مدل بهزیستی روانی کارول ریف
بهزیستی روانی شامل توانایی زندگی کردن همراه با شادی و بهرهوری است.
بهزیستی روانی را میتوان واکنشهای عاطفی و شناختی به ادراک ویژگیها و توانمندیهای شخصی، تعامل کارآمد و تاثیر گذار با جهان، داشتن رابطه مطلوب با دیگران و پیشرفت کردن در طول زمان بیان کرد.
سازمان بهداشت جهانی(WHO)، سلامتی را نه تنها شامل فقدان بیماری، بلکه در برگیرنده رضامندی ذهنی، جسمی و اجتماعی می داند. این تعریف منجر به تغییر الگوی پزشکی (مبتنی بر بیماری ها) و ایجاد و گسترش یک الگوی سلامت عمومی شد.
بهزیستی روانی(well-being) به عنوان یکی از مولفه های اصلی سلامت عمومی(general health) و رضامندی در خلال ۳ دهه گذشته توجه بسیاری از روانشناسان و محققان را به خود جلب کرده است. بهزیستی روانی یک مفهوم متنوع چند بعدی است که در نتیجه ترکیب تنظیم هیجانی، ویژگی های شخصیتی، هویت و تجارب زندگی به وجود می آید.
تحقیقات کارول ریف(Coral Reef) موجب به وجود آمدن دیدگاهی مبتنی بر عینی بودن مفهوم بهزیستی روانی به جای ذهنی بودن آن شد. مدل ریف، مدلی کلی از بهزیستی روانشناختی است، که به بررسی پیشرفت های درک شده در مقابل چالش های وجودی، در جریان طول عمر می پردازد. طبق این مدل، خوب زندگی کردن و خوب پیر شدن، چنین ایجاب می کند که افراد از توان های خود به طور کامل استفاده کنند.
بهزیستی روانی شامل احساس انسجام و پیوستگی در زندگی، و تعادل عاطفی و رضایت کلی از زندگی است.
طبق مدل ریف(۱۹۸۹)، بهزیستی روانی دارای ۶ مولفه است.
- احساس استقلال و توانایی ایستادگی در مقابل فشارهای اجتماعی (خود مختاری)
- احساس رشد مستمر (رشد شخصی)
- توانایی فرد در مدیریت محیط (تسلط بر محیط)
- داشتن هدف در زندگی و معنا دادن به ان (زندگی هدفمند)
- برقراری روابط گرم و صمیمی با دیگران و توانایی همدلی (رابطه مثبت با دیگران)
- داشتن نگرش مثبت نسبت به خود (پذیرش خود)
خودمختاری
خودمختاری به معنای تنظیم رفتار خود از طریق منبع کنترل درونی است. انسان با عملکرد کامل از سطح بالایی از ارزیابی درونی برخوردار است و خودش را بر اساس هنجارها و استانداردهای خودش مورد ارزیابی قرار می دهد، نه بر اساس استانداردهای دیگران. افراد خودمختار برای به دست آوردن تایید دیگران تلاش نمی کنند، آنها بیشتر به عقاید خوشان اهمیت می دهند و کمتر تحت تاثیر نظرات دیگران قرار می گیرند. سطح بالای خودمختاری سبب استقلال می شود.(ریف و کیس، ۱۹۹۵)
رشد فردی
رشد فردی به توانایی فرد برای پیشرفت و ارتقای خود به منظور مبدل شدن به یک انسان کامل، رسیدن به خودشکوفایی و نیل به اهداف است(ریف و کیس، ۱۹۹۵). برای رسیدن به سطح بهینه عملکرد روانی، فرد باید به طور مستمر در جنبه های مختلفی از زندگی رشد و پیشرفت کند. این امر مستلزم آن است که فرد به طور مداوم در فعالیت ها درگیر شده و مشکلات را حل کند تا به موجب ان استعدادها و توانایی هایش را گسترش دهد.
تسلط بر محیط
تسلط بر محیط به معنای انتخاب و مدیریت محیط اطراف از طریق فعالیت های فیزیکی یا ذهنی است. عموما یک فرد بالغ قادر است در موقعیت های مختلف با مردم، تعامل داشته باشد و بنابر مقتضیات با فضاهای مختلفی انطباق پیدا کند. توانایی کنترل کردن برانگیختگی های فیزیولوژیکی و شناختی، باعث افزایش کنترل و ادراک فرد از محیط اطرافش می شود. به بیان دیگر تسلط بر محیط به معنای توانایی مدیریت موقعیت های پیچیده محیطی و درک و استفاده از فرصت هایی است که در دسترس فرد قرار دارند.
هدفمندی در زندگی
هدفمندی در زندگی به برنامه ریزی و رسیدن به اهداف اشاره دارد، که باعث قدردانی از زندگی (دانستن ارزش زندگی) می شود. سلامت روانی شامل آگاهی از این موضوع است که هر فرد یک هدف و مقصد بزرگتری در زندگی دارد. داشتن هدف در زندگی به فرد جهت می دهد و در نتیجه سبب از بین رفتن اندوه می شود. اهداف بخش مهمی از تلاش فرد برای موفقیت را تشکیل می دهند(میلر، ۱۹۹۷). زمانی که افراد توجه و دقت خود را متمرکز می کنند، اهداف واقع بینانه ای اتخاذ کرده و تلاش می کنند که کلی نگرتر باشند، برای خود اهداف بزرگتری تعیین کرده و در اغلب موارد به دیگران هم کمک می کنند (وینبرگ و گولد، ۲۰۰۷).
روابط مثبت با دیگران
داشتن رابطه مثبت با دیگران، برای ایجاد روابط صمیمانه و دراز مدت و احساس تعلق به شبکه ای ارتباطی و حمایتی، یک مولفه اساسی بهزیستی به شمار می رود(هیمن،۲۰۰۸ ). داشتن یک روحیه آرام و خونسرد که نشان دهنده بلوغ است، منجر به بهبود یافتن تعاملات و توجه بیشتر دیگران می شود. در حالیکه روابط خوب موجب درک بیشتر دیگران می شوند، روابط ضعیف می توانند سبب ناکامی شوند(ریف،۱۹۸۹). توانایی داشتن روابط خوب انسانی یکی از مشخصه های کلیدی سلامت روان به شمار می رود.
پذیرش خود
پذیرش خود، ویژگی اصلی سلامت روان و یکی از مولفه های بهزیستی روانی است (ریف و کیس،۱۹۹۵). سطوح مطلوب پذیرش خود سبب ایجاد نگرش مثبت و افزایش رضایت از زندگی می گردد(ریف،۱۹۸۹). سطوح متوسط اعتماد به نفس منجر به موفقیت و پذیرش بیشتر می شود، زیرا بازخوردهای مثبت دیگران نقش مهمی در اعتماد به نفس و اعتقادات فرد دارند(وینبرگ و گولد، ۲۰۰۷). پذیرش خود، مفهوم کلیدی خودشکوفایی، عملکرد روانی مطلوب و پیشرفت به شمار می رود(ریف، ۱۹۸۹). این مولفه شامل پذیرش گذشته و حال و جهت گیری برای آینده می شود.
درود بر شما جناب آقای نوربخش مقاله شما بسیار مفید بود متشکرم از زحماتتون در پناه لطف خداوند شاد باشید .