مدل بوم شناختی در مصاحبه و مشاوره
ارتباط غير مؤثر ريشه اكثر مشكلات بين فردي است.
در مدل بوم شناختی ، فرد در بافت خانواده و خانواده نیز در بافت نظام های اجتماعی بزرگتر نظیر مدرسه، محیط کار و جامعه مورد مطالعه قرار می گیرد.
در طول چند سال گذشته مدل های مشاوره و درمان از رویکردهای روان پویشی مبتنی بر دیدگاه درون روانی به سمت رویکردهای رفتاری – شناختی مبتنی بر دیدگاه مساله گشایی و رویکرد های سیستمی متمرکز بر تعاملات خانوادگی تغییر کرده است. در سال های اخیر نیز به سمت درمان های کوتاه مدت پیامدنگر مبتنی بر دیدگاه بوم شناختی، تغییر جهت داده است.
شکل زیر مدل بوم شناختی را در فرایند مشاوره نشان می دهد. در این مدل فرد در بافت خانواده و خانواده نیز در بافت نظام های اجتماعی بزرگتر نظیر مدرسه، محیط کار و جامعه مورد مطالعه قرار می گیرد. همچنین خود این نظام های اجتماعی نیز در چارچوب سیستم های بزرگ متشکل از نگرش ها، جهان بینی های فرهنگی، جنسیت، نژاد، طبقه اجتماعی، قومیت، مناطق جغرافیایی و سایر عوامل مورد بررسی قرار می گیرند. تمامی این سیستم ها با همدیگر تعامل دارند و روی یکدیگر تاثیر متقابل می گذارند.
خدمات و سیستم بهداشتی پر هزینه عصر حاضر، جهت گیری به سوی درمان های کوتاه مدت پیامدنگر را ضروری ساخته است. در این رویکرد مشاوره ای بر راه حل های مستقیم و عملی مشکلات جاری مراجع تاکید می شود. اثربخشی این راهبردهای چندگانه مستلزم ایجاد رابطه همدلانه با مراجع، با استفاده از مهارت های ارتباطی مؤثر و روشن است.
همچنین در قلمرو مناقشه دیرینه تربیت / طبیعت نیز دگرگونی هایی رخ داده است. در طول سال های متمادی در قرن بیستم، متخصصان بهداشت روان بر این باور بوده اند که شرایط محیطی، تاثیر نیرومندی بر رفتار انسان دارد. این باور در آن دسته از نظریه های مشاوره که بر ایجاد تغییرهای محیطی جهت کمک به رشد بهینه افراد تاکید می نمایند، تبلور یافته است. امروزه در پرتو پژوهش های عصب شناختی نوین، فهم ما از تاثیر نیرومند متغیرهای زیست شناختی بر رشد و عملکرد روانشناختی افراد به طور چشمگیری افزایش یافته است. حتی در خصوص مبنای ژنتیکی صفات شخصیتی نیز شواهد خوبی به دست آمده است. در واقع استفاده از داروها در کنار مشاوره و درمان های کوتاه مدت پیامدنگر نتیجه این قبیل پژوهش ها می باشد.
در قرن ۲۱، هم شرایط اضطراب زا پیچیده تر شده اند و هم نیاز به خدمات مشاوره ای افزایش یافته است. رکود اقتصادی و افزایش بیکاری در سال های اخیر به افزایش فشارهای مالی، خانوادگی و شخصی منجر شده است. امروزه انتظارها درباره مشاغل و حرفه ها کاملا دگرگون شده است. دیگر نمی توان انتظار داشت که فرد یک کار مطمئنی پیدا کند و تا آخر عمر در یک شغل ثابت بماند. بسیاری از افراد در طول زندگی چندین شغل عوض می کنند و برخی نیز به جای شغل ثابت و دایمی بر کارهای قراردادی موقتی تکیه می کنند.
کاهش خدمات بهداشتی و آموزش عمومی و استقرار نیروهای نظامی موجب شده که افرادی که آمادگی رویارویی با این نوع شکاف های ناگهانی بین انتظارها و واقعیت ها را ندارند، با بحران هایی مواجه شوند. علت اصلی این تحول ها، مسایلی مانند افزایش روزافزون بی خانمانی، ایدز، مرگ و میر ناشی از برخی بیماری ها(سرطان ها)، میزان بالای سوء مصرف مواد مخدر، خشونت، فروپاشی ارزش ها و ساختارهای اجتماعی، تردید در مورد کارایی نظام بهداشتی و کاهش اعتماد به نهادهای سیاسی، آموزشی، بهداشتی و اقتصادی است.
این تغییرها، همه ما را شگفت زده و سردرگم کرده است. انقلاب جهانی ارتباطات که از مصادیق بارز آن ارتباطات ماهواره ای، رایانه ها و تلفن همراه است، امکان دسترسی دایم به یکدیگر را برای ما مهیا ساخته است. با این همه، این ارتباطات واقعی و اصیل نیستند. امروزه ما به سرعت از سقوط دولت ها، تشکیل ائتلاف های سیاسی خبردار می شویم. حتی کسانی که در برقراری ارتباط بین فردی مشکل دارند، می توانند نیازهای ارتباطی خود را از طریق ارتباطات جهانی، پست الکترونیکی، اینترنت و غیره برآورده سازند. با این همه نگرانی هایی در خصوص اثرات ارتباطات تکنولوژیک پیچیده غیر انسانی بر روابط انسانی وجود دارد؛ و بعید به نظر می رسد که این ارتباطات بتوانند نیاز انسان به صمیمیت و نزدیکی را ارضا نمایند.
در حالی که آزادی های جدید و انتخاب های گسترده ای برای بشر امروزی فراهم شده است، این آزادی ها به معمای گیج کننده فردیت گرایی در برابر انسجام و یکپارچگی گروهی یا اجتماعی منجر شده است. در بیشتر کشورهای جهان از جمله ایران، فروپاشی نهادهای بنیادی مانند خانواده، مدرسه و نهادهای مذهبی و حکومت، در فضایی از حجم سنگین و طاقت فرسای اطلاعات، فشار فزاینده ای بر همه ما تحمیل می کند؛ و شاید یکی از دلایل افراط گرایی سیاسی، همین وضعیت باشد.
از طرف دیگر، جامعه ایران به شدت چند فرهنگی شده است. ارزش های سنتی دیگر غالب نیستند و ساختارهای سنتی مبتنی بر سلسله مراتب قدرت، بیش از پیش به چالش کشیده شده اند. سبک های جدید زندگی مانند خانواده های تک والدی، زوج های شاغل بدون فرزند و زندگی مشترک بدون ازدواج، در حال رایج شدن هستند. ما فاقد یک میراث فرهنگی واحدی هستیم که وفاق و هم رأیی اجتماعی در مورد اولویت ها و هنجارهای اجتماعی را میسر ساخته و وفاداری به خانواده و جامعه را ترویج نماید. در چنین فضایی، حسرت گاه و بی گاه ما برای روزهای خوش گذشته، قابل فهم است.
امروزه به نظر می رسد آگاهی، پذیرش و توجه عمومی به خدمات روانشناختی به طور فزاینده ای افزایش یافته است. مطالعه های زیادی نشان می دهند که به طور کلی افراد از روان درمانی سود می برند. درمانهای بلند مدت در مقایسه با درمان های کوتاه مدت نتایج بهتری دارند و بین روان درمانی به تنهایی و روان درمانی همراه با دارو درمانی تفاوت معنا داری وجود ندارد.
امروزه رسانه های گروهی اشکال مختلف آسیب های اجتماعی را برای ما نمایان ساخته اند. در نتیجه اکنون ما می دانیم که استرس های فردی، خانوادگی و محیطی ممکن است به صورت علایم اجتماعی، روانشناختی و جسمانی ظهور نماید. عامل اصلی یا دست کم یکی از عوامل مؤثر در بروز این نوع علایم، مسایل بین فردی است که به نوبه خود بر روابط دوستانه، خانوادگی، کاری و روابط اجتماعی تاثیر می گذارد. اکثر ما علی رغم مشکلات متعددی که در تنازع بقاء، با آنها مواجهیم، صادقانه نگران دیگران و مسایل آنان هستیم، اما به خاطر ناتوانی در بیان این نگرانی، دچار سوء تفاهم می شویم.
ارتباط غیر مؤثر ریشه اکثر مشکلات بین فردی است. برعکس، ارتباط مؤثر لازمه ایجاد، توسعه و تداوم هر نوع رابطه بین فردی مثبت است. متاسفانه برنامه های آموزشی مدارس در ایران به طور سنتی تنها بر ارتباط نوشتاری متمرکز بوده اند و به مهارت های ارتباط رو در رو یا بین فردی چندان توجه نمی شود. اگر چه مدارس به ما می آموزند که چگونه به اطلاعات پاسخ دهیم، ولی به ما نمی آموزند که چگونه پیام های کلامی و غیر کلامی ظریف و زیربنایی را بشنویم، درک کنیم و پاسخ دهیم.
منبع : کتاب تکنیکهای مصاحبه و مشاوره، اثر باربارا اوکان، ترجمه شهرام محمدخانی.