دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

نظریه های رشد اخلاقی

رشد در جوامع بدوی، پیوندجویانه و عاطفی است. رشد در جوامع مدرن، منطقی و عقلانی است.

تحقیقات کلبرگ نشان می دهد که رشد اخلاقی هم از رشد ذهنی پیروی می‌کند و هم تحت تاثیر محیط و آموزش است.

مراحل رشد اخلاقی کلبرگ

رشد اخلاق در طول قرن ها از مهمترین مسائل اجتماعی مورد توجه بوده است. نظریه پردازان بزرگ اوایل قرن بیستم اخلاق را وسیله‌ای برای رشد اجتماعی به حساب آورده اند. مطابق نظر مک دوگال(۱۹۲۸) رشد اخلاقی از مسائل عمده روانشناسی اجتماعی است. از نظر فروید(۱۹۳۰) احساس گناه مهمترین مساله اجتماعی است.

اولین  تحقیقات روانشناسی در رشد اخلاق در سالهای ۱۹۲۸-۱۹۳۰ به وسیله دو روانشناس به نام های هارتشورن و می، انجام گرفت و پس از آن تحقیقات پیاژه در رشد اخلاق در سالهای ۱۹۳۲ در کتابی به نام داوری های اخلاقی کودکان منتشر شد. سپس روانشناس دیگری به نام لارنس کلبرگ از حدود سال ۱۹۴۸ تاکنون در این زمینه مطالعات گسترده ای انجام داده است.

نظریه رشد اخلاقی پیاژه

اخلاق از نظر پیاژه مانند هوش در قالب مراحلی نظام دار و پی در پی رشد می‌کند که به رشد شناختی کودک وابسته است و هر مرحله جدید در رشد شناختی، سطح بالاتری از آگاهی اخلاقی را به دنبال خواهد داشت.

از نظر پیاژه کودکان تا حدود دو سالگی فقط با مهره ها بازی می کنند و هیچ گونه قانونی بر فعالیت های آنها حکمفرما نیست. این بازیها ممکن است به نوعی تقلید و تکرار از الگو یا نوعی رفتار حرکتی باشد ولی هیچ گونه آگاهی نسبت به قوانینی که در بازی حاکم است وجود ندارد.

کودک بین دو تا شش سالگی بزرگترها را نگاه می کند که با مهره ها بازی می کنند و شروع به تقلید آداب بازی از آنها می‌کند. به کار بستن قوانین در این مقطع بسیار خودمدارانه است. کودک فقط آنچه را که دیده است تقلید می‌کند، کشیدن دایره، گذاشتن مهره‌ها، هدف گیری و زدن آنها، حتی اگاهی نسبت به اینکه از بازی کنار گذاشته شده است نیز به عنوان یک فعالیت اجتماعی وجود ندارد. به اعتقاد پیاژه کودکان حتی در یک بازی جمعی مثل تیله بازی نیز هر یک قواعد بازی را به شیوه خود رعایت می‌کنند و در پایان تمام اعضای گروه برنده می‌شوند. پیاژه ۲ مرحله گسترده از رشد اخلاقی را بین سنین ۶ تا ۱۲ سالگی مشخص کرده است.

مرحله ۱ واقع گرایی یا اخلاق دگرمختار (دگر پیرو): این مرحله از ۵ تا ۱۰ سالگی است. در این مرحله مقررات را صاحبان قدرت به صورت دائمی و تغییرناپذیر وضع می کنند و حتما باید از آن ها اطاعت کرد. افراد به جای نیت روی پیامد تمرکز دارند.

مرحله ۲ نسبی گرایی یا اخلاق خودمختار (خود پیرو): در این مرحله اخلاق تابع اصولی است انعطاف پذیر که در مورد آن ها توافق جمعی صورت گرفته است. استفاده از اصول عدالت در این مرحله دیده می شود. افراد به همان اندازه که برای رفاه خود اهمیت می دهند به رفاه دیگران هم اهمیت می دهند.

واقع گرایی در برابر نسبی گرایی پیاژه معتقد است محدودیت های شناختی کودک تا حدود ۷ سالگی باعث می‌شود که او وجودی بیرونی برای قوانین قائل شود و آن را غیرقابل تغییر بداند. کودک در این سن تفاوتی بین قوانین اخلاقی و فیزیکی نمی‌شناسد و نمی‌تواند قوانین اخلاقی را وسیله ای برای پیشبرد اهداف و ارزشهای انسانی به شمار آورد. به نظر پیاژه در این مرحله کودک قوانین را اضطراری و جبری و اطاعت از آنها را واجب و مقدس می‌داند. کودک علاوه بر دریافت قوانین به عنوان حقیقتی مطلق و بیرونی در مراحل اولیه رشد اخلاقی تصور می‌کند که والدین و بزرگسالان، مقدس، همه چیزدان و کاملند.

در مرحله دوم، قضاوت کودک بر اساس نتیجه اعمال نخواهد بود بلکه انگیزه انجام دادن عمل در قضاوت اخلاقی مداخله می‌کند و از این به بعد کودکی که یک فنجان را شکسته بر حسب انگیزه عملش ممکن است از کودکی که ده فنجان را شکسته است گناهکارتر باشد.

نظریه رشد اخلاقی کلبرگ

روانشناس آمریکایی، لارنس کلبرگ(Lawrence Kohlberg)، کار پیاژه را در مورد استدلال اخلاقی گسترش داد تا نوجوانی و بزرگسالی را نیز در برگیرد(کلبرگ، ۱۹۶۹). کلبرگ با ارائه تنگناهای اخلاقی در قالب داستان، تلاش کرد مراحل جهان شمول در رشد قضاوت اخلاقی را مشخص نماید. برای مثال، در یکی از این داستان‌ها همسر مردی در حال مرگ است و نیاز به دارویی دارد که مرد(هاینز) استطاعت خرید آن را ندارد. مرد از داروساز تقاضا می‌کند آن دارو را ارزانتر به او بفروشد. وقتی داروساز امتناع می‌کند، مرد تصمیم می‌گیرد، دارو را بدزدد. از آزمودنی‌ها خواسته می‌شود دربارهٔ عمل این مرد اظهار نظر کنند.

با تحلیل‌های پاسخ‌های کودکان به چند نوع از این تنگناهای اخلاقی، کلبرگ ۶ مرحله در رشد قضاوت اخلاقی مشخص ساخت که در سه سطح گروه‌بندی شده‌اند. پاسخ‌ها بر اساس دلایل ارائه شده برای تصمیمات، و نه براساس درستی یا نادرستی عمل مورد بحث، نمره‌گذاری می‌شوند: برای مثال، تأیید مرد به این دلیل که بر اثر مرگ همسر زندگیش سخت می‌شد، یا مخالفت با آن به‌ خاطر اینکه دزدیدن دارو، دستگیری و زندان در پی داشت. هر دو به مرحلهٔ اول رشد اخلاقی تعلق دارند. در هر دو مورد، درستی یا نادرستی عمل مرد بر اساس انتظار مجازات ارزیابی شده است.

کلبرگ معتقد بود قضاوت اخلاقی به موازات افزایش سن، طبق مراحل معینی رشد می‌کند.

مراحل رشد اخلاقی کلبرگ

  1. سطح پیش عرفی: ۴ تا ۱۰ سالگی است. کودک در جامعه مدنی وارد نشده است؛ استدلال های کودک مربوط به دیگران است؛ مانند مرحله دگرمختار پیاژه است.
  2. سطح عرفی: ۱۰ تا ۱۳ سالگی است. در این مرحله روابط مثبت، نظم اجتماعی و قواعد اجتماعی اهمیت دارد.
  3. سطح پس عرفی: اصول جهانی و ارزش های انتزاعی حاکم می شود و از ۱۳ سالگی به بعد است.

کلبرگ معتقد بود همه کودکان تا حدود ده سالگی، یعنی زمانی که ارزیابی اعمال خود از دید دیگران آغاز می‌شود، در سطح اول قرار دارند. استدلال اغلب کودکان تا ۱۳ سالگی در همین سطح است. به پیروی از پیاژه، کلبرگ این نظر را پیش کشید که فقط کسانی قادر به تفکر انتزاعی لازم برای سطح سوم، یعنی اخلاق پس عرفی هستند که به‌سطح تفکر به‌ شیوه عملیات صوری رسیده باشند. بالاترین مرحله، مرحله ۶، مستلزم دستیابی به اصول اخلاقی انتزاعی و رعایت آنها به‌منظور اجتناب از سرزنش خویشتن است.

مراحل رشد اخلاقی کلبرگ

  • مرحله ۱ (اطاعت و تنبیه)

مشابه نخستین مرحله اندیشه اخلاقی پیاژه است، قوانین بیرونی، ثابت و لایتغیرند، مطلق گرایی وجود دارد. کسی که در این مرحله قرار دارد پاسخ می دهد که هاینز اشتباه کرد دارو را دزدید زیرا برخلاف قانون است. در این مرحله انگیزه ها مدنظر نیست، استدلال های کودک متوجه پیامدهای تخطی است(یعنی تنبیه) نه به هم زدن قانون؛ یعنی تنبیه مدار است نه قانون مدار؛ به جای نیت روی ترس از قدرت یا اجتناب از تنبیه تمرکز دارد. طرفدار دزدی هاینز می گوید: اگر دزدی نکنی و همسرت بمیرد به خاطر پول خرج نکردن سرزنش می شوی و از شما و از داروساز تحقیق خواهد شد. مخالف دزدی هاینز می گوید: دزدی کنی دستگیر شده و به زندان می روی.

  • مرحله ۲ (مرحله لذت گرایی، مرحله جهت گیری هدف-وسیله) 

در این مرحله عمل درست ناشی از نفع شخصی است. در این‌ مرحله هم ذهن کودک معطوف به پیامدهاست، اما کلبرگ دو ویژگی برای این مرحله ذکر می کند:

  1. تفرد(individual) : کودک متوجه تفرد خودش می شود، افراد و سلیقه های متفاوت آنها را در نظر می گیرد، کودک ممکن است هم به داروساز حق بدهد هم به هاینز.
  2. مبادله(exchange) : صورت گرفتن تبادل یا مقابله به مثل؛ داروساز می تواند بی انصاف باشد و دزدی هاینز در جواب بی انصافی اوست، یعنی نوعی اخلاق معطوف به پاداش.

در این مرحله مبنا، قوانین حاکم است و عمل درست عملی است که ناشی از نفع شخصی است. در این مرحله نفع پرستی و مبادله و نسبی گرایی وجود دارد. شخص سرانجام مطابق با نیازها و خشنودی خود تصمیم می گیرد(یعنی لذت گرایانه).

  • مرحله ۳ (مرحله پسرخوب / دختر خوب):

مرحله اول مطلق گرایی قوانین بیرونی است، مرحله دوم قوانین هستند ولی نسبی گرایی بر آنها حاکم می شود و در مرحله سوم صفات، انگیزه ها و خواسته های افراد هم مداخله می کند. کودک می تواند به جای پیامدهای رفتار، روی رفتار قضاوت کند، کودک از نظر رفتار محافظه کار است، به این معنا که کودک متوجه قضاوت دیگران درباره خودش است که بد نباشد؛ بنابراین باعث می شود که هر دو طرف را داشته باشد. مسئله نه تنها معطوف به فرد است بلکه معطوف به اجتماع هم هست (نظم اجتماعی هم مهم است).

در این مرحله هم نوایی اجتماعی(conformity) بالاست. طرفدار می گوید: اگر دارو را بدزدد هیچ کس فکر نمی کند او آدم بدی است (اما برعکس آن وجود دارد). مخالف می گوید: هرکس شما را مجرم خواهد دانست و موجب بی آبرویی می شوید.

  • مرحله ۴ (مرحله پایداری نظم اجتماعی و قدرت):

قانون مداری و قوانین لایتخلف قراردادی وجود دارد. در این مرحله اهمیت قانون از افراد بیشتر است، جهت گیری برای حفظ نظم اجتماعی است. این مرحله همانند مرحله ۱ مطلق گرایی است. به طور سطحی افراد مرحله ۱ و ۴ پاسخ یکسان می دهند. کودک مرحله ۱ می گوید سرقت اشتباه است و خلاف قانون است و موجب زندانی شدن می شود. اما فرد مرحله ۴ درباره نیاز به نظم و وظایف و تعهدات فرد و اهمیت پرهیز از هرج و مرج می گوید. فرد معمولا نسبت به هاینز احساس همدردی می کند اما نمی تواند از دزدی چشم بپوشد. افراد کمی از مرحله ۴ می گذرند و این مرحله، مرحله ای پیشرفته است. به این مرحله مسئولیت وجدان اجتماعی هم می گویند.

مثلا طرفدار چنین می گوید: هاینز وظیفه دارد همسر خود را نجات دهد اما بعدا باید پول آن را بدهد و مجازات آن را بپذیرد. مخالف چنین می گوید: هاینز وظیفه دارد به عنوان شهروند از قانون پیروی کند.

  • مرحله ۵ (مرحله قانون دموکراتیک و قرارداد اجتماعی):

این مرحله مشابه مرحله ۲ نسبی گرایی حاکم است؛ در مرحله ۲ قوانین لایتغیر مرحله اول را به نفع انگیزه های شخصی، مقابله به مثل، تعدیل می کرد ولی در مرحله ۵ قوانین لایتخلف مرحله ۴ را به نفع قوانین عام تری که قانون به حساب آنها نوشته شده تعدیل می کند. در این مرحله فرد قوانین را با انعطاف بیشتری می نگرد. در این مرحله درک مختصری از ارزش های شخصی که می توانند حتی بالاتر از قانون باشند وجود دارند، مانند آزادی، دموکراسی، حقوق بشر. این ارزش ها می توانند قانون را نادیده بگیرند چون قانون برای تحقق آنها نوشته شده و هیچ چیزی نباید قانون انسانی را قید بزند (مثلا نژاد، طبقه، دین، زبان، جنس).

مثلا طرفدار می گوید: اگرچه دزدی خلاف قانون است اما به معنی نقض حق زندگی فرد نیست و در این مرحله قانون باید تجدید نظر گردد.

  • مرحله ۶ (مرحله اصول فراگیر و جهانی):

در این مرحله عمل درست به وسیله وجدان تعریف می شود و ارزش های انتزاعی به وجود می آیند. افراد فهم روشن تری از برخی اصول مجرد و جهانی که مافوق قانون است دارند. شامل عدالت و احترام و شان برای همه افراد. فرد اهمیت نظم اجتماعی را درک می کند اما در ضمن می داند که همه جوامع منظم هم اصول مهم تری را اجرا نمی کنند. مرحله ۶ به نوعی بازگشت به مرحله ۳ است که انگیزه های شخصی را هم در نظر می گیرد.

در پاسخ به داستان هاینز افراد مرحله ۶ می گویند هاینز حق قانونی برای سرقت نداشت، اما وی یک حق بالاتر و اخلاقی داشت. کلبرگ می گوید در این مرحله عدالت(یعنی ما به راه حلی برسیم که هرکس آن را مناسب بیابد) مهم است. راه حل مناسب هنگامی به دست می آید که هرکس بی طرفانه خود را به جای دیگری فرض کند. کانت می گوید” به گونه ای رفتار کن که از تو خواسته شده معیار جهانی را انتخاب کنی. در مراحل ۵ و ۶ فرد حقوق و اصولی مافوق ارزش های اجتماعی و نیاز به نظم را در نظر می گیرد.

طرفدار دزدی می گوید: ارزش قائل شدن برای مادیات فراتر از خود زندگی نیست، افراد متقابلا وظیفه دارند یکدیگر را از مرگ نجات دهند.

لارنس کلبرگکلبرگ گزارش می‌دهد که در کمتر از ۱۰ درصد آزمودنی‌های بزرگسال به پاسخ کاملا مبتنی بر اصول مرحلهٔ ششم تفکر بر می‌خوریم که شبیه پاسخ زیر از نوجوانی شانزده ساله به مسئله تنگنای مرد باشد: طبق قوانین جامعه این مرد خطاکار است، ولی طبق قانون طبیعت و خدا، داروساز را باید خطاکار، و رفتار آن مرد را منطقی دانست. ارزش جان آدمی فراتر از منافع مادی است. وقتی جان کسی در خطر است حتی اگر غریبه هم باشد باز وظیفه انسان حکم می‌کند که به نجات وی بشتابد(کلبرگ، ۱۹۶۸).

کلبرگ شواهدی برای توالی مراحل رشد اخلاقی در کودکان از چند فرهنگ، از جمله آمریکا، مکزیک، تایوان و ترکیه، ارائه کرده است (نیسان و کلبرگ، ۱۹۸۲). از سوی دیگر، شواهدی حاکی از آن است که افراد در موقعیت‌های متفاوت قواعد متفاوتی را به‌کار می‌گیرند و توالی مورد نظر کلبرگ دیده نمی‌شود(کورتینز و گریف).

از نظریه کلبرگ به‌علت مرد محوری نیز انتقاد شده است، زیرا در آن، شیوه مردانه استدلال انتزاعی مبتنی بر عدالت و حق در سطحی بالاتر از سبک زنانه استدلال مبتنی بر مراقبت و توجه قرار گرفته است(گیلیگان، ۱۹۸۲).

شباهت نظریه رشد اخلاقی کلبرگ و پیاژه

  1. رشد اخلاق تابع رشد شناختی است.
  2. رشد اخلاق مرحله ای است.
  3. رشد اخلاق پیشرو و رو به جلو است.

یکی از نقاط ضعف و تفاوت نظریه رشد اخلاقی کلبرگ در مقایسه با نظریه رشد اخلاقی پیاژه روش پژوهشی کلبرگ است. روش پژوهشی کلبرگ مقطعی یا عرضی (cross-sectional) است ولی روش پژوهشی پیاژه طولی (longitudinal) است.

کلبرگ به عدم دوگانگی نظر و عمل معتقد است (اگر بتوانیم رشد اخلاقی را از قضاوت های کودک یا نوجوان استنباط کنیم، می توانیم بگوییم رفتار اخلاقی او چگونه است). کلبرگ رشد اخلاق را انتقادی(critical) بررسی می کند، یعنی به استدلال های کودک توجه دارد نه به پاسخ ها و در این راستا با آزمودنی ها مصاحبه کرده است.

نظریه رشد اخلاقی گیلیگان

از نظر گیلیگان اصول اخلاقی زنانه بر اهمیت دادن به دیگران تاکید دارد که نظام کلبرگ به آن توجهی نمی کند. به نظر وی زن و مرد تفاوت دارند نه این که مردان برترند. گیلیگان در معمای زنان حامله برای سقط یا نگه داشتن بچه نظریه سه سطحی را مطرح می کند:

  1. خودخواهانه: نگرانی خودمحورانه، تمرکز روی نگهداری خود (سقط می کنم، نیازهای من مهم تر است). اخلاق چیزی است که من می خواهم.
  2. دیگرخواهانه: تمرکز بر نگهداری دیگران (فرد خودش را فراموش می کند)، اخلاق همراه با از خودگذشتگی و فداکاری است، حقوق دیگران اهمیت بیشتری دارد. سطح ۱ و ۲ با خشونت همراه است.
  3. عدم خشونت: تمرکز بر نگهداری خود و دیگران (دوری از آسیب رساندن، تعادل برقرار کردن بین نیاز خود و دیگران).

از نظر گیلیگان معمای اخلاقی تعیین کننده سطوح اخلاقی است و می توانیم معمای دیگر طرح کنیم و سطوح دیگری به دست آوریم.

نظریه رشد اخلاقی رست (الگوی مینه سوتا)

داستان های کلبرگ ذهنی هستند و اخلاق باید عینی سنجش شوند (ایجاد آزمون سنجش عینی اخلاق). جیمز رست(James Rest) دریافت که فرآیند روان شناختی طی شده برای رفتار اخلاقی مردم شامل چهار فرآیند اصلی است که باید به ترتیب واقع شوند.

  • حساسیت اخلاقی: تشخیص یک مسئله اخلاقی و حساس بودن نسبت به این که رفاه جامعه یا طرفین به رفتار فرد وابسته است یا خیر.  بُعد شناختی‌ الگوی‌ رست‌ است‌.
  • قضاوت اخلاقی: قضاوت می کند چه چیزی غلط و چه چیزی درست است و تصمیم بر این که چه کاری باید انجام دهد یا ندهد. بعد عاطفی‌ نظریه‌ رست‌ است.
  • ارزش اخلاقی (انگیزش اخلاقی): ارزش ها و ایده آل ها به عمل اخلاقی نیرو و جهت می دهند. بعد انگیزشی‌ نظریه‌ رست‌ است‌.
  • عمل اخلاقی (شخصیت اخلاقی): فرد باید توانمندی و راهبرد داشته باشد تا بتواند هدف و رفتار اخلاقی را کامل اجرا کند.

منابع :

  • زمینه روانشناسی هیلگارد. انتشارات رشد
  • رشد اخلاقی: نظریه‌ها و کاربردها. الیزابت سی وزولا. ترجمه مهناز علی‌اکبری‌ دهکردی
  • روانشناسی اجتماعی. رابرت بارون، دان بیرن، برنسکامب. ترجمه یوسف کریمی. نشر روان

۳.۴ ۷ رای ها
رأی دهی به مقاله
* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه این مطلب و دیگر مطالبم، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره تلفنی یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام یا ایمو هماهنگ نمایید. همچنین می توانید با شماره ۰۹۱۲۰۷۲۸۷۱۲ تماس بگیرید. *

2 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سنا
۱۴۰۱/۰۸/۱۰ ۲۰:۳۵

ضمن تشکر و قدردانی ،متنی منسجم و بسیار عالی بود ؛سپاس گذارم 💐

علی
۱۴۰۲/۰۲/۲۳ ۰۰:۱۶

با توجه به اینکه نظریه اخلاقی لارنس کلبرگ در ارشد میاد …خیلی کامل خوندم…ممنونم