دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

خودشیفتگی از دید کوهات

آسیب شناسی خود و خود دو قطبی از دید کوهات

روابط اولیه ماست که روابط آینده‌مان را شکل می‌دهد و همه این‌ها در کنار هم وضعیت روانی و حال ما را می‌سازد.

هاینز کوهات

فروید نارسیسیزم را بر حسب مدل سائق و لیبیدو توصیف می کرد. بر این اساس نارسیسیزم عبارت است از قطع انرژی غریزی از موضوع های بیرونی و سرمایه گذاری لیبیدویی بر ایگو؛ یعنی فرد مجذوب خود شده و قادر به برقراری ارتباط و عشق ورزیدن نیست. 

از نظر فروید نارسیسیزم اساسا ماهیتی مرضی دارد و قابل درمان نیست، به دلیل عدم توانایی ارتباط فرد خودشیفته با درمانگر.

در تعریف هارتمن از نارسیسیزم، خود به جای ایگو، هدف یا موضوع لیبیدو است. تعریف او از نارسیسیزم بهنجار عبارت بود از سرمایه گذاری لیبیدویی بر خود. ادیث یاکوبسن نیز به پیروی از هارتمن، نارسیسیزم را سرمایه گذاری لیبیدویی بر بازنمایی خود می دانست. کوهات تعریف هارتمن را با تغییر مفهوم لیبیدو دگرگون ساخت. او معتقد بود نارسیسیزم به واسطه ماهیت یا کیفیت نیروی غریزی یا لیبیدویی قابل تعریف است نه سرمایه گذاری غریزی. 

بزرگ‌نمایی خود و آرمانی‌سازی دو مشخصه عمده لیبیدو نارسیستیک است. از ۱۹۷۷ به ‌بعد، کوهات دیگر از لیبیدو سخنی به میان نیاورد و در زمینهٔ نارسیسیزم رهیافت نظری نوینی را جایگزین نظریه سنتی مبتنی بر غرایز کرد.

هاینز کوهوت

به گفته کوهات کسی که لیبیدوی نارسیستیک خود را بر دیگران سرمایه‌گذاری می‌کند، آنان را به شیوه‌ای نارسیستیک، یعنی در مقام موضوع‌های خود تجربه می‌کند. از نگاه فرد نارسیستیک، موضوعِ خود، فرد یا شیئی است که به ارضای نیازهای «خود» یاری می‌رساند و از خود شخص قابل‌تفکیک نیست. افراد نارسیستیک در خیال خود چنان بر دیگران تسلط دارند که بزرگ‌سالی بر بدن خویش.

درحالی‌که روان‌کاوی سنتی نارسیسیزم را نوعی اختلال می‌دانست، کوهات مفهوم نارسیسیزم را چنان صورت‌بندی کرد که بتواند نقش آن را در سلامت روانی توصیف کند. نزد فروید، نارسیسیزم مقدمه ای بر عشق موضوعی(objective love) است که بعدها جایگزین نارسیسیزم می شود. از دید کوهات، نارسیسیزم مسیر رشد منحصربه‌فردی دارد، به‌گونه‌ای که هیچ شخصی در نهایت از موضوع‌های خود بی‌نیاز نخواهد بود. همه انسان‌ها در سراسر زندگی خود به محیطی سرشار از موضوع‌های خود نیازمندند؛ موضوع‌هایی که به‌گونه‌ای همدلانه پاسخ می‌دهند و افراد تنها از این طریق می‌توانند کارکردی بهنجار داشته باشند.

مدل رشدنگر کوهات بر نارسیسیزم بهنجار و نه بر غرایز تأکید دارد. نیرو گذاری روانی با لیبیدو نارسیستیک(نه لیبیدویِ موضوعی) بر یک موضوع بدین معناست که موضوع از جانب فرد همچون موضوعی مرتبط با «خود»، همچون بخشی از خود یا در خدمت خود، ادراک و یا تجربه می‌شود و بر این اساس همچون یک موضوع خود عمل می‌کند.

خود بدوی شامل یک موضوع (انگاره آرمانی والدین) و یک شخص (خود بزرگ‌ پندار) است. خودِ بزرگ‌پندار به‌تدریج در فرایند رشد به شخصیتی بهنجار و منسجم تبدیل می‌شود. خود رشدنیافته کودک به او اجازه می‌دهد موضوع آرمانی شده را موضوعی جدا و منفک از خود در نظر آورد و انگاره آرمانی والدین را به‌صورت سوپر ایگو درون‌فکنی کند.

خود دوقطبی از دید کوهات

کوهات به تکوین دو ساختار متمایز روانی اشاره کرده است :

  1. خود بزرگ پنداره (اظهار وجود بهنجار از طریق ارتباط با موضوع خودی انعکاس گر).
  2. انگاره آرمانی والدین (ستایش و تحسین بهنجار نسبت به موضوع خود آرمانی).

چنین به نظر می رسد که میان دو قطب نوعی تنش وجود دارد، بدین ترتیب که بلندپروازی ها پیرامون خود بزرگ پنداری فرد و آرمان ها حول انگاره آرمانی والدین تجمع می یابند. تنش و انرژی روانی موجود میان این دو قطب فرد را به فعالیت وا می دارد، به نحوی که بلندپروازی ها شخص را بر می انگیزند و آرمان های او را هدایت می کنند.

گرچه این دو عنصر، اهداف متفاوتی را دنبال می کنند، اما قوت یکی از آن دو می تواند ضعف دیگری را جبران سازد. بدان معنا که کودک در مسیر تثبیت و تحکیم “خود” با دو گزینه رو به روست؛ از یک سو به واسطه ارتباط با موضوع خودی که با انعکاس گری و تاییدگری به او پاسخ می دهد خودی منسجم می سازد که بزرگ پندار و نمایشگر است و از سوی دیگر، به واسطه ارتباط با موضوع های خود(یا والدین) که با همدلی به وی پاسخ می دهند و آرمانی سازی کودک و احساس در آمیختگی او را تشویق و ترغیب می کنند، انگاره آرمانی والدین را می سازد.

غالبا فرایند رشد در پسرها از مادر در مقام موضوع خودی انعکاس گر آغاز می شود و به سمت پدر در مقام موضوع خودی که قابلیت آرمانی شدن را دارد پیش می رود. با وصف این، گاهی در فرایند رشد(خصوصا در دخترها) نیازهای کودک به موضوع خود، به سمت والدی همجنس مانند مادر معطوف می شود.

آسیب شناسی خود

کوهات علاقه‌مند بود با تجارب ذهنی بیماران ارتباطی نزدیک داشته باشد و مدل پیشنهادی او نیز سعی در تبیین آشکار تجارب نارسیستیک داشت. ادراک نارسیستیک واقعیت، مستلزم وجود موضوع خودی کامل و دارای توانایی مطلق و همچنین خودی بدوی است که دارای دانش، شکوه و قدرتی نامحدود باشد.

در دنیای نارسیستیک هر چیز و هرکسی به‌نوعی ادامه خود محسوب می‌شود و یا صرفاً برای خدمت به «خود» وجود دارد. هرگونه مشکل و مانع در این راه در جهان شخص نارسیستیک نقصی نابخشودنی جلوه می‌کند. این نقص یا جراحت نارسیستیک، خشمی جنون‌آمیز را موجب می‌شود که قادر به تفکیک فرد خطاکار به‌منزله موضوعی مجزا از «خود» نیست.

موضوع مشکل‌آفرین و خاطی همچون بخشی از خودِ بسط یافته شخص نارسیستیک تجربه می‌شود که به گمان وی می‌بایست کاملاً تحت کنترل و در خدمت او باشد. بدین ترتیب خشم نارسیستیک متوجه فرد یا شئ ­ای می‌شود که با انتظارات غیرواقع‌بینانه فرد نارسیستیک مطابق نبوده است. اگر پندار کنترل مطلق با خللی مواجه شود، فرد نارسیستیک به شرمی عمیق و خشمی شدید دچار می‌شود. عزت‌نفس این افراد به دسترسی نامشروط به موضوع خودی انعکاس گر یا موضوعی آرمانی که امکان یکی شدن را برای فرد فراهم می‌آورد وابسته است.

نارسیسیزم مرحله‌ای از رشد است و ناآرامی‌های نارسیستیک نوزاد با مرحله‌ای از رشد که در آن قرار دارد همخوان است؛ اما اگر شخص این مرحله را رها نکند و «خود» انعکاس نیابد و یا سایر بخش‌های خودِ در حال رشد یکپارچه نشوند، برخی تجارب و رفتارها، نامناسب و بیمارگون می‌شوند.

علل اختلال

اختلال شخصیت نارسیستیک نتیجه نقص در ساختار «خود» است؛ یعنی خودی انعکاس نایافته که در جستجوی موضوعی آرمانی است. نقص در ساختار خود، از نقصان‌ها و کمبودهای دوران کودکی ناشی می‌شود. در کودکی برای جبران یا پوشش نهادن بر این نقایص، ساختارهای ثانوی ایجاد می‌شوند. اختلال نارسیسیزم از فقدان پاسخ‌دهی همدلانه والدین به نیازهای انعکاس گری و ناکامی در یافتن موضوعی برای آرمانی‌سازی ناشی می‌شود. علت اصلی مشکلات، نه خطاهای گاه‌ و بیگاه والدین (موضوع‌های خود)، بلکه ناتوانی مزمن در پاسخ‌دهی مناسب است. این ناتوانی مزمن غالباً از آسیب‌دیدگی خود در والدین ناشی می‌شود.

کوهات از تأکید بسیار بر نقش رویدادهای آسیب‌زا پرهیز دارد. در محیطی سالم و بهنجار، کودک از پس رویدادهای آسیب‌زای گاه‌به‌گاه برخواهد آمد. وضعیت مرضی مشخصاً بدان سبب رخ می‌دهد که در مرحله‌ای از رشد و پیش از شکل‌گیری نهایی «خود»، فرایند درآمیختگی خود با موضوع خود، با مشکل مواجه ‌می‌شود. اختلال، زمانی رخ می‌دهد که پاسخ همدلانه موضوع خود به کودک متوقف یا به‌شدت تضعیف شود و یا فقط به شکلی انتخابی تجارب کودک را دریابد.

خودشیفتگی پاتولوژیک(آسیب شناختی)

خودشیفتگی آغازین کودک به ناچار تحت تأثیر محرومیت های اجتناب ناپذیر مراقبین قرار گرفته و کودک برای حفظ آن، تصویر خودِ بزرگ بین و تصویری از والد آرمانی شده را درونی می کند. تحت شرایط رشدی بهینه، خود بزرگ نمای قدیمی به تدریج با شخصیت بزرگسالی ادغام شده و بلند پروازی های همخوان با خود(Self) و سالم بزرگسالی را در پی دارد. تحت چنین شرایطی مطلوبی، تصویر والد آرمانی نیز در شخصیت بزرگسالی ادغام شده و ارزش ها و اندیشه های ما را شکل می دهد.

کوهات در نظریه خود از نوعی دیگر از ناکامی، تحت عنوان ناکامی آسیب زا یاد می کند. تجربه نوعی از این ناکامی در کودک یعنی ناکامی موضوع خود اولیه باعث ایجاد خودشیفتگی پاتولوژیک می شود. از منظر تئوری کوهات، کودک با تجربه ی این نوع ناکامی این دو تصویر خود بزرگ بین و والد آرمانی شده با شخصیت بزرگسالی او ادغام نشده و به شکل اولیه و بدون تغییر باقی می مانند. هر کدام از این دو تصویر در بزرگسالی سعی دارند نیازهایی که موضوع خود قدیمی آنها برآورده نکرده، بدست آورند، مثلا فرد با تصویر والد آرمانی شده درونی اولیه، همیشه به دنبال موضوع خودی می گردد تا به او بچسبد و بتواند تنش خود را کاسته و عزت نفسش را حفظ کند.

آنها از این که در بزرگسالی نیز با ناکامی در ارضای نیازهای موضوع خود روبه رو شوند، بیمناک هستند؛ بنابراین همیشه خود را با برتری و غرور نشان داده که حاکی از اضطراب آنها از رویارویی دوباره با محرومیت های موضوع خود است. این ترس خود را در روابط آنها نیز نشان می دهد به طوری که افراد خودشیفته تاریخچه ای از روابط شکست خورده و آسیب زا دارند.

مفاهیم درمانی تئوری کوهات

در طول فرایند درمان فرد خودشیفته، نیازهای موضوع خود برآورده نشده فرد در کودکی، خود را به شکل انتقال موضوع خود، نشان می دهند. کوهات معتقد است اینگونه انتقال ها درمانیست و نباید مختل شود.

۱- انتقال آرمانی

در شرایط رشدی طبیعی نیاز به اتکا به والدین به عنوان موضوع خود برای دستیابی به آرامش، امنیت و آسودگی به تدریج با استفاده کودک از مکانیزم درونی خود آرام بخشی، کاهش می یابد. کودک مراقب خود را آرمانی و فردی که از پس هر کاری بر می آید، تصور می کند. مراجع خودشیفته تمام این قدرت و توانایی را به درمانگر نسبت می دهد و او را آرمانی کرده تا خود احساس امنیت و آرامش کند. فرد خودشیفته درمانگر یا هر موضوع انتقالی دیگر را نه به خاطر ویژگی های فردی او بلکه به دلیل جایگزینی او به جای بخش های روانی که در کودکی ساخته نشده، دوست دارد.

با انتقال آرمانی، مراجع احساس قدرت و توان مندی می کند. در طول درمان، ندیدن و محرومیت مراجع از درمانگر آرمانی اجتناب ناپذیر است. در چنین شرایطی او احساس عدم امنیت و بی ارزشی کرده و به آرمانی سازی های قدیمی خود روی می آورد؛ رفتارهایی مانند ابهام، احساس های مذهبی خلسه مانند، سردی هیجانی، شرم و خودبیمار انگاری نشان می دهد. درمانگر باهوش مراقب این وضعیت است و با همدلی که در تئوری کوهات تأکید بسیار بر آن دارد، مدام این موقعیت و رفتارها را تفسیر و توضیح می دهد. اگر این شرایط درست پیش برود مراجع به تدریج خاطرات کودکی و ناکامی های خود را به یاد می آورد.

۲- انتقال آینه ای

نظریه کوهات عنوان می کند که کودک نیاز به تحسین و مورد ستایش قرار گرفتن دارد و موضوع خود این نیاز را تأمین کرده و خود بزرگ بین را در کودک شکل می دهد. مراجع خودشیفته این نیاز را در درمانگر جستجو کرده تا بخش هایی ناکامل از خود (Self) که هرگز ساخته نشده را بنا کند. هر بازخوردی از جانب درمانگر که تحسن آمیز نباشد، در مراجع احساس بی ارزشی ایجاد می کند. در این زمان هر گونه مداخله غیر همدلانه از جانب درمانگر باعث صدمه به خود (Self) و از بین رفتن انتقال خواهد شد.

زمانی که انتقال آینه ای شکل گرفت با مختل کردن آگاهانه آن از جانب درمانگر رفتارهایی تکانشی (به عنوان مثال تماشاگری جنسی) و مشکلات رفتاری و روانشناختی را در مراجع ایجاد می کند. مانند انتقال آرمانی توضیح و تفسیر همدلانه چنین شرایطی از جانب درمانگر باعث یادآوری تدریجی خاطرات کودکی مراجع خودشیفته می شود. این تفسیر همدلانه درمانگر منجر به ادغام خود بزرگ بین فرد با مفاهیم واقع بینانه خود شده و به فهم این که در زندگی تنها می توان ارضای محدودی از تمایلات بزرگ بینانه خودشیفتگی را فراهم کرد، کمک می کند.

انعکاس همدلانه (Empathic mirroring)

انعکاس همدلانه فرایندی است که در آن، والدین، در مواقعی خاص کودک را مورد توجه قرار می دهند، کارهایش را تایید می کنند، و او را مورد ستایش قرار می دهند. 

منابع:

  • سنت کلر، مایکل . درآمدی بر روابط موضوعی و روانشناسی خود. (۱۳۸۶). طهماسب،علی آقایی. علیرضا،حامد. نشر نی
  • Self Psychology
  • Kohut’s Self Psychology Model
۴ ۱ رای
رأی دهی به مقاله
* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه این مطلب و دیگر مطالبم، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره تلفنی یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام یا ایمو هماهنگ نمایید. همچنین می توانید با شماره ۰۹۱۲۰۷۲۸۷۱۲ تماس بگیرید. *

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها