در آن کتاب نوشت بیش از ۶۰ درصد افراد مونث در تحقیقات او خودارضایی داشتهاند، ۲۸ درصدشان تجربههای همجنسگرایانه و بیش از سه درصد نیز تجربههایی با حیوانها داشتهاند. این دادهها نیز باعث موضعگیریهایی علیه او شدند.
کینزی در پاسخ بعضی انتقادها به این موضوع اشاره میکرد که در پژوهشها، مسئول ثبت دادهها و گردآوری واقعیتهاست، نه داوری اخلاقی.
او در کتاب “رفتار جنسی انسان مونث” می گوید: «باید آشکارا گفت که هدف اصلی پژوهش ما وسعت بخشیدن به شناخت و دانستهها در زمینهایست که اطلاعات و دادههای علمی محدودی درباره آن وجود داشت.»
کینزی، هدف خود را “روشنگری در امور جنسی” میدانست. او برای نمونه مخالف برنامههای دولتیای بود که در مدرسهها بهجای آموزش سازمانیافته به دانشآموزان، آنها را به خویشتنداری در برابر جنس مخالف تشویق میکردند. با وجود انتقادهای اخلاقی و علمی از کینزی حتی پس از مرگ او در سال ۱۹۵۶ از دید بسیاری، آزادی جنسی در آمریکا و دیگر کشورهای غربی پس از سالهای دهه ۱۹۶۰ از جمله نتیجه تحقیقات او هستند و آثار وی در نوع خود کمسابقه بودهاند.
با پژوهشها و کتابهای کینزی بود که مسائلی مانند ارگاسم زنان، خودارضایی، همجنسگرایی و…. از حوزه ممنوعیتها و تابوها بیرون آمدند و درباره آنها در شکل عمومی بحث و گفتوگو در گرفت.
مقیاس کینزی
در سال ۱۹۳۳، کینزی به مطالعهٔ نظاممند و علمی مسأله تمایلات جنسی در انسان علاقهمند شد. در خلال این امر، معیاری از میزان گرایش جنسی افراد ارائه نمود که امروزه به نام مقیاس کینزی شناخته میشود و دامنهٔ آن از ۰ تا ۶ متغیر است. صفر نشانگر دگرجنس گرای کامل و ۶ همجنس گرای کامل است. رتبهٔ X هم بعدها ازسوی همقطاران کینزی برای بیجنسگرایان معرفی شد.
کینزی و تیم تحقیقاتی وی در طی مصاحبه با افراد مختلف دریافتند که افکار و کشش نسبت به جنس مخالف همیشه یکسان نیست. عده زیادی از این افراد بیان کردند که تنها دگرجنسگرا هستند و عدهای دیگر نیز بیان کردند تنها همجنسگرا هستند، ولی عدهای نیز وجود داشتند که خود را همجنسگرا و دگرجنسگرا میدانستند.
به اعتقاد کینزی، مردان و زنان را نمیتوان به دو گروه همجنسگرا و دگرجنسگرا تقسیم کرد؛ نمیتوان دنیا را به دو گروه جدا از هم تقسیم کرد، جهان زنده مانند یک زنجیره است و هر فرد مانند حلقهای در آن است. این از ویژگیهای مغز انسان است که سعی میکند پدیدههای اطراف خود را به دو بخش تقسیم کند، مانند رفتار جنسی عادی و غیر عادی، جامعه میپذیرد یا نمیپذیرد، دگرجنسگرا یا همجنسگرا و غیره. بسیاری از مردم نمیخواهند بپذیرند بین دو پدیده همیشه یک درجه بندی وجود دارد. به عبارتی تمایلات جنسی انسان روی یک پیوستار قرار دارد.
شاخص | توضیح |
---|---|
۰ | منحصراً دگرجنس گرا است و به هیچ عنوان همجنسگرا نیست |
۱ | غالباً دگرجنس گرا و به صورت ضمنی همجنسگراست |
۲ | غالباً دگرجنس گرا و کمی همجنسگراست |
۳ | هم دگرجنس گرا و هم همجنسگراست (دوجنسگرا کامل) |
۴ | غالباً همجنسگرا و کمی دگرجنس گراست |
۵ | غالباً همجنسگرا و به صورت ضمنی دگرجنس گراست |
۶ | منحصراً همجنسگراست و به هیچ عنوان دگرجنس گرا نیست |
X | بی جنسی |