دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

معنای عشق از دید فرانکل

عشق به صورت احساس قوی و شدید دوست داشتن تعریف می شود.

یکی از راههای  یافتن معنای زندگی از راه تجربیاتی ارزشمند است، مانند برخورد با شگفتی های طبیعت، فرهنگ و یا با درک و دریافتن فردی دیگر، یعنی به وسیله عشق.

عشق تنها شیوه ای است که با آن می توان به اعماق وجود انسانی دیگر دست یافت. هیچکس توان آن را ندارد جز از راه عشق به جوهر وجود انسانی دیگر، آگاهی کامل یابد. جنبه روحانی عشق است که ما را یاری می دهد تا صفات اصلی و ویژگی های واقعی محبوب را ببینیم، و حتی چیزی را که بالقوه در اوست و باید شکوفا گردد درک کنیم. علاوه بر این عاشق به قدرت عشق توان می یابد که معشوق را در آگاه شدن از استعداد های خود و تحقق بخشیدن به آنها یاری کند.

در معنا درمانی، عشق عاملی پدیده زاد نیست که از سائق یا غریزه جنسی مشتق شده باشد. همچنین عشق شکل اعتلا یافته میل جنسی نیز نیست، بلکه خود مانند میل جنسی پدیده ای اصلی و بنیادی است. میل جنسی آنجایی جایز و حتی مقدس است که حامل و ناقل عشق باشد. بنابراین عشق تنها اثر جانبی میل جنسی نیست، بلکه میل جنسی شیوه ای است برای ابراز نهایت همدمی و تعارضی که عشق طالب آنست.

ویکتور فرانکل باور داشت وجدان و عشق از معنویت مایه می گیرند. به بیان دیگر به عقیده وی یکی از مواردی که می تواند به زندگی معنا دهد، درک و دریافت شخص دیگر از راه عشق است، که سبب می شود درد و ناراحتی خود را از یاد ببرد. 

ویکتور فرانکل عشق را بر پایه ماهیت درونی انسان به ۳ نوع تقسیم بندی می کند :

۱. عشق جنسی(sexual love): در این نوع عشق، عاشق در خارجی ترین لایه وجودی معشوق یعنی لایه جسمانی فرد نفوذ کرده، به طوری که فقط در بند جسم و غریزه بوده و نگرش جنسی دارد. در مواردی که فرد از نظر جنسی تحریک کننده است می تواند برای فرد مستعد در این زمینه به عنوان محرک رفتار کرده و فرد را دچار هیجان جسمانی کند. این نگرش ابتدایی ترین نگرش بوده که توجه به جسم فرد در آن دیده می شود.

۲. عشق روانی: در این نوع عشق، عشق ورزی عاشق از مرحله جسمانی گذر کرده و در روان معشوق نفوذ کرده است. عشق روانی از دیدگاه فرانکل یک گام بالاتر از عشق جنسی است. به بیان دیگر این طور می توان گفت که عشق ورزی در این مرحله وارد بخش عمیق تری شده و در واقع وارد بعد روانی معشوق شده است. در این نوع عشق، عاشق فقط هیجان جسمانی نداشته بلکه در او هیجان روانی هم دیده می شود.

۳. عشق روحانی: در این نوع از عشق، عشق ورزی فراتر از لایه های جسمانی و روانی معشوق بوده و در روح او نفوذ کرده است؛ به طوری که عاشق، صفات و ویژگی های معشوق را کسب کرده و خود را از یاد می برد. به اعتقاد فرانکل نفوذ در عمق وجود معشوق با عشق روحانی میسر می شود.

در این نوع عشق، عاشق به جسم معشوق توجهی ندارد؛ زیرا این عشق از جسم معشوق فراتر می رود و معنای ژرف خود را در هستی معنوی شخصی و در درون او می یابد. فرانکل معتقد است که در درون انسان ضمیر ناخودآگاه روحانی و درون آن ضمیر ناخودآگاه متعالی وجود دارد و انسان از این طریق می تواند با تعالی ارتباط برقرار کند. حال اگر انسان با این لایه درونی انسانی دیگر ارتباط برقرار کند، از معشوق فراتر می رود.

فرانکل نکاتی در مورد عشق روحانی مطرح می کند که عبارتند از:

  • معشوق باید یکتا و یگانه باشد؛ عشق تجربه یار است با تمام وحدانیت و تفردش
  • معشوق قابل جایگزینی نیست
  • وقتی عاشق به درونی ترین لایه های معشوق نفوذ کرد، صفات معشوق را دارا می شود
  • عشق حقیقی و روحانی، پایدار است
  • عاشق، هستی معنوی معشوق را می بیند، او معشوق را بر اساس ماهیت واقعی اش زیبا می بیند و اصلا زشتی را درک نمی کند.

منبع: ویکتور فرانکل, انسان در جستجوی معنا(بخش دوم), ترجمه نهضت صالحیان و میهن میلانی

۵ ۱ رای
رأی دهی به مقاله
* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه این مطلب و دیگر مطالبم، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره تلفنی یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام یا ایمو هماهنگ نمایید. همچنین می توانید با شماره ۰۹۱۲۰۷۲۸۷۱۲ تماس بگیرید. *

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها