دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

وابستگی از دیدگاه وینیکات

مراحل رشد کودک خردسال عمیقا با نوع و کیفیت مراقبت مادرانه در هم تنیده اند. سه سطح وابستگی از نظر وینیکات عبارتند از: وابستگی مطلق، وابستگی نسبی و به سوی استقلال.

وابستگی یکی از شیوه های وینیکات برای تبیین رشد و پرداختن به کیفیت وابستگی کودک به مادر است. مراحل رشد کودک خردسال عمیقا با نوع و کیفیت مراقبت مادرانه در هم تنیده اند.

سه سطح وابستگی از نظر وینیکات عبارتند از : وابستگی مطلق، وابستگی نسبی و به سوی استقلال .

وینیکات

وابستگی مطلق :

طی نخستین مرحله از رشد هیجانی نوزاد، مادر محیط مساعدی است که در وضعیت “دلمشغولی مادرانه نخستین” به سر می برد. مادر در نخستین هفته های حیات نوزاد، دلمشغول اوست و نوزاد همچون بخشی از خود او می نماید. کودک به مادر کاملا وابسته است، تا حدی که حتی نسبت به مراقبت مادر اصلا آگاه نیست.

مادر نیز به دلیل پیوند های نزدیکی که با کودکش دارد، در نوعی حالت وابستگی به سر می برد. او غدا فراهم می کند. دمای آب حمام را می سنجد و محیط مورد نیاز کودک را برای او فراهم می آورد. بدین شکل مادر مانع تعرض واقعیت به کودک می شود.

طی دوره وابستگی مطلق، مادر (یا جایگزین او) باید خود را وقف مراقبت ار کودک کند. مادر با سازگار کردن خود با نمو نوزاد، کم کم و همانطور که کودک به سوی استقلال بیشتر حرکت می کند، زندگی و استقلال خود را باز میابد. 

وابستگی نسبی :

آگاهی کودک نسبت به وابستگی اش به مادر در وضعیت وابستگی نسبی شکل می گیرد و این آگاهی موجب اضطراب می شود. در این مرحله از میزان سازگاری مادر کاسته می شود و او تدریجا به “خود بودگی” پیش از تولد نوزاد باز می گردد. نوزاد گرسنه به کمک درک عقلانی ابتدایی اش می تواند تاخیر را تاب آورد و بداند سر و صدای آشپز خانه از در راه بودن غذا خبر می دهد. همچنین کودک در این زمان می داند حضور مادر ضروری است؛ اکنون او به مادر نیاز آگاهانه دارد. این وهله تقریبا از ماه ششم تا سال دوم به طول می انجامد .

کودک کم کم به انسجام می رسد و بدین شکل به یک واحد یا خودی واحد، شخصی تام، با یک درون و یک بیرون تبدیل می شود که در بدنی زندگی می کند. واقعیت روانی شخص در درون او جای دارد و بیرون او همان “جز-من” است . تثبیت من مستلزم کسب این باور است که “هر چیز دیگری، من نیست“.

کارکرد محیطی نگهداری، انسجام یافتن فرد را تسهیل می کند و این حس را به وجود می آورد که “وجود داشتن مرا کسی دیده و درک کرده است”، و من شواهد مورد نیازم را برای اینکه مطمئن شوم همچون یک موجود شناخته شده ام دریافت می کنم (همچون چهره ای که در آینه دیده می شود) .

این ایده درآمدی بر مفهوم “انعکاس” کوهات است. نوزاد بهنجار تا زمانی طولانی اهمیت نمی دهد وجودش چند پاره است یا کلی واحد، و این که در چهره مادر زندگی می کند یا در بدن خود. به تدریج و به طور طبیعی نوزاد به یک شخص بدل می شود و تمام تکه های وجودش را از حیث روانشناختی، با نوعی یکپارچه سازی خود، در شخص خود وحدت می بخشد.

وینیکات از مراجعی بزرگسال یاد می کند که به شکلی پراکنده تمام جزییات زندگی روزانه اش در طول هفته را بیان می کرد و تنها زمانی احساس رضایت می کرد که همه چیز را گفته باشد. در این حال درمانگر حس می کرد کار درمانی جز پرداختن به این نیاز بیمار که تمام اجزا و تکه های زندگی اش را کسی – روانکاو – بداند، نبوده است.

یکپارچگی در برابر چندپارگی و عدم انسجام مطرح می شود. عدم انسجام در مقام نوعی دفاع، فراورده فعال تشتتی است که در غیاب حمایت مادرانه از ایگو در برابر اضطراب فراتر از درک کودک پدید می آید. این اضطراب ناشی از نقصان نگهداری در مرحله وابستگی مطلق ناشی می شود .

به سوی استقلال :

نوزاد برای اینکه بتواند بدون مراقبت واقعی سر کند، ابزارهایی می پروراند. او مکانیزم های ذهنی و درک عقلانی را بسط می دهد و به مشارکت بیشتر در اجتماع می پردازد. کودک استقلالی حقیقی و نیز نوعی موجودیت تشخص یافته در حوزه ی رو به گسترش زندگی اجتماعی اش کسب می کند. این وهله بیانگر تلاش های کودک نوپا است و در دوران بلوغ و نوجوانی تداوم میابد.

رشد ایگو

برخلاف فروید که تصور می کرد ایگو از دل اید پدید می آید، وینیکات معتقد بود پیش از ایگو، اید وجود ندارد. ایگو بسیار پیش تر از آن که مفهوم, «خود» مطرح شود، قابل مطالعه است و «خود» پس از ایگو پدید آمد. وینیکات در پاسخ به این سوال که آیا ایگو از آغاز وجود دارد یا نه، می گوید، آغاز زمانی است که ایگو آغاز می شود.

بیماری روانی

وینیکات در آخرین نوشته هایش، بیماری روانی را تحت سه مقوله سایکو-نورز، بیماری بینابین(ضد اجتماعی یا بزهکار) و سایکوز تقسیم کرده است.

۱- سایکو – نورز

سایکو – نورز اصطلاحی است برای توصیف بیماری افرادی که به مرحله «عقده ی ادیپ» رسیده اند. در این سطح از رشد و توان هیجانی، افراد دارای شخصیتی کامل و ظرفیت تجربه روابط میان سه فرد تام، در مقابل روابط صرفاً دو نفره، هستند. وینیکات بر این باور بود که این افراد نسبتا بهنجارند و امکانات محیط برای آنها به حد کافی رضایت بخش و شخصیت شان آن قدر سازمان  یافته است که قدرت دفاع از خود در برابر اضطراب و تعارض را داشته باشند.

وینیکات این حوزه از آشفتگی ها و اختلالات را قلمرو تحلیل ناب فروید، و در مقابل، حیطه خاص و تخصصی خودش را مقوله سایکوز می دانست.

۲- بیماری بینابین

بیماری بینابین یا آشفتگی روانی محصول محیطی است که خدمات و امکاناتش در ابتدا خوب است اما سپس کاستی می گیرد. در چنین محیطی پیش از آن که فرد بتواند محیطی درونی برای خود تثبیت کند و به تعبیری مستقل شود، پیشروی رشد متوقف می شود. این نوع محرومیت افرادی جامعه ستیز، بزهکار، یا ضد اجتماعی به وجود می آورد. در نگرش این افراد، جامعه(محیط) چیزی به آنها بدهکار است.

۳- سایکوز

وینیکات بر این باور بود که سایکوز محصول نوعی ناکامی یا محرومیت محیطی اولیه است. این نقصان امکانات محیطی، فرایندهای رسش را تا بدان حد مختل می سازد که کودک نمی تواند فرایندهای حیاتی رسش، یعنی انسجام، تشخص و ارتباط یابی موضوعی را به انجام برساند.

درمان

درمان نوعی فرایند واپسروی کنترل شده است. بدین معنا که شرایط درمان، تمهیدات حرفه ای و شکیبایی و قابل اعتماد بودن درمانگر، همگی نوعی واپسروی را در بیمار بر می انگیزند. واپسروی، بازگشتی سازمان یافته به وابستگی اولیه و مرحله نقصان محیطی است. این امر نه یک بازگشت به نقطه ای عقب تر در حیات غریزی فرد، که بیش تر گرایشی به سوی  تثبیت مجدد وابستگی است.

بازی خط خطی

وینیکات نوعی فن طراحی ابداع کرد که در فعالیت تشخیصی و درمانی اش با کودکان از آن بهره می جست و نام آن را بازی خط خطی گذاشته بود. وینیکات این بازی را همچون روشی سرگرم کننده برای برقراری تماس و ارتباط با کودکان به کار می گرفت.

این بازی بر برداشت وینیکات از رشد و نقش محیط مبتنی بود. طی بازی وینیکات و کودک مورد نظر با مداد و کاغذ کنار هم می نشستند. وینیکات چشمان خود را می بست و چندین خط یا خط خطی هایی روی کاغذ می کشید و کودک باید این خط ها را به طرحی – خرگوش، خانه یا هر چیز دیگر– تبدیل می کرد. سپس کودک خط خطی می کرد و وینی کات طرحی از آن در می آورد. وینیکات نشان داد کودک به تدریج و از طریق طراحی ها، شخصیت و دغدغه هایش را آشکار می سازد.

منبع: سنت کلر، مایکل. درآمدی بر روابط موضوعی و روانشناسی خود. طهماسب،علی آقایی. علیرضا،حامد. نشر نی

۰ ۰ رای ها
رأی دهی به مقاله
* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه این مطلب و دیگر مطالبم، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره تلفنی یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام یا ایمو هماهنگ نمایید. همچنین می توانید با شماره ۰۹۱۲۰۷۲۸۷۱۲ تماس بگیرید. *

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها