دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

اختلال های هراس

Panic disorder

هراس عبارت است از ترسی مقاوم و شدید از شیء یا موقعیتی که در واقع، خطرناک نیست. با وجود آن‌ که اغلب افراد می‌دانند این ترس، غیرمنطقی است ولی قادر به کنترل خویش نیستند و از رویارویی با موقعیت مورد نظر اجتناب می‌کنند. هراس‌ها برخلاف ترس‌های به‌ هنجار که خصوصیت انطباقی و هشدار دهنده دارند، فلج‌کننده‌اند و فعالیت‌های روزمره را با اشکال مواجه می‌سازند.

اختلال هراس سه نوع عمده دارد که عبارتند از:

۱- هراس ساده: یعنی وحشت از رویارویی با شئ یا موقعیتی که فرد آن را ترسناک ارزیابی می‌کند مانند ترس از گربه، ‌ترس از بلندی، ترس از پرواز، ترس از آسانسور، ترس از محیط‌های بسته، ترس از بیماری، ترس از دیدن خون و‌…..

۲- هراس اجتماعی: عبارت است از اضطراب هنگام قرار‌گرفتن در موقعیت‌های اجتماعی و شرایطی که فرد احساس می‌کند توسط دیگران تحت ارزیابی و انتقاد است. هراس های اجتماعی پیچیده ترند، چون بر حول محور ترس از رویدادهای غیر قابل مشاهده مانند ارزیابی منفی، انتقاد یا طرد شدن از جانب دیگران، می چرخند. در هراس های اجتماعی، افکار ناراحت کننده، مخصوصا نقش مهمی دارند. این افکار غالباً به موقعیتّهایی مربوط می شوند که فرد در آنها مورد توجه و یا ارزیابی منفی قرار می گیرد. اجتناب موفّق، در مقایسه با سایر انواع هراسها زیاد مورد استفاده قرار نمی گیرد، چون کار چندان ساده ای نیست.

۳- بیرون هراسی: عبارت است از اضطراب بر اثر دوری از خاستگاه ایمنی و نیز نزدیکی به محرک هراس انگیز . در این اختلال،‌ فرد در صورت دوری از مکان‌های امن مانند خانه، دچار اضطراب می‌شود، بنابراین از رفتن به مکان‌های شلوغ و محدود مانند فروشگاه، سینما و… می‌ترسد و تا حد امکان اجتناب می‌کند. موقعیتهایی که بیش از همه این هراس را ایجاد می کنند، عبارتند از ترس از ورود به مکانهای شلوغ که ترس از مکانهای محدود را نیز در بر می گیرد. (مکانهایی مانند آرایشگاه ها ، فروشگاهها ، سینماها و غیره) ؛ ترس از استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی ؛ و ترس از فاصله گرفتن از خانه.

نشانه ها هم شامل ترس و هم شامل اجتناب بارز از موقعیتّهایی می شود که فرار کردن از آنها و یا کمک گرفتن در موارد اضطراری در آن موقعیتّها، دشوار است. این بیماران معمولاً ، البته نه همیشه، وقتی در خانه هستند، احساس ایمنی می کنند و هر قدر فاصله خود را از آن جای امن دورتر سازند، بیشتر می ترسند. اگر نتوانند از موقعیّت فرار کنند ممکن است حالت آسیمگی پیدا کنند و یا احساس کنند که کنترل خود را از دست می دهند و دچار حالت غش و یا ضعف می شوند. برخی از این بیماران اگر شخص مطمئنی آنها را همراهی کند و یا اگر کالسکه بچه را حمل کنند و یا چتری را با خود داشته باشند، دچار اضطراب کمتری می شوند،‌ این عدّه از اینها به عنوان « حایل » استفاده می کنند.

همه گیر شناسی : 

به نظر می رسد هراسهای خفیف بسیار شایع باشند و یک نهم افراد بالغ را در بر بگیرند. این ترسها مخصوصا در دوران اولیه کودکی بسیار شایعند اگر چه بیشتر انها تا سن ۶ سالگی از بین می روند. در دوران بزرگسالی، هراسها در زنان اندکی بیشتر از مردها مشاهده می شود. حدود ۸۰ درصد بیرون هراسها زن هستند؛ در حالی که این نسبت در مورد هراس اجتماعی ۵۰درصد است . حدود ۶۰ درصد از بیماران هراسی که بطور سرپایی به درمانگاهها مراجعه می کنند، بیرون هراسی دارند. بیماران دارای هراس اجتماعی دومین گروه را تشکیل می دهند.

سبب شناسی :

با وجود انکه علت دقیق هراسها معلوم نیست، اما عموما ترسها اکتسابی تلقی می شوند: ترسهای که از طریق شرطی سازی مستقیم، شرطی سازی جانشینی و یا انتقال اطلاعات و یا اموزشها یاد گرفته می شوند. شرطی سازی، شکلی از یادگیری است که در طی ان، بین یک محرک و پاسخ به ان محرک، ارتباط جدیدی شکل می گیرد. مثلا کودکی که با یک سگ خانگی بازی می کند ممکن است بدون قصد، دم او را بکشد و سگ گازش بگیرد. در این صورت، کودک با ترس و ناراحتی از خود پاسخ نشان می دهد و یاد می گیرد که در اینده از سگ اجتناب کند.

اما بیمار هراسی، معمولا نمی تواند رویداد تکان دهنده ی واحدی مانند گاز گرفتن شدن را به عنوان تاریخ شروع اختلال خود، ذکر کند. معمولا ترس به تدریج شکل می گیرد: در نتیجه تجربه های مکرر و کم و بیش ترسناک و یا یادگیری اجتماعی. گاه این واکنش در زمان استرس و یا برانگیختگی شدید، یعنی زمانی که پاسخ های ترس به اسانی فرا گرفته می شوند، اتفاق می افتد. هراسهای ساده ممکن است به تدریج و از میان ترسهای دوره کودکی شکل بگیرند و ترسهای اجتماعی عموما از اواخر دوره نوجوانی اغاز می گردند. بیرون هراسی به نظر می رسد بیش از همه ، یا در اواخر دوره نوجوانی یعنی زمانی که انتظار می رود زنها استقلال بیشتری داشته باشند خود را نشان دهد و یا حوالی ۳۰ سالگی. به نظر مارکس (۱۹۶۹) وجود و ماهیت عوامل اشکار ساز ارتباط مشهودی با سیر بعدی اختلال ندارد. ضرورتی ندارد که برای درمان موفقیت امیز هراس ،حتما علت دقیق ان را بدانیم.

نشانه ها : 

نشانه های حاصل از تماس بیمار با شی ترسناک را می توان به سه نوع تقسیم کرد:

۱- نشانه های فیزیولوزیک: کلیه احساسهایی را در بر می گیرند که مثلا فردی که در معرض برخورد با اتومبیلی قرار می گیرد، پیدا می کند: ضربان قلب، تعریق، لرز، تنفس شدید، تنش و یا ضعف عضلانی، احساس دل آشوبی، تهوع و غیره. گاه این نشانه ها ممکن است با حملات اسیمگی همراه باشد. این حالت بیش از همه در بیرون هراسی روی می دهد(بارلو و کرسک ۱۹۸۸). الگوی نسبتا متفاوتی از نشانه ها در هراسهای مربوط به خون و یا اسیب مشاهده می شود. در این نوع هراسها افت شدیدی در ضربان قلب پیش می اید که ممکن است به غش بیانجامد.

۲- نشانه های رفتاری: اشکارترین انها فرار کردن و یا میخکوب شدن است یعنی به سرعت از جا پریدن و یا به طور موقت در یک جا ثابت ماندن.

۳- نشانه های ذهنی: مسلما نشانه های ذهنی باید از گزارشهای کلامی و رفتار بیمار استنباط شوند. این نشانه ها شامل افکاری مانند: کم مانده بود که مرا بکشد، مردم به نحو خطرناکی بی دقتی می کنند و هیجانهایی مانند خجالت، دستپاچگی، خشم و نیز ترس می گردند. نوسان در نشانه های فیزیولوزیک، رفتاری، ذهنی، ممکن است با هم اتفاق بیفتند و ممکن است با هم اتفاق نیفتند(راچمن و هاج سون ۱۹۷۴).

زمینه های نظری درمان:

رفتار درمانی هراسها مستقیماً از یافته های روان شناختی تجربی، بخصوص کارهای ولپی ( ۱۹۵۸ ، ۱۹۶۱ ) درباره حساسیت زدایی منظّم، حاصل آمده است. این درمان بر این فرضیه استوار است که اکثر رفتارهای «نابهنجار» همانند رفتارهای «بهنجار» یاد گرفته می شوند. نتیجه پذیرش این فرضیّه این خواهد بود که هر چه را که فرا گرفته می شود، می توان از یاد زدود و به جای آن، واکنشهای سازگارتری نشاند. و این از طریق نزدیک شدن به شیء مورد ترس به شیوه ی « رویارویی مرحله به مرحله» حاصل می شود و نه از طریق اجتناب کردن از آن . اگر تمایل به فرار کردن ، کنار کشیدن و یا صرفا اجتناب کردن از موقعیّتهای هراس معکوس شود، این یادگیری برای بیمار امکان پذیر می شود که در واقع، موقعیت ترسناک نیست. کودکی که به هیچ وجه به سگ نزدیک نمی شود، همچنان ترس از سگ را در خود نگه می دارد، امّا کودکی که سعی می کند خود را به سگ نزدیک سازد ممکن است در خود، اطمینانی حاصل کند.

بنابراین در درمان، خواسته می شود که بیمار به طور مکرّر با اشیاء مورد ترس ، تماس حاصل کند و این تماس، این قدر ادامه یابد تا ترس، شروع به کم شدن نماید. رویارویی ، دور باطلی را که نشانه ها را حفظ می کند، فرو می پاشاند و یادگیری جدید را تسهیل می سازد. بیمار به واسطه ی روبروشدن با چیزهای مورد ترس ، چگونگی برخورد مؤثر با آنها را ، از نو یاد می گیرد. 

بدین ترتیب، درمان به منظور خاموش سازی (یا کاهش ) اضطراب و اجتناب، از طریق روبرو ساختن منظّم بیمار با موقعیّتهای ترسناک، طراحی می شود. نتیجه مستقیم این کار این است که مسئله اصلی درمانگر قادرساختن بیمار برای ورود به موقعیتهایی است که از نظر او ناخوشایند و ترسناک هستند.

رویارویی : 

رویارویی به روبرو شدن با چیزی تعریف می شود که به علت برانگیختن اضطراب، مورد اجتناب قرار گرفته است. برای رسیدن به نتیجه مطلوب، رویارویی باید تدریجی، مکرر و طولانی باشد و کارهای مورد تمرین به وضوح مشخص شده باشد. نحستین تکلیفی که انتخاب می شود باید ساده باشد، اما در عین حال، اضطراب را بر انگیزد. هر تمرین، آن قدر ادامه می یابد تا اضطراب شروع به کاهش کند. هر قدر بیمار بیشتر تمرین کند، درمان سریع تر اتفاق می افتد. هر قدر هراس پیچیده تر باشد درمان، طولانی تر خواهد بود. معمولا ۸ جلسه برای درمان کافی است.

منبع : رفتار درمانی شناختی (راهنمای کاربردی در درمان اختلاهای روانی) جلد ۱. نویسنده: هاوتون، کرک،سالکووس کیس، کلارک . ترجمه: دکتر حبیب الله قاسم زاده

۰ ۰ رای ها
رأی دهی به مقاله
* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه این مطلب و دیگر مطالبم، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره تلفنی یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام یا ایمو هماهنگ نمایید. همچنین می توانید با شماره ۰۹۱۲۰۷۲۸۷۱۲ تماس بگیرید. *

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها