دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

تئوری انتخاب(روانشناسی امید ۳)

تربیت پسرها

تهییه و تنظیم : اعظم کریمی

خانوادۀ شما و اعتماد

به رغم وجود تمام کسانی که در دنیای مطلوب ما حضور دارند ، ما به طور هشیارانه انتخاب نمی کنیم که آنان را در دنیای مطلوب خود جای دهیم. زمانی متوجه حضورشان در دنیای مطلوب خود می شویم که دیگر آن ها را انتخاب کرده ایم و آنها در آنجا هستند. بسیاری از حیوانات برای مدت کوتاهی و آن هم برای زنده ماندن بچۀ خود در زمانی که او رشد می کند با او پیوند عاطفی برقرار می کنند. برای کودکان تقریباً غیر ممکن است والدینی را از دنیای مطلوب خود بیرون کنند که سرپرستیشان کرده و پرورششان داده اند ؛ حتی اگر تا جایی که به یاد می آوریم آن ها با ما بدرفتاری کرده باشند.

کودکانی که با آنها بدرفتاری شده یا بسیار مورد غفلت قرار گرفته اند دربارۀ دنیای مطلوب خود چیز زیادی نمی دانند، به خصوص این که این دنیا تا چه اندازه قوی است و والدین یا جانشینان آنها چه جایگاه مستحکمی در آن دارند. چون آن ها متوجه قدرت دنیای مطلوب خود نیستند ، گاهی گیج و متعجب می شوند که چرا نمی توانند نسبت به والدین ستمکار و سهل انگار خود بی تفاوت شوند و دست از آنها بشویند. آنها  بسیاری از اوقات به این امید بد رفتاری آنان را تحمل می کنند تا شاید بتوانند افرادی را که به آنها بسیار نیازمند(یعنی والدین) خشنود کنند.  تحمل رنج ناشی از بدرفتاری ، بسیار قابل تحمل تر از فکر جدایی از افرادی است که به اعتقاد کودکان هیچ کس نمی تواند جایشان را بگیرد ؛ که البته معنایش بیرون کردن این افراد از دنیای مطلوب خود است.

تئوری انتخاب ، خانواده ها و پرورش کودکان

بدرفتاری با کودک ، طرد او و غفلت نسبت به نیازهایش اگر چه بسیار فراگیر است ولی دلیل اصلی ناخرسندی خانواده ها نیست. بخش اعظمی از ناخشنودی خانواده ها ناشی از کوشش والدین به وادار ساختن کودکان به کاری است که مایل به انجامش نیستند. نیت والدین غالباً خیر است، ولی کودکان ، به ویژه آنهایی که کمی بزرگ تر هستند ، برای دستیابی به آزادی شخصی در برابر تلاش های والدین خود مقاومت می کنند. سال ها بعد این اختلاف و تعارض دوباره به گونه ای دیگر پدیدار می شود و آن زمانی است که کودکان دیروز ، پدر و مادر سالخوردۀ خود را به کارهایی وادار می کنند که والدین دوست ندارند انجام بدهند.

تعداد اندکی از افراد حاضرند بپذیرند تلاش ما در کنترل فرزندان باعث می شود تنها عاملی که می توانیم با آن روی فرزند خود کمی کنترل داشته باشیم ، یعنی رابطه، تخریب می شود. اصل بدیهی تئوری انتخاب در زمینۀ فرزند پروری این است : اگر می خواهید فرزندان شما در طول دورۀ رشد ، شاد، موفق و با شما نزدیک و صمیمی باشند ، کاری نکنید که فاصله بین شما و آن ها زیاد شود واز هم دور شوید.

پرورش فرزند بر اساس تئوری انتخاب

اصول اولیۀ فرزند پروری بر اساس تئوری انتخاب : عشق و محبت بسیار و عدم تنبیه.

آنچه به عشق و محبت مربوط می شود را هیچ گاه به رفتار دیگری ربط ندهید و آن را به چیز دیگری منوط نکنید. برای فرزندان خود روشن کنید که در همه حال و صرف نظر از این که چه رفتاری دارند، آن ها را دوست دارید. در عین حال برایشان روشن کنید اگر به طور کامل خلاف مقررات عمل و نافرمانی کنند ، عشق ورزیدن به آن ها و دوست داشتنشان کار آسانی نخواهد بود. بهترین راه ابراز عشق و محبت به فرزندانمان این است که دریچۀ گفتگو با آنان را همیشه باز نگه داریم. به این ترتیب همیشه حق اظهار نظر خواهید داشت و وقتی با اعمالشان مخالف هستید حق دارید مخالفت خود را ابراز کنید. ولی توجه داشته باشید وقتی کار اشتباهی را بارها تکرار می کنند ، مدام و پی در پی مخالفت و اعتراض خود را به رخشان نکشید. دو بار بیان کردن مطلب کافی است.

دربارۀ کودکان ، توصیه ، بهتر از دستور دادن است . بدون آنکه بیش از حد غرق در آیندۀ فرزندتان شوید ، سعی کنید نزدیکی و صمیمیت خودتان را با او حفظ کنید. اگر آنچه در گذشته انجام داده موفقیت آمیز نبوده ، زیاد به رویش نیاورید ، گذشته ها گذشته است و یادآوری آن ها بجز ایجاد اختلاف فایدۀ دیگری ندارد. اما اشاره به موفقیت های قبلی کار بسیار خوبی است.

به فرزندان خود عشق بورزید و دوستشان بدارید اما اجازه بدهید از همان سنین پایین کمی به زحمت بیفتند و با مشکلات دست و پنجه نرم کنند ، مشکلاتی که در کودکی رخ می دهند پیامدهای قابل جبرانی به دنبال دارند ولی اگر در بزرگسالی مرتکب آن شوند ممکن است پیامدهای ناگوار و غیر قابل جبرانی به همراه داشته باشند.

اساس و بنیان رابطۀ مبتنی بر تئوری انتخاب اعتماد است. اعتماد سازی یعنی به فرزندان خود بفهمانیم هیچ چیزی وجود ندارد که اگر آنها بگویند یا انجام بدهند به طردشان منجر شود. طرد نکردن و حمایت نکردن از تصمیم ها ، دو چیز کاملاً متفاوت است . بچه ها به سادگی متوجه این تفاوت و موضع گیری می شوند. وقتی فرزند به پدر و مادرش اعتماد نمی کند ، پدر و مادر در دنیای مطلوب او به عضو غیر فعال تبدیل شده است . شما در دنیای مطلوب او حضور دارید و حتی ممکن است از همراهی شما لذت هم ببرد اما به شما اعتماد نمی کند. تنها راه کسب مجدد این اعتماد از دست رفته وقت صرف کردن و گفتگو با اوست. به حرفهایش گوش دهید و گام به گام برای نزدیک شدن به یکدیگر تلاش نمایید. راه دیگر پذیرش اشتباهات است، به این معنا که؛ وقتی با کودکی  که نسبت به شما بی اعتماد است، سروکار دارید، اشتباهات خود را به سرعت بپذیرید. پدر و مادری که خطاهای خود را می پذیرند ، از پدر و مادری که همیشه خود را بر حق می دانند و به ندرت به اشتباهات خود اعتراف می کنند قابل اعتمادترند.

بچه ها نیاز دارند به والدین خود اعتماد کنند اما اگر نتوانند ، مثل این می ماند که بر خاک پوک یا زمین ناپایداری چون باتلاق شنی راه می روند.

والدین معتقد به تئوری انتخاب از سه سالگی به فرزندانشان می آموزند مسئولیت انتخاب هایشان را بر عهده بگیرند. البته مسئولیت پذیری به معنای تنبیه نیست. شما هم پدر و مادر هستید و هم شریک و یاور فرزندانتان و در زمینه هایی که توانایی انتخاب دارند ، به آنها آزادی انتخاب بدهید. همواره آماده گفتگو و تلاش برای یافتن راهی باشید که او بتواند از عهدۀ کار مورد نظر برآید و خودش تصمیم بگیرد. مشکلات کوچک و جزئی فرزندتان را به خود آنها بسپارید و سعی نکنید حتی کارهای کم اهمیت را حتماً به شیوه ای که شما می پسندید انجام دهند. به این ترتیب آنها به تجربه می آموزند چه چیز خوب و عاقلانه  و چه چیز ابلهانه است.

تازمانی که شما و فرزندانتان در دایرۀ حل اختلاف هستید ، چه با هم در یک مکان زندگی کنید چه از هم دور باشید ، بهترین شانس برخورداری از خشنودی و احساس رضایتمندی از زندگی را دارید.

شیوۀ رفتار با کودکانی که با آنها بدرفتاری شده یا بزرگسالانی که در کودکی بدرفتاری دیده اند.

اگر بدرفتاری با کودکی هنوز ادامه دارد ، باید تمام تلاش خود را بکنیم تا به هر قیمتی که شده بدرفتاری را متوقف کنیم و از موقعیت بدرفتاری نجاتش دهیم. بدرفتاری می تواند جسمی باشد مانند کتک زدن یا روان شناختی باشد مثل پرورش کودکان در محیطی مملو از تهدید ، انتقاد و سرزنش یا غفلت و مسامحه نسبت به نیازهای اساسی کودک . گاهی نیز می تواند سوء استفاده یا بد رفتاری جنسی باشد که بیش تر جنبۀ جسمی و گاهی روان شناختی دارد و گاهی نیز هر سه حالت جنسی، جسمی و روان شناختی همراه با هم است.

تئوری انتخاب به این کودکان که اکنون بزرگسال هستند ، می آموزد که می توانند به خودشان کمک کنند. آنها دیگر قربانی محسوب نمی شوند ، مگر اینکه انتخاب کنند خود را چنین ببینند و برای آنها توضیح می دهد این طرز فکر که باید بدرفتاری هایی که با ایشان شده است را مجدداً باز اندیشی و مرور کنند و حتی با آنها مواجه شوند ، نه تنها موُثر نیست بلکه می تواند مضر هم باشد.

انجام مشاوره براساس واقعیت درمانی و همزمان آموزش تئوری انتخاب ، بیش از مرور ذهنی مصیبت و بدرفتاریهای گذشته به آنها کمک می کند. احیا و باز اندیشی یک تجربۀ ناگوار از شما آدم قوی تری نمی سازد و سودی هم در بر نخواهد داشت. آسیب ها و جراحات ، حتی آسیب های شدید روانی ، التیام پذیرند ، ولی با تجربه کردن محبت و کسب اعتماد ، که اگر این افراد خودشان در این مسیر گام بردارند ، محبت و اعتماد دوام خواهند یافت.

تبیین تئوری انتخاب این است که تمام مشکلات و مسائل ، مشکلات کنونی اند زیرا تمام نیازهای ما در اینجا و اکنون باید براورده شوند. مشکل کنونی در دسترس تر است تا بازیابی خاطرات چیزهایی که ممکن است هرگز اتفاق نیفتاده باشد.

منبع : گلاسر ،ویلیام ؛ صاحبی ، علی ؛ تئوری انتخاب (درآمدی بر روان شناسی امید) ، سایه سخن ، ۱۳۹۲.

۰ ۰ رای ها
رأی دهی به مقاله
* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه این مطلب و دیگر مطالبم، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره تلفنی یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام یا ایمو هماهنگ نمایید. همچنین می توانید با شماره ۰۹۱۲۰۷۲۸۷۱۲ تماس بگیرید. *

1 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
رها
۱۳۹۹/۰۵/۱۵ ۱۹:۴۷

سلام. ممنون جناب نوربخش و سرکار خانم شواخ.
موفق باشید..