دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

تنش معناجویی

چگونه انسان می تواند معنای زندگی را پیدا کند؟

انسان در نهایت زمانی می تواند خود را متحول کند که یک معنا را در زندگی خود تحقق بخشد.

ویکتور فرانکل

باید در نظر داشت که تلاش انسان در راه جستن معنا و ارزش وجودی او در زندگی همیشه موجب تعادل نیست و ممکن است تنش زا باشد، اما همین تنش لازم و جزء لاینفک بهداشت روان است. فرانکل می گوید: من به جرئت می گویم که در دنیا چیزی وجود ندارد که به انسان بیشتر از یافتن معنای وجودی خود در زندگی یاری رساند.

کسی که چرایی زندگی را یافته است، با هر چگونگی خواهد ساخت.(نیچه)

در اردوگاه کار اجباری نازی ها، این نکته به خوبی به اثبات رسید که همه کسانی که تصور می کردند کار و وظیفه ای در انتظارشان است، شانس بیشتری برای زنده ماندن داشتند.

در مورد خود من، وقتی مرا به اردوگاه اسیران آشویتس بردند، دست نویس کتابی را که برای چاپ آماده می کردم و به همراه داشتم از من گرفتند. میل بی حد من برای بازنویسی دوباره آن مطالب، معنایی شد که سختی های اسارت را راحت تر تحمل کنم و از آن محیط خشونت بار اردوگاه جان سالم به در ببرم. زمانی که در تب تیفوس می سوختم، روی تکه کاغذها یادداشت برمی داشتم تا اگر روزی آزاد شدم بتوانم کتابم را چاپ کنم. در تنگناهای زندان با این انگیزه، امید به آزادی را در دلم شکوفا می کردم و به همین دلیل هرگز در دره یأس و خودباختگی سقوط نکردم.

ویکتور فرانکل

به این ترتیب مشاهده می گردد، که بهداشت روانی مستلزم اندازه ای از تنش است. تنش بین آنچه که بدان دست یافته و آنچه که باید بدان تحقق بخشد. تلاش در پر کردن شکاف آنچه که هست و آنچه که باید باشد. این تنش لازمه زندگی انسان است. پس نباید از دست و پنجه نرم کردن انسان در یافتن معنی بالقوه زندگی خود نگران باشیم. تنها به این وسیله است که «معنی جویی» او را بیدار می کنیم.

این ادعا که بهداشت روان بستگی به تعادل مطلق و یا اینکه لازمه بهداشت روان، رهایی از تنش است، یک برداشتی نادرست و خطرناک است. آنچه انسان لازم دارد تعادل و بی تنشی نیست، بلکه کوششی است که در راه رسیدن به هدفی شایسته درگیر آن می شود.

آنچه بشر نیاز دارد، تعادل حیاتی نیست، بلکه چیزی است که من آن را پویایی اندیشه ای نام نهاده ام. نیروی محرکه معنوی میان میدانی از تنش که در یک قطب آن معنی و در قطب دیگر، فردی که باید بدان معنی تحقق بخشد وجود دارد. اگر معماری بخواهد سقف فرسوده ای را تعمیر کند، باری بر آن می افزاید که این امر موجب بهتر چسبیدن و اتصال بهتر اجزای این بنا می گردد. از این رو وقتی که درمانگر قصد یاری و پرورش بیمار خود را دارد نباید از این وحشت داشته باشد که در راه آشنا کردن او با معنی زندگی، باری بیشتر بر دوش او می گذارد.

فرانکل برای معنا بخشیدن به زندگی ۳ راه را پیشنهاد می کند:

۱- کاری ارزشمند انجام دادن : اگر انسان چیزی خلق کند، زندگی اش می تواند با معنا باشد. در اینجا انسان از خود سوال می کند: من برای چه زنده هستم؟

۲- تجربه کردن ارزش های والا : انسان معنا را در شیوه تجربه کردن زندگی، یا کسی را دوست داشتن، می بیند. در اینجا انسان از خود می پرسد: من برای چه کسی زنده هستم؟

راه دوم، یافتن معنای زندگی از راه تجربیاتی ارزشمند است. مانند برخورد با شگفتی های طبیعت، فرهنگ و یا با درک و دریافتن فردی دیگر، یعنی به وسیله عشق. عشق تنها شیوه ای است که با آن می توان به اعماق وجود انسانی دیگر دست یافت. هیچکس توان آن را ندارد جز از راه عشق به جوهر وجود انسانی دیگر، آگاهی کامل یابد.

۳- تحمل درد و رنج : انسان معنا را در هنگام غوطه وری در مشکلات سنگین در می یابد. در جایی که ما با یک سرنوشت غیر قابل تغییر روبرو می شویم (یک بیماری غیر قابل علاج، مرگ یک عزیز، یک موقعیت ناامید کننده و …) در اینجاست که زندگی می تواند معنادار شود. در اینجا انسان از خود می پرسد: چرا نگرش مثبت در برابر سرنوشت غیر قابل تغییر نداشته باشم؟

درد و رنج بهترین جلوگاه ارزش وجودی انسان است و آنچه که اهمیت بسیار دارد، شیوه و نگرش فرد نسبت به رنج است و شیوه ای که این رنج را به دوش می کشد.

منبع: ویکتور فرانکل، انسان در جستجوی معنا، ترجمه نهضت صالحیان و مهین میلانی.

۰ ۰ رای ها
رأی دهی به مقاله
* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه این مطلب و دیگر مطالبم، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره تلفنی یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام یا ایمو هماهنگ نمایید. همچنین می توانید با شماره ۰۹۱۲۰۷۲۸۷۱۲ تماس بگیرید. *

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها