سرمشق گیری شناختی
سرمشق گیری شناختی به وسیله آن دسته از درمانگرانی (بِک، ۱۹۷۰، ۱۹۷۶، کازدین و ماسیتلی، ۱۹۸۲، ماهونی، ۱۹۷۴، ساراسون، ۱۹۷۳) شکل گرفت که مایل بودند راه هایی را پیدا کنند تا مددجویان بتوانند با استفاده از روش واگویی، از افکار و رفتارهای خود مغلوب سازنده (در هنگام انجام دادن کاری که آرزو دارند آن را به اتمام برسانند)، اجتناب کنند.
سرمشق گیری شناختی (بِک، ۱۹۷۶) ترکیبی از راهبردهای آشکار و ناآشکار می باشد و در به کارگیری آن، هم درمانگر و هم مددجو می کوشند که ضمن همکاری با یکدیگر، موجباتی را فراهم سازند تا باورداشتهای مددجو، جمله هایی که مددجو به خود می گوید و نگرشهای او نسبت به یک کار، رفتار یا موقعیت، تغییر یابد.
حال درمانگری را در نظر بگیرید که به یکی از دانشجویان دوره دکترا کمک می کند تا بر ترس و احساس ناتوانی خود در مواجهه با سرپرست کمیته ای که مسئول رسیدگی به کار تحقیقی آنهاست، فایق آید. بدین منظور، درمانگر و مددجو سرمشق گیری را در پنج مرحله به شرح زیر اجرا می کنند:
۱- درمانگر به عنوان یک سرمشق عمل می کند (نقش دانشجو را ایفا می کند) و کار مواجه شدن با رئیس کمیته مورد نظر را انجام می دهد و با صدای بلند با خودش صحبت می کند.
۲- از دانشجو خواسته می شود تا آنچه را درمانگر (به عنوان سرمشق) و با صدای بلند به او می گوید، انجام دهد.
۳- از مددجو (دانشجو) خواسته می شود تا همان کار را دوباره و در حالی که خود را با صدای بلند هدایت می کند انجام دهد.
۴- مددجو در حالی که کار مواجه شدن با رئیس کمیته را انجام می دهد، در عین حال، راهنماییهای ارائه شده توسط درمانگر را نیز زیر لب بیان می کند.
۵- مددجو کار مواجه شدن با رئیس کمیته را در حالی انجام می هد که به شیوه ای ناآشکار خود را راهنمایی می کند.
در آخرین مرحله نیز دانشجوی مورد نظر در یک حالت کاملا شناختی، با رئیس کمیته ارزیابی مواجه می شود. در واقع باید گفت: مددجوی مورد نظر با راهنمایی و تحت نظر درمانگر کاری را انجام می دهد که کورمیر و کورمیر (۱۹۸۵، ص ۳۷۹) آن را سرمشق گیری شناختی یا خودآموزی شناختی می نامند.
منبع: سوسن افقه، آرون تمکین بِک پیشگام شناخت درمانی