نظریه واکنش های هیجانی ماورر
به عقیده ماورر، هیجانها رفتار را به وجود می آورند
ماورر از طرفداران نظریه کاهش سایق هال به شمار می آید. او دارای نظریه خاصی به نام واکنش های هیجانی یا شرطی شدن اضطرابی است.
ماورر (Hobart Mowrer 1907-1982) از طرفداران نظریه کاهش سایق هال به شمار می آید. او دارای نظریه خاصی به نام واکنش های هیجانی یا شرطی شدن اضطرابی است. به نظر ماورر شرطی شدن کلاسیک پاولف بیشتر به وظایف دستگاه عصبی خودمختار و کنترل اندرونه ها(امعا و احشا) و تنظیم دستگاه گردش خون ارتباط دارد.
دستگاه عصبی خودمختار یا غیر ارادی از دو شاخه سمپاتیک و پاراسمپاتیک تشکیل یافته است که عکس یکدیگر عمل می کنند. شاخه سمپاتیک موجود زنده را برای مقابله با حالت های اضطراری آماده می کند، در صورتی که پاراسمپاتیک برای استراحت و آرامش بکار می رود. سالهاست که روانشناسان دستگاه عصبی خودمختار را بعنوان عامل فیزیولوژیک هیجان شناخته اند.
البته تا غذا در دهان سگ قرار نگیرد احساس خوشی واقعی برایش حاصل نمی شود. یکی از ویژگی های پاسخ های شرطی اینست که پیش از ظهور عامل اصلی وقوع یابد، یعنی حیوان قبل از خوردن غذا احساس خوشی کند. ماورر چنین واکنش عاطفی یا هیجانی را امید می نامد که با شرطی شدن همبستگی دارد.
از نظر ماورر درد و دیگر حالت های ناخوشایند در هیجان ترس، سهم بزرگی دارند. اگر هر بار که صدای زنگ شنیده می شود، به شخص ضربه دردناک هیجانی وارد شود، پاسخ شرطی یک پاسخ هیجانی است که از ترس ناشی می شود.
در نظریه واکنش های هیجانی مساله مهم اینست که اگر آنچه را که می آموزیم از راه ترس و امید بدست آید، پس چگونه می توان بسیاری از مهارت ها، مفاهیم و قانونها و پاسخ های گوناگونی که آموخته می شوند را توضیح داد؟ پاسخ اینست که در واقع چنین چیزهایی آموخته نمی شوند بلکه این آمادگی طبیعی فرد است که توانایی انجام پاسخ در او دیده می شود.
به کودک زمانی می توان خواندن و نوشتن آموخت که به رشد طبیعی رسیده و دارای استعدادهایی باشد که سواد آموزی او را خوشحال کند یا به عبارتی امید و خوشی را در او فراهم آورد.
ماورر محرک های دردآوری را که در مورد یادگیری به کار رود، تقویت کننده افزایشی و آن را که موجب آرامش یا کاهش انگیزش می شود (غذا هنگام گرسنگی)، تقویت کننده کاهشی می نامد. نظریه ماورر بر عامل تعادل حیاتی استوار است.
به عقیده ماورر هیجانها رفتار را به وجود می آورند، آن را راهنمایی و کنترل می کنند.
به طور کلی تا انگیزشی در کار نباشد از موجود زنده هیچ گونه رفتاری سر نمی زند.
نقش آمادگی در رفتار
به عقیده هال انسان چیزی را می تواند بیاموزد که توانایی و آمادگی اجرای آن را داشته باشد. فرد فقط پاسخ های عاطفی یا هیجانی را در برابر محرکها، می تواند بیاموزد. رفتارهای آموختنی دیگر، خواه ارادی و غیر ارادی، آنهایی هستند که در یادگیرنده، توانایی انجام دادن آنها وجود داشته باشد.
فراگشت
فراگشت به معنای بازگشت اطلاعات به مرکز کنترل است. این مفهوم را به طور خلاصه اطلاع از نتایج گفته اند. فراگشت همانند دستگاه ترموستات انجام وظیفه می کند.
روش تقلیدی و نمایشی
وقتی فردی در موقعیت خاصی ببیند که شخص دیگری عملی انجام می دهد که مورد پسند اوست، در او آثار خوشی و رضایت پدیدار می شود و ممکن است همین فرد در موقعیت مشابه، اعمالی انجام دهد که بی شباهت به کردار آن شخص نباشد. در این مورد می گوییم عمل تقلید به وقوع پیوسته است. یعنی در واقع رفتار شخص به صورت محرک در موقعیت معین عمل کرده است.
یادگیری بدون عمل
نظر ماورر بر آن است که عمل برای آموختن همیشه الزامی نیست.
- ۱- برای یادگیری، به ویژه در آغاز آن، ابراز پاسخ های عینی و عملی از جانب یادگیرنده ضرورت ندارد.
- ۲- فرد، حتی هنگامی که نشسته است، نگاه می کند و گوش می دهد، اگر به مقدار زیاد نیاموزد تا حدودی یاد می گیرد.
- ۳- یادگیری مشتمل بر شرطی ساختن قبلی هیجان هاست که از طریق تقویت حاصل می شود و محرکهایی که در مقام واکنشهای هیجانی قرار می گیرند، می توانند به صورت تقویت کننده های ثانوی عمل کنند.
- ۴- یادگیرنده برای اعمالی که انجام می دهد نیازی به دریافت پاداش ندارد، فقط کافی است عمل فرد دیگر را مشاهده کند.
- ۵- یادگیرنده با زمینه مناسب شرطی شدن ممکن است، نسبت به محرکی که ظاهرا جدید به نظر می رسد، واکنش هیجانی مثبتی نشان دهد.
تنبیه و پاداش
تنبیه که یک هیجان نامطبوع و بازدارنده را به دنبال دارد به عنوان یک عامل اثربخش در یادگیری به کار می رود. اگر انسان با انجام دادن رفتار معینی از یک مزیت دلخواه محروم شود، سپس از اجرای آن خودداری می کند. در اینجا ترس از محرومیت دارای اثر تنبیهی است.
تنبیه وقتی می تواند در کنترل رفتار موثر باشد، که پس از وقوع رفتار بتواند محرکهای فراگشت را در مورد پاسخ ترسیدن، شرطی سازد. پاداش نیز باید بی درنگ به دنبال پاسخ بیاید و محرکهای فراگشت را نسبت به هیجان امید، شرطی سازد تا رفتار مشابه آن بتواند در آینده به وجود آید.
نظریه یادگیری دو عاملی ماورر در مورد اختلال وسواس فکری-عملی
در این نظریه، فرض بر آن است که افکار وسواسی به این دلیل ایجاد اضطراب میکنند که در تجربۀ فرد، آن افکار با محرکهای اضطراب برانگیز غیرشرطی همراه بوده اند. لذا افکار وسواسی ایجاد اضطراب شرطی میکنند، که کاهش آن برای فرد تقویت کننده است. اعمال وسواسی (مثل شستن بیش از حد یا منظم چیدن بیش از حد) به این دلیل ایجاد و نگهداری میشوند که موجب کاهش اضطراب میشوند. عامل اول شرطیسازی کلاسیک، پاسخ اضطرابی است، و عامل دوم شرطیسازی ابزاری، رفتار وسواسی است که از طریق کاهش اضطراب تقویت میشود (یعنی تقویت منفی).
منبع: مقدمه ای بر نظریه های یادگیری . هرگنهان و السون . ترجمه علی اکبر سیف.