دانشنامه روانشناسی مردمی
علیرضا نوربخش (مشاور بالینی)

تشکیل خود از دید کوهات

کوهات معتقد بود که ارتباطات انسان، نه سائق‌های غریزی، اساس شخصیت وی است.

کوهات معتقد است که رشد در دو مسیر مجزا صورت می‌گیرد، یکی در جهت برقراری ارتباط ابژه (روابط شی) و دیگری در جهت تحکیم خود.

هاینز کوهوت

هاینز کوهات(Heinz Kohut) در سال ۱۹۱۳ در وین دیده به جهان گشود و در سال ۱۹۳۸ در رشته پزشکی از دانشگاه وین فارغ التحصیل شد. او به ایالت متحده مهاجرت کرد و بخش اعظم زندگی خود را در موسسه روانکاوی شیکاگو در مقام استاد و مدرس روانکاوی سپری کرد. وی در آنجا به نام آقای روانکاوی مشهور گردید که نشات گرفته از پشتکار زیاد او بود. نظریه او به روانشناسی خود معروف است.

هاینز کوهات

وقتی به تاریخچه تکامل مفهوم خود(self) از اواخر دهه ۶۰ تا زمان مرگ کوهات در ۱۹۸۱ بنگریم، دیدگاه او در مورد این مفهوم دستخوش تغییر شد. نظریه نهایی او به خویشتن هم به عنوان یک موجودیت تجربه کننده و هم به صورت مرکز شور و ذوق روان که وظیفه تثبیت و ترمیم عزت نفس را به عهده دارد می نگرد. بنابراین حتی «روانشناسی خود» نیز نتوانست خود را از این دیالکتیک که خویشتن در آن واحد هم سوژه و هم ابژه است، خلاص نماید.

در نظریه کوهات، نقش ایگو تضعیف شده و بر اهمیت تجربه آگاهانه ذهنی تأکید می شود. همچنین در پرتو به حداقل رساندن نقش غرایز و دفاع های روانی، به پرخاشگری به عنوان واکنشی ثانوی به شکست در رابطه با self objectها نگریسته می شود.

هرگاه خویشتن فرد به شکل سالم رشد کند، او می تواند به شکلی خودکفا بر زخم های روحی خود مرهم گذارد و اعتماد به نفسش را ترمیم کند. در مقابل، شخصیت ناسالم وابستگی شدیدی به موضوع های خود پیدا می کند. زمانی که چنین فردی در روابط بین فردی خود با سرخوردگی روبرو شود، حتی اگر از دید یک ناظر خارجی اتفاق مهمی نیفتاده باشد، خویشتن فرد افسردگی و خلاء زیادی را تجربه می کند.

اضطرابی که در این حال به فرد دست می دهد ناشی از احساس فروپاشیدگی و تجزیه وجودی است. از دید کوهات این عمیق ترین اضطرابی است که انسان می تواند تجربه کند (مشابه حالت نامن سالیوان). چنین حالتی شبیه روبرو شدن با مرگ است با این تفاوت که در اینجا نه ترس از مرگ جسمی بلکه هراس از مرگ روانی وجود دارد. تجربه فروپاشیدگی و اضطراب برخاسته از آن، خویشتن را به اتخاذ شیوه هایی برای مقابله با این وضعیت غیر قابل تحمل وادار می کند. فرد باید دوباره به احساس انسجام و پیوستگی و تمامیت دست یابد، حتی اگر روشهای مقابله ای وی شیوه های تخریبی و ناسالم باشند.

بنابراین از دید روانشناسی خود، اکثر رفتارهای بیمارگون، روش های اضطراری هستند که به منظور بازگرداندن دوباره وحدت و پیوستگی به خویشتن آسیب پذیر فرد اتخاذ می شوند.

شهرت کوهات بیشتر به خاطر نوشته‌هایش در مورد خودشیفتگی و بسط روانشناسی خود است. او پیدایش و حفظ عزت‌نفس و انسجام خود(self-cohesion) را مهم‌تر از تمایلات جنسی و پرخاشگری می‌دانست.

تشکیل خود هسته‌ای

هاینز کوهات بر تشکیل خود(self) تأکید دارد؛ وی آن را به‌صورت شالوده‌ای برای مستقل شدن، قادر به ابتکار عمل و منسجم کردن آرزوها و آرمان‌ها توصیف می‌کند. خودِ هسته‌ای از روابطی شکل می‌گیرد که بین کودک و ‌اشیای در محیط برقرار می‌شوند. این اشیا، افرادی هستند که نقش آن‌چنان مهمی در زندگی ما دارند که در کودکی باور می‌کنیم آن‌ها جزئی از خود ما هستند. معمولاً مادر شیء اصلی است. هاینز کوهات معتقد بود که نقش او این است که علاوه بر نیازهای جسمانی، نیازهای روانی کودک را نیز ارضا کند.

مادر برای انجام این کار باید مانند آینه برای کودک عمل کند، به‌طوری‌که احساس بی‌همتایی، اهمیت و عظمت را به او انعکاس دهد. مادر با انجام این کار احساس غرور کودک را تأیید می‌کند که بخشی از خودِ هسته‌ای می‌شود.

در روانشناسی خود کوهات، نوع ایده آل هویت، خود مستقل است، که با عزت‌نفس و اعتمادبه‌نفس مشخص می‌شود. کسی که با داشتن این هویت احساس امنیت می‌کند، نه شدیداً به دیگران وابسته است نه اینکه صرفاً کپی والدین است. از لحاظ رشد، وضعیت ایده آل برای کودکان این است که از طریق تعامل با والدین، هم نیاز آن‌ها به منعکس شدن (درک شدن و محترم شمرده شدن) و هم نیاز به آرمانی شدن برآورده شوند.

قطب‌های سه‌گانه در روانشناسی خود کوهات

در نتیجه پاسخ مناسب آینه ای والدین، کودک به احساس مثبتی از جاه طلبی و اشتیاق برای بهتر شدن دست می یابد. هرگاه والدین ابژه هایی مناسب برای ایده آل شدن باشند، کودک احساس قدرتمندی و امنیت را از آنها اخذ کرده و نیل به سوی اهداف خود را پیدا می کند. اهدافی که به شکل واقع بینانه تعیین می شوند. جاه طلبی از یک سو و تعیین اهداف واقع بینانه که قابل حصول باشند از سوی دیگر دو قطب شخصیت فرد را از نظر کوهات شکل می دهند. هماهنگ کردن این دو وجه با استفاده از استعداد و مهارت فردی شیوه ای است که فرد سالم در پیش می گیرد. پس از بیان این نظریه «دو قطبی»، کوهات به قطب سومی نیز اشاره می کند که به این مهارت و استعداد بر می گردد و در جریان برقراری رابطه «همزادانه» با والدین شکل می گیرد.

  1. خود بزرگ پندار (grandiose self)
  2. انگاره‌ آرمانی از والدین
  3. ایگوی همزاد یا دوقلویی

اختلال روانی وقتی رخ می دهد که کودک در حداقل دو قسمت از این سه بخش دچار شکست می شود. همانند پروتئین ها که با ورود به بدن به اسیدهای آمینه شکسته شده و سپس برای ساخته شدن پروتئین های جدیدی مورد استفاده قرار می گیرند، ساختارهای درونی فرد نیز که موجب اعتماد به نفس و امنیت خاطر وی می شوند در روند درون گیری self – objectها ساخته می شوند.

کوهات معتقد است که کمبودهای همدلی در مادر منجر به توقف رشد در کودک می‌شود.

کوهات از اصطلاح «تبدیل درونی» استفاده می کند تا از پدیده همانند سازی که به درون بردن کل تصویر ذهنی فردی دیگر اشاره می کند، متمایز شود.

درمان

در روند درمان کوشش درمانگر بر این است که به این سوال پاسخ دهد که بیمار چگونه برای برقراری احساس انسجام، هماهنگی و تمامیت درونی خویش زمانی که پیوندهای ارتباطی وی تهدید شده و یا آسیبی به خودشیفتگی وی وارد شود، عمل می کند. علائم روانی، نه آنچنان که روانکاوی کلاسیک فرض می کند به عنوان تجلی نمادین ارضای غرائز سرکوب شده بلکه به منزله واکنشهای دفاعی تلقی می شوند که در خدمت ترمیم احساس فرو پاشیدگی و افسردگی بیمار و برگرداندن انسجام شخصیتی او هستند.

تعبیر و تفسیر ارائه شده از سوی درمانگر بر ماهیت پیوند ارتباطی بیمار، شدت آسیب به خودشیفتگی فرد و واکنش احساسی بیمار نسبت به این آسیب، تکیه می کند. درمانگر نقش یک self – object را در محیط همدلانه و قابل اتکای درمانی بازی می کند. از طریق برقراری رابطه با درمانگر، بیمار به ترمیم ساختارهای آسیب دیده درونی خود اقدام می کند و وابستگی در وی از یک ضروت به یک نیاز طبیعی و سالم تبدیل می شود. به هیچ وجه لازم نیست که به تمام نیازهای بیمار پاسخ داد. آنچه که اهمیت دارد درک همدلانه این نیازها و به رسمیت شناختن اهمیت آنها برای بیمار از سوی درمانگر است.

پس از آنکه رابطه همدلانه درمانی تثبیت شد، بیمار می تواند به این درک برسد که تا چه حد نیازهای وی که حالتی اضطراری و شدید دارند، از مشکلات ارتباطی زمان کودکی اش نشأت می گرفته اند.

دو سال انتهایی زندگی کوهات با بیماری و رنج همراه بود. اما علیرغم ابتلا به سرطان غدد لنفاوی که از سال ۱۹۷۱ آغاز شد، همچنان سعی در حفظ عملکرد خلاقانه خود داشت و بیماری خود را به استثنای خانواده و چند دوست نزدیک، از دیگران پنهان کرد.

منابع:

  1. روانکاوی در گذر زمان/ دکتر علی فیروزآبادی/ انتشارات نوید شیراز
  2. روابط موضوعی و روانشناسی خود / نویسنده: مایکل سنت کلر / مترجمان : علیرضا طهماسب و حامد علی آقایی
  3. خلاصه روان‌پزشکی: علوم رفتاری / کاپلان و سادوک/ ترجمه فرزین رضاعی
۱ ۱ رای
رأی دهی به مقاله
* درود بر شما که با حمایت خود و دعوت دیگران به مطالعه این مطلب و دیگر مطالبم، به من انگیزه می دهید. لطفا در کامنت ها و مباحثات شرکت کنید و پرسشگر باشید. جهت مشاوره تلفنی یا حضوری با شماره ۰۹۳۵۵۷۵۸۳۵۸ در تلگرام یا ایمو هماهنگ نمایید. همچنین می توانید با شماره ۰۹۱۲۰۷۲۸۷۱۲ تماس بگیرید. *

2 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
زهرا
۱۳۹۶/۰۸/۰۷ ۲۲:۲۳

با سلام
میشه بگید چه انتقاداتی به این نظریه وارد شده؟
در منابع فارسی چیز معتبری پیدا نکردم